شفا آنلاین>اقتصاد>جهانی را که امروزه در آن زندگی میکنیم، میتوان به لحاظ سبک زندگی، جهانی مصرفی دانست و این امر نیز ارتباط نزدیکی با منطق اقتصادی حاکم بر جهان یعنی منطق سرمایهداری دارد. «انباشت دمافزون سرمایه برای سرمایهگذاری مجدد» منطقی است که سرمایهداری از آن پیروی میکند و پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم که مبدأ پیدایش چنین منطقی پیدایش «مازاد تولید» بود.
نظام سرمایهداری که با در دستور کار قرار دادن انباشت سرمایه به
دنبال گسترش بازارهای مصرف خود است، راهی به جز ایجاد نیاز کاذب در افراد
نداشته و برای این منظور توسط قدرت رسانهای که در اختیار خود دارد، اقدام
به فرهنگسازی در زمینه مدگرایی و تجملمحوری مینماید.
جامعه
سرمایهداری پس از پاسخ به نیازهای اولیه انسان کالاهایی مازاد بر نیاز
جامعه و با تنوع روزافزونی تولید میکند که خواهینخواهی افراد را در معرض
انتخاب قرار داده و سپس کالاهای خود را با تبلیغات فراوانتر و به روزتر
عرضه میکند. پایگاههای هویتساز بینالاذهانی در میان خانوادههای ایرانی
و بهخصوص زنان در جامعه مدرن و امروزی باعث تقویت روحیه اشرافیگری و
تجملگرایی شده و ایجاد نیازهای کاذب در الگوی مصرفی زنان و خانوادههای
آنان را باعث میگردد که این پدیده در برخی سطوح، زمینهساز ایجاد اختلال
شخصیتی و روانی در زنان میشود.
مفهوم «نیاز» که بعضاً مترادف
«انگیزه»، «خواست»، «تمایل» و «آرزو» نیز دانسته شدهاست به نیروی ذهنی
اطلاق میگردد که موجب انگیزش و سرزدن رفتار خاصی از انسان میشود تا نیاز
پیدا شده رفع شود. الکساندر ماری نیاز را اینگونه تعریف میکند:
نیاز
عبارت است از نیرویی که از ذهنیات و ادراک آدمی سرچشمه میگیرد و اندیشه و
عمل را چنان تنظیم میکند که فرد به انجام رفتاری میپردازد تا وضع نامطلوب
را در جهتی معین تغییر دهد و حالت نارضایتی را به رضایت و ارضای نیاز
تبدیل کند.
نیازهای انسان را در یک تقسیم بندی، میتوان به دو دسته
نیازهای واقعی و نیازهای کاذب دستهبندی کرد. نیازهای کاذب نیازهایی
هستند که از هیچ واقعیتی نشئت نگرفته و صرفاً ناشی از مجموعهای از
پندارها، خیالات و تبلیغات شعارگونه میباشند که گاه برای پیشبرد اهداف
خاصی ایجاد و پیگیری میشوند، اما نیازهای واقعی نیازهایی هستند که از یک
واقعیت عینی ناشی شده و دارای بعد مادی و معنوی میباشند.
مقوله نیاز
کاذب در دنیای مدرن بیش از آنکه یک امر اقتصادی باشد، یک موضوع فرهنگی بوده
و با مناسبات فرهنگی و اجتماعی ارتباط مستقیم دارد. آنچنان که جان فیسک
میگوید «هر کالایی که تولید میشود، میتواند فرهنگی شود. کالای فرهنگی
میتواند در بازار فرهنگی یا بازار مالی به فروش برسد. در حقیقت نیازهای
جامعه تغییر پیدا میکنند و نیازهای فرهنگی شکل میگیرند.»
دالن تیموتی
نیز معتقد است: «در حال حاضر حتی خرید کالاهای روزمره یک فعالیت محسوب
نمیشود و تنها یک تجربه است که مادیت خود را از دست داده و تبدیل به یک
رویداد فرهنگی شدهاست.»
نیازهای کاذب گاهی اوقات اینگونه به وجود
میآیند که نظام تبلیغاتی بازار مانند ویترینها، این تصور را به مردم
منتقل میکنند که کالاها یک سیر و زنجیره مکمل هستند که در کنار یکدیگر
تعریف شده و هر کدام بدون دیگری کاربردی ندارد یا کامل نیستند. تقریباً
کلیه فروشگاههای پوشاک، لوازم الکتریکی منزل، لوازم آرایشی یک رشته اشیای
مختلف عرضه میکنند که به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند و با یکدیگر تناسب
دارند و گسترهای از اشیای گلچین شده و مکمل را برای مخاطب تداعی میکنند.
بدین
ترتیب رابطه مصرفکننده با شیء تغییر کردهاست. مصرفکننده دیگر به فلان
شیء برای فایده خاص آن مراجعه نمیکند، بلکه به مجموعهای از اشیا با دلالت
کلی آنها روی میآورد. ماشین لباسشویی، یخچال و ماشین ظرفشویی در مجموع
مفهومی متفاوت از آن چیزی دارند که هر یک به عنوان یک وسیله منزل از آن
برخوردارند. ویترین ها، آگهیهای تبلیغاتی و مارکها که نقشی اساسی در این
زمینه دارند، دیدگاهی منسجم و جمعی از این وسایل ارائه میدهند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
| کارشناس ارشد جامعهشناسی