محکومان همیشگی فقر
به گزارش شفا آنلاین:پریا ترابی کهلان، پژوهشگر اقتصادی، در ارائهای به بررسی ابعاد فقر چندبعدی کودکان در ایران پرداخته است. به گفته او برای اینکه بتوان تصویر جامع و شفافی از فقر چندبعدی داشت، باید از رویکرد توسعه پایدار در توسعه این مفهوم استفاده کرد. همچنین ترابی تاکید کرد که به طور کلی کودکان مناطق روستایی در مقایسه با کودکان مناطق شهری، از فقر بیشتری رنج میبرند، اما نوع محرومیتی که تجربه میکنند کاملا متفاوت است؛ بنابراین سیاستهای متفاوتی هم برای کاهش فقر در این مناطق باید اتخاذ شود. این پژوهشگر در ادامه به مهمترین بعد فقر در هر گروه سنی پرداخت. به این ترتیب برای کودکان زیر ۵ سال دو بعد تکامل و استانداردهای زندگی حائز اهمیت است. برای کودکان ۵ تا ۱۴ سال دو بعد اجتماعی و سلامت و برای کودکان ۱۵ تا ۱۷ سال بعد سلامت حائز اهمیت است. او با اشاره به اینکه تا کنون هیچ گزارش رسمی به سازمان ملل در خصوص فقر چندبعدی ارائه نشده است، این موضوع را به ضعف دادههای موجود کشور مرتبط دانست.
تاثیر ناخوشایند محرومیت
این گفتهها در شرایطی بیان میشود که دوران کودکی، مرحله حساس و پراهمیتی از زندگی انسان است؛ تامین حداقل نیازهای کودک همچون غذا، پوشاک ، مسکن، پول توجیبی و غیره در حدی که فرهنگ جامعه و خانواده و خویشاوندی تعیین می کند از ضروریات است تا کودک و نوجوان احساس امنیت نماید. کودکان آینده سازان فردای جامعه هستند و اثرات مخرب آسیبهای جسمی و ذهنی و روحی در این دوران، بزرگسالی آنان را تحت تأثیر قرار داده و میتواند منشأ بسیاری از انحرافات، آسیبها و تنشهای اجتماعی باشد. آسیبهای اجتماعی آغازگر تنشهای اجتماعی و تهدید جدی خواهند بود، چون کودکی که در بستر فقر زندگی و رشد میکند، در آینده نیز فقیر خواهد بود. فقر با بسیاری از مسائل و آسیبهای اجتماعی از جمله بیماریهای روحی و روانی، افزایش مرگومیر، شکست تحصیلی، انواع هنجارشکنیها و قانونگریزیها، خشونت، پرخاشگری، اعتیاد، جرم و مصرف دارو ارتباط دارد، وقتی جامعهشناسان و کارشناسان مسائل اجتماعی به بررسی علل و عوامل بروز آسیبهای اجتماعی در جامعه میپردازند در نهایت به فقر میرسند و از آن به عنوان مادر آسیبها یاد میکنند.
به عبارت سادهتر فقر زمینهساز بروز آسیبهای اجتماعی است اما خود به معنی آسیب اجتماعی نیست چرا که بسیاری از افراد فقیر در جامعه زندگی میکنند که نه تنها آسیبی برای جامعه نیستند بلکه در مقابل تأثیرات مثبتی در پیشبرد اهداف اجتماعی بر عهده دارند. از سوی دیگر باید یادآور شد که فقر در هر جامعهای به عنوان یک مشکل و آسیب شناخته میشود که باعث ایجاد کشش و زمینه بروز کجرویها در افراد خواهد شد، اما با این وجود نمیتوان گفت که تمام افراد فقیر مشکلساز هستند، بلکه فقر به عنوان یک آسیب اجتماعی میتواند بستر بروز بسیاری از ناکامیها را فراهم کند. تحقیقات نشان میدهد هر گاه افراد بنا به هر دلیلی شغلی مناسب نداشته باشند یا اینکه از نظر اقتصادی در تنگنا قرار داشته باشند با ایجاد کوچکترین مساله بدترین بازتاب اجتماعی را از خود نشان میدهند به گونهای که در بیشتر موارد شاهد ایجاد دعوا و نزاع هستیم، هر چند در این مجال باید یادآور شد که ریشه اصلی تمام آسیبهای اجتماعی بیشتر در فقر و بیکاری است به گونهای که هرچه میزان فقر و بیکاری افزایش یابد آمار آسیبهای اجتماعی نیز بیشتر خواهد شد. از دهه شصت میلادی تاکنون سهم کودکان متأثر از فقر بیشتر و بیشتر شده است.
تاثیر فقر تا پایان زندگی
زمانیکه یک کودک در معرض کار قرار میگیرد و برای حداقلهای زندگی به کار رو میآورد، با چند مشکل روبهرو است: فقر هویت، فقر عاطفی، فقر معیشتی و اقتصادی و… به باور کارشناسانی همچون مصطفی اقلیما، جامعه شناس: «کودکان کمترین انتخاب و توانایی را برای تغییر اتفاقاتی که برایشان میافتد دارند. آنها برای کمک کردن به خانوادههایشان کاری نمیتوانند بکنند و اجباری هم به آن ندارند. تا زمانی که میتوانند به خوبی روی دو پای خود بایستند، تقریباً شش سالگی، آن وقت وارد کار کودکان میشوند. تقریباً همه تأثیرات ممکن فقر بر زندگی کودکان تأثیر دارد. زیرساختهای ضعیف، بیکاری، فقدان خدمات اولیه و درآمد بر نداشتن تحصیلات، تغذیه بد، خشونت در خانه و بیرون از آن، کار کودکان، انواع و اقسام بیماریها منعکس میشود. یکی از تأثیرات فقر بر رشد کودکان این است که باعث میشود رفتار ضداجتماعی داشته باشند که به عنوان وسیله محافظت روانی در مقابل محیط خشن اطرافشان عمل میکند.» در این شرایط تبعیض و محرومیت اجتماعی معمولا آنها را به خشونت بیشتر و کنترل نفس کمتر در واکنش به اتفاقات استرسزا مجبور میکند. آنها که در کودکی معمولاً مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، رویکرد سازنده ضعیفتری برای کنار آمدن و برخورد با مشکلات دارند. اقلیما باور دارد: «این رفتارها در طول رشد بیشتر و بیشتر به عمق شخصیت آنها نفوذ کرده و معمولاً قابل بهبودی نیستند.
این تأکیدی بر اهمیت اقدام سریعتر برای بالا بردن سطح زندگی کودکان است. سیاستگذاران باید درک کنند که نه فقط درآمد بلکه محیط اجتماعی کودک بهطور کل (والدین، خشونت در مدرسه، مسکن، بهداشت، آب و غذای سالم) نقش مهمی در تاثیرپذیری از فقر دارند. بزرگ شدن در فقر کودکان را در معرض سطوح بالاتری از استرس قرار میدهد که میتواند به مشکلات روانی در زندگی آینده منجر شود. محققان گزارش کردهاند، کودکانی که در فقر بزرگ شدهاند با احتمال بیشتری به کاهش در حافظه کوتاهمدت فضایی دچار میشوند. این مطالعه همچنین نشان داده است که چنین کودکانی به نظر میآید بیشتر در معرض رفتارهای ضدجامعه و خشن مانند قلدری کردن باشند. کودکان فقیر بیشتر از همتایان خود در خانوادههایی با درآمد متعادل احساس فقر میکنند. البته نیازی به توضیح نیست که همه کودکان رشدیافته در فقر چنین نیستند، فقط خطر بالاتر است. چیزی که از این پژوهش معلوم میشود این است که اگر شما در فقر به دنیا آمده باشید در خطر سیری قرار دارید که احتمال درگیر شدنتان با مشکلات روانی بیشتر است. اثرات روانی منفی ناشی از رشد یافتن در فقر شاید ریشه در استرس داشته باشد. با فقر شما در معرض بسیاری از استرسها قرار میگیرید. هر کسی در زندگی خود استرس دارد ولی خانوادههایی با درآمد کم بیشتر با این معضل درگیرند. این مساله فقط در مورد کودکان صادق نیست بلکه خانوادههایشان نیز چنین هستند، بنابراین تراکم زیادی از استرس وجود خواهد داشت.»