شفاآنلاین -زندگی انسانها شبیه کاریکاتورهایی شده است که یک بخش آن بزرگ و سایر بخش هایش کوچک مانده و شاید به همین دلیل است که زندگی برای برخی افراد خندهدار میشود. باید خندیدن از ته دل را آموخت و خود را از بند بایدها و نبایدهای دست و پا گیر زندگی رها کرد تا لذت آن در وجود فرد رخنه کند.
الهه شفایی
روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه یک تور شادی به راه انداخت تا
به همسفران نشان دهد با یک مسافرت دو روزه هم میتوان از زندگیهای
کاریکاتوری فاصله گرفت و از ته دل خندید.
ë فرصت زندگی
جرقه برگزاری این تور با دو انگیزه درونی و بیرونی شکل گرفت
وی در این خصوص میگوید: «تجربیات کاریام باعث شد در مشاورههای فردی
نیز به مراجعهکنندگان توصیه کنم با مسافرت تغییر ذائقه، تغییرات گویش و
تفاوت لهجهها و تغییر عادتها را تجربه کنند و از این فرصت به عنوان
تلنگری بر ذهن خود که همه دنیا را درگیر عادتها و اتفاقات تکراری میداند
استفاده کنند.
همیشه باور داشتهام درجا زدن زندگی فرد را به مردابی تبدیل میکند که به
مرور زمان باتلاقی خواهد شد و اطرافیان را نیز در کام خود میگیرد. احساس
میکنم جوانی که پویا نیست ابتدا شبیه به یک برکه است که با گذشت زمان
مردابی خواهد شد و با افزایش سن به یک باتلاق تبدیل میشود و اطرافیان و
فرزندان خود را در عمق این باتلاق جای خواهد داد اما با سفر کردن میتوان
مانع این رکود شد، در سفر تکرارها تغییر میکنند و حتی تغییرات آب و هوا
به افراد میفهماند زندگی جاری است و این ما هستیم که میتوانیم با انتخاب
درست، روی زیبای آن را ببینیم و بر یکنواختی زندگی خط قرمز بکشیم.
چه خوب است بپذیریم آمدهایم تا زندگی کنیم اما اینکه زندگی را چگونه سپری
شود، خود انتخاب میکنیم و میتوانیم فرصت خود را از زندگی به شادی سپری
کنیم یا اینکه با ترشرویی آن را پشت سر بگذاریم اما بدیهی است برنده این
فرصت هدیه شده، کسی خواهد بود که آن را به بهترین شکل ممکن گذرانده باشد.»
ë خندهای از ته دل
موضوع جالبی که در اغلب مسافرتهای خانوادگی نمایان میشود این است که
معمولاً بعد از سفر آمار مشکلات و تنشها بیشتر میشود زیرا افراد بخصوص
زوجین در اوقات فراغت ارتباط بیشتری با یکدیگر دارند، در نتیجه با این
افزایش ارتباطات، اصطکاک و درگیری میان آنها بیشتر خواهد شد اما نکته مهمی
که الهه شفایی درهمین خصوص به آن اشاره میکند نداشتن زبان مشترک
خانوادهها است که در صورت تجهیز شدن به این زبان بخش وسیعی از مشکلات این
چنینی رفع خواهد شد. وی که تمام تلاش خود را به کار گرفته بود تا درطول این
تور دو روزه نقش یک مترجم را برای زوجین شرکتکننده بازی کند و آنها را از
برداشتهای نادرستی که ممکن بود از ادبیات یکدیگر داشته باشند برهاند
میگوید: «برایم جالب بود که زوجین در طول این 48 ساعت به سراغ من میآمدند
و از ناراحتی هایشان نسبت به یکدیگر میگفتند و من هم میتوانستم در این
رابطه به آنها کمک کنم.
خوشحال بودم از اینکه تور شادی حتی در پوشش شرکتکنندگان هم تأثیر گذاشته
بود و آراستگی و پوشیدن لباسهایی با رنگهای شاد آنها را وامیداشت که حتی
اگر ناراحت هستند ناراحتی خود را بروز ندهند تا مسافرت به خود و
اطرافیانشان خوش بگذرد.
تفاوت این سفر کوتاه با مسافرتهای این چنینی در کلمه « شادی» آن بود که
ناخودآگاه شرکتکنندگان را تحت تأثیر قرار میداد و هر کدام به سهم خود
تلاش میکردند برنامههای این سفر به بهترین و البته شادترین شکل ممکن اجرا
شود و همین که از زبان بسیاری از آنها میشنیدم مدتها بود این طور از ته
دل نخندیدهاند از برگزاری این تور احساس رضایت میکردم.»
ë آشتی با کودک درون
در این تور سعی شده بود از بایدها و نبایدهای تربیتی که مانع ظهور «من
کودک» افراد میشود دست برداریم و این اتفاق بخوبی در تعریف کردن لطیفهها
نمود پیدا کرده بود. در این سفر آموزشی میشد از ته دل خندید بدون اینکه
به ارزش هایمان لطمهای وارد شود. شرکتکنندگان در این تور فهمیده بودند
گاهی اوقات بایدها و نبایدها شبیه بندهای اسارت میشوند که خود و
خانواده فرد را ساخته و ما را از تجربه بسیاری از زیباییها محروم کرده
است. آنها آموختند گاهی اوقات نیاز است «من بالغ» را به فعالیت وا داشت تا
به فرد بقبولاند عبور نکردن از چراغ قرمز و بسیاری از قوانین دیگر جامعه
برای همه افراد یکسان است و این باید و نبایدهای اجتماعی نیستند که به ما
آسیب وارد میکنند بلکه باید و نبایدهای شخصی هستند که گاهی اوقات افراد را
در حصاری قرار میدهند که رها شدن از آن بسختی امکان پذیر است. مسافران
تور شادی با « من کودک» خود که مقر لذتجویی آنها بود و منطق «من بالغ» و
باید و نبایدهای «من والد» را درک نمیکرد به این مسافرت آمده بودند چراکه
در غیر این صورت نمیتوانستند از دنیای اطراف خود لذت ببرند. به همین دلیل
بود که مرد70 ساله شرکتکننده هم احساس تفاوت داشتن را از بقیه افراد
نداشت و مانند سایران از دیدن یک قطره باران و یک تکه ابر زیبا، شاد میشد.
موضوع مهم دیگری که الهه شفایی سعی داشت در طول «تور شادی» به
شرکتکنندگان یادآوری کند این بود که آمارها نشان میدهد میزان ثروت کشورها
در شادی شهروندان آن تأثیری ندارد اما همین که یک جامعه این پتانسیل را
داشته باشد تا نیازهای ضروری شهروندان را تأمین کند میتوان به شاد بودن
افراد آن جامعه امیدوار بود به همین دلیل است که تور شادی با هزینهای
برابر هر نفر 160 هزار تومان، از سطح کیفی و نتایج بسیار خوبی برخوردار
بود.
یکی از مواردی که در این تور بخوبی مشخص شده بود تعریف شرکتکنندگان از
شادی بود که هیچ تطابقی با تعریف درست آن نداشت و حتی اکثر شرکتکنندگان
تحصیلکرده هم شادی را دور هم نشستن و تمسخر دیگران میدانستند در حالی که
این طرز فکر برای معنای شادی، با باورهای درونی ما انسانها مغایرت دارد.
تعریف درست شادی عاطفه مثبت منهای عاطفه منفی است و اگر افراد بر این اساس
حرکت کنند در صورت مواجهه با هر شرایطی آیتمهای مثبت و منفی آن را کنارهم
قرار میدهند و به کمک این چرتکه ذهنی، به میزان شادمانیشان اشراف پیدا
میکنند.
مسافران تور شادی دریافتند نباید یک اتفاق بد را بزرگنمایی کنند تا سایه
آن بر اتفاقات خوب مانع دیدن آنها شود بلکه باید هر اتفاق را در جای خود
قابل احترام بدانند و کل را فدای جزء نکنند.
ë شکستن حصارهای زندگی
علاوه بر این در این تور کارگاه شادی برگزار میشد که الهه شفایی به عنوان
برگزارکننده این کارگاه، در مورد اهداف آن گفت: در این کارگاه برنامههای
متفاوتی از قبیل بازی و روانشناسی، مشاعره، پانتومیم و... برگزار شده بود
که تا حد قابل توجهی افراد را نسبت به ضعفها و قوتهای شخصیتیشان آگاه
میکرد به عنوان مثال در بازی و روانشناسی از افراد خواسته میشد تصور کنند
در صورتی که انسان نبودند دوست داشتند چه ماشینی باشند؟ پاسخ آنها در این
بخش نشان دهنده لایههای شخصیت شان بود و جالب این بود که اکثر آنها به
دنبال انتخاب ماشینهای پر زرق و برق بودند در حالی که دلیل انتخاب ماشین
مورد نظر از ظاهر آن مهمتر بود ولی آنها سعی میکردند دلایل این انتخاب را
نادیده بگیرند. نتیجهای که با طرح این سؤال به دست آمد حاکی از این بود
که توجه درونی افراد به خودشان کمتر است و بیشتر به جذابیتهای ظاهری و
اطراف توجه دارند به همین دلیل است که وقتی میخواهند از بیوگرافی خودشان
بگویند بر عناوین ظاهری و حرفهای شان تمرکز بیشتری میکنند. جالبتر اینکه
وقتی ویژگی شخصیتی شان به آنها گفته میشد آنقدر با خودشان غریبه بودند که
لحظاتی زمان میبرد تا این موضوع را درک کنند. به گفته شفایی با انجام
بازیهایی از این قرار براحتی میتوان به خودشناسی ضعیف افراد جامعهمان و
رضایت نداشتن آنها از شغل، تفریح و زندگی شان پی برد و البته به این نکته
توجه داشت که فرموده حضرت علی(ع) مبنی بر اینکه هر که خود را شناخت خدای
خود را شناخته است تا چه حد پرمغز و تأثیرگذار است.
مشاعره برنامه دیگر این کارگاه بود که عملکرد ضعیف مسافران در این بخش
نشانه بیتوجهی آنها به این مهارت آموزشی و تربیتی در قبال فرزندان شان
بوده است و البته نشان دهنده این است که به ابعاد بیرونی زندگی مان نسبت به
ابعاد درونی آن توجه بیشتری میکنیم.
بخش « ترینها» هم در این تور از جذابیت خاصی برخوردار بود زیرا هر
شرکتکننده نسبت به برجستهترین خصوصیت طنزآمیز خود لقب ترینها میگرفت.
نقاشی تصویر همسر هم بخش دیگری از برنامههای کارگاه شادی بود که در این
بخش تنها زنان آن هم به دلیل حساسیت شان در تصویری که ازآنها کشیده میشود
شرکت داشتند اما نکته جالبی که از این بخش استخراج شد این بود که معمولاً
تصویری که زنان شرکتکننده از همسرشان میکشیدند هیچ شباهتی با چهره واقعی
او نداشت زیرا آنها شوهر ایده آل و ذهنیت خود را به تصویر میکشیدند و به
این ترتیب براحتی میشد جایگاه همسران آنها را در زندگی شان پیدا کرد. بر
اساس روانشناسی نقاشی کسی که شوهرش را بیرنگ به تصویر میکشید به این معنا
بود که همسرش اولویت دوم زندگی او است و کسی که همسرش را در مرکز صفحه و
خوشرنگ نقاشی میکشید، شوهرش را اولویت اول زندگی خود میدانست. به طور
کلی ضعف و قوتهایی که در طول این سفر دو روزه برای مسافران تور شادی مسجل
شده بود، آنها را با واقعیتهایی رو به رو کرد که نه تنها مایه ناراحتی
آنها نشده بود بلکه آنها را بسیار شادمان کرده بود زیرا توانسته بودند به
واسطه این سفر به یاد ماندنی، با نقاط ضعف خود آشنا و نسبت به تقویت آنها
هوشیار شوند.
الهه شفایی که برخی حصارها و مرزهای زندگیاش را برای شادتر بودن و
تجربه آرامش بیشتر شکسته، معتقد است باید تعاریف مان را تغییر دهیم و مهارت
برقراری ارتباط سالم و مؤثر را که در آن نه به کسی آسیبی وارد شود و نه
اینکه خود آماج آسیب قرار بگیریم بیاموزیم تا دنیا را قشنگتر از آنچه که
هست ببینیم.