آموزش، استراحت و خواب، بازي، تفريح، مشاركت اجتماعي و مديريت سلامت،
اجزاي ديگر آكوپيشن هستند. فعاليتهاي روزمره زندگي ( ADL (Activity of
daily living نيز يك جزء ديگر است. همچنين بخشي با نام اختصاريIADL
Instrumental activities of daily living به استفاده روزمره ما از تجهيزات
ووسايل دنياي مدرن اشاره دارد. اين اجزا داراي اهميت بوده چون ما به عنوان
Occupational Therapist، يا آكوپيشن را درمان ميكنيم يا از آكوپيشن به
عنوان يك ابزار براي درمان بهره ميبريم، به نحوي كه ميتوان گفت آكوپيشن
هدفي بوده كه براساس آن، درمان تنظيم ميشود. به عنوان مثال، مادر شاغلي را
درنظر بگيريد كه طي تصادف جادهاي، دچار شكستگي دست شده و يكي از اعضاي
خانواده را نيز از دست داده است. كاردرماني براي اين فرد از فاز حاد
بيمارستاني با هدف جلوگيري از ايجاد مشكلات ثانويه به سانحه و بستري شدن
شروع شده و در كنار پوشش مسائل روانپزشكي و مرتفع ساختن مشكلات انگيزشي
ادامه مييابد. با استمرار درمان، كاردرمانگر حيطه دست (هندتراپيست) به
بهبود مشكلات ايجاد شده ناشي از شكستگي و بهبود حركات و تواناييهاي دست
ميپردازد تا وي بتواند به صورت فعال و با حداكثر استقلال به فعاليتها و
نقشهاي روزمره خود از جمله نقش مادري بپردازد و با بهرهگيري از
مشاورههاي تخصصي و تطابقات محيطي منزل، تمام فعاليتهاي شخصي خود را با
حداكثر رضايت از عملكرد به انجام برساند. در راستاي توانبخشي شغلي،
كاردرمانگر به وي كمك ميكند تا با استفاده از روشها و ابزار درماني خاص
در كنار مناسبسازي محيط كار و نيز توانبخشي قلبي ريوي، بازگشت به كار براي
وي مقدور شود و با مرور زمان و ادامه درمان تخصصي كاردرماني، فرد به
«زندگي» رضايتبخش بازگردد. بدين نحو، كاردرماني از زندگي مختل شده فرد
شروع شده و به زندگي رضايتبخش وي منتهي ميشود و «حرفهاي به جنس زندگي»
خودنمايي ميكند. يك كاردرمانگر، ميتواند مداخلههايش را از محيطهاي
درماني صرف پزشكي شروع كرده و تا محيطهاي اجتماعي و فرهنگي ادامه دهد و هر
زمان نياز به توسعه نقشهاي اجتماعي باشد؛ نقش خود را ايفا كند. به همين
علت است كه در برخي كشورهاي پيشگام در امور توانبخشي، به ازاي هر 7 هزار
نفر جمعيت، يك كاردرمانگر مشغول به فعاليت است. در كنار اين ميزان از سطوح
فعاليت، چالشهايي در اين رشته وجود دارد: كاردرماني بيمه پايه ندارد و
هرچند برخي بيمهها، بخشهايي از مداخلات كاردرماني را با شرايط خاص و
محدود پوشش ميدهند، اما شوربختانه و به دلايل متعدد، بهرغم اشاره صريح به
الزام و اهميت توانبخشي در سند توسعه سلامت، توانبخشي اولويت نظام سلامت
نيست. توانبخشي و بهطور ويژه كاردرماني در هر سه سطح از سطوح مراقبت سلامت
-نه فقط در سطح سوم كه بيماري پيش آمده و عوارض خود را نيز بر جاي گذاشته-
نقش دارد. بيمهها به توانبخشي به چشم مصرفكننده نگاه ميكنند در صورتي
كه چنين نيست. سالانه حدود دو تا سه هزار نفر دچار ضايعه نخاعي ميشوند.
اگر اين افراد هفتهاي حداقل يك جلسه كاردرماني داشته باشند، از بسياري از
عوارض ثانويه اين ضايعه پيشگيري ميشود. بيمه اين بخش از خدمات را پوشش
نميدهد و درعوض، هزينههاي سنگين زخم بستر را تحت حمايت قرار ميدهد. نظام
سلامت بايد توانبخشي را
به رسميت بشناسد تا به زيستي و كيفيت زندگي در سطح جامعه خصوصا ميان افراد
داراي نيازهاي ويژه بالا برود. خوشبختانه بيمه سلامت اقداماتي را در اين
خصوص انجام داده اما متاسفانه در يك سال اخير كه برخي بيمهها شروع به كار
كردهاند، بهرغم وعدههاي دادهشده، انجام تعهدات بهموقع و كارشناسانه
نبوده و اين امر موجب دلسردي درمانگران نسبت به استفاده از بيمه ميشود. از
قريب به 10 سال قبل، كدهايي براي رشته كاردرماني تعريف شد كه متاسفانه اين
كدها، هم محدود بودند هم از نظر علمي و فني نياز به بازتنظيمي داشتند.
بازتنظيمي اين كدها، هم به رشته كاردرماني هويت ميدهد و هم پشتوانهاي
براي مراجعين آن ميشود. همچنين با توجه به الكترونيكي شدن نسخ درماني، اين
مقوله پزشكان را در ارجاع دقيقتر ياري ميكند. در 15 ماه گذشته وزارتخانه
همكاري و همراهي دلسوزانه و كارآمدي داشته ولي محدوديتهاي اداري باعث شده
تا اين موضوع به تصويب نهايي نرسيده و دو مرحله تصويب شوراي عالي بيمه و
تصويب و ابلاغ هيات دولت را پيش رو داشته باشد.
رييس انجمن كاردرماني ايران