به گزارش شفا آنلاین:حضور امدادگرها، پزشکها و پرستارهای جوان در مناطق عملیاتی اهمیت زیادی برای جبههها داشت. اگر آنها به یاری زخمیها نمیشتافتند جان مجروحان و زخمیها به خطر میافتاد. امدادگران در سختترین شرایط با روحیهای بالا مهمترین کارها را انجام دادند و هرچند خیلی کارهایشان به چشم نیامد.
امدادگرهایی که در شروع جنگ خودشان را به خرمشهر و آبادان رساندند، میدانستند وضعیت در این شهرها مناسب نیست و هرلحظه امکان هر حادثهای پیش میآید. ولی برای هیچ کدام، ترس معنایی نداشت و هر کسی که کمی کار امدادی و پرستاری میدانست، پا به جبهه گذاشته بود.
ذرهای احساس ترس نداشتم
فرخنده اسماعیلی یکی از جوانترین امدادگرهایی که در جبهه حضور پیدا کرد، دلیل حضورش در جبهه را اینگونه بیان میکند: «نمیتوانستم وضعیت ناآرام و شرایط جنگی شهرمان را ببینم و کاری نکنم. وظیفه خود دانستم کمک کوچکی به شهر و کشورم کنم. همین شد که دوباره به مناطق جنگی برگشتم و سعی کردم در حد توانم مفید باشم. میدانستم کار پرخطری انجام میدهم، ولی در دلم ذرهای احساس ترس نداشتم.»
کمبود امکانات یکی دیگر از مشکلات امدادگرها در جبهه بود. تامین دارو، آمبولانس و کمکهای اولیه در شرایط جنگی به سادگی امکانپذیر نبود. یک امدادگر بدون وجود وسایل کمکهای اولیه کار زیادی از دستش برنمیآید و نمیتواند با دست خالی مجروحان را پانسمان و مداوا کند.
خلاقیت امدادگرها
علی عچرش، یکی دیگر از امدادگرهای باسابقه دفاع مقدس درباره خلاقیت نیروها در جهت پر کردن کمبودها میگوید: «ما آمبولانس نداشتیم و بچهها ابتکار به خرج میدادند. تعدادی از نیروها به تهران رفتند تا ببینند چطور میتوانند کمبودهای امدادی را جبران کنند. صحبتهایی انجام شد و قرار شد به ما حواله پیکان بدهند. بچهها کشف کرده بودند ماشینهای جیپ آهو برای آمبولانس شدن خیلی مناسب است. فهمیدند اگر صندلیهایش را دربیاورند دو برانکارد داخلش جا میشود. پس حوالهها را گرفتیم و به هر کسی که ماشین جیپ آهو داشت میگفتیم، میخواهی ماشینت را با پیکان صفر عوض کنی؟ جیپها ماشینهای مدل قدیمی بود و آنها از خداخواسته با پیکان عوض میکردند. اینها آمبولانسهای سازمانی ما شد.»
امدادگرهایی که تا پیش از شروع جنگ، تجربهای در مداوای جانبازان جنگی نداشتند به ناگاه باید به مجروحانی با شدیدترین جراحتها رسیدگی میکردند. قطعا تجربه چنین موقعیتی خیلی سخت خواهد بود، ولی این امدادگرها توضیح میدهند که آن لحظات ترس برایشان معنایی نداشت و خدا چنان نیرویی به آنها داده بود که میتوانستند از پس سختترین مسائل هم بربیایند.
فداکاری فرشتگان سفیدپوش
بانوان امدادگر دفاع مقدس سن و سال زیادی نداشتند و با همتی بلند سختترین کارها را انجام دادند. این «فرشتگان سفیدپوش» جان رزمندگان زیادی را نجات دادند و با حضورشان از همان اولین روزهای جنگ، یاری دهنده نیروها شدند.
شهیده مریم فرهانیان، یکی از همین امدادگرهایی است که با وجود شروع جنگ، آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع از خاک کشورش پرداخت. او آن زمان ۱۷ سال بیشتر نداشت و زینبوار از رزمندگان مجروح پرستاری میکرد. شهیده فرهانیان یکی از ۱۸ امدادگر داوطلب زنی بود که در زمان جنگ در بیمارستان طالقانی آبادان در قسمتهای مختلف، خالصانه خدمت کرد و ترسی از بابت حضورش در مناطق جنگی نداشت.
پزشکها، پرستارها و امدادگرها یکی از قشرهای فعال در دفاع مقدس بودند که هیچ گاه صحنه را خالی نکردند. در طول هشت سال دفاع مقدس، امدادگرهای زیادی مظلومانه به شهادت رسیدند و بسیاری دیگر در شرایط سخت جنگی جانباز شدند. رشادت و فداکاری امدادگرها به ویژه در نخستین روزهای دفاع مقدس در حافظه تاریخی این کشور پررنگ میدرخشد.