کد خبر: ۳۳۲۷۱۴
تاریخ انتشار: ۰۷:۰۰ - ۰۴ مهر ۱۴۰۲ - 2023September 26
موج جدید و البته رو به افزایش مهاجرت، به اساتید دانشگاهی و مدیران این حوزه در سطوح مختلف رسیده است؛ از مدیر اداره سلامت وزارت بهداشت تا مدیر گروه اپیدمیولوژی‌، مدیر مرکز کارآزمایی بالینی و مدیر مرکز تحقیق اعتیاد در برخی دانشگاه‌های علوم پزشکی.

شفا آنلاین>سلامت>بعد از هشدارهای پی‌درپی درباره مهاجرت پرستاران، ماماها‌، داروسازان و پزشکان متخصص، حالا بررسی‌ها نشان می‌دهد که موج جدید و البته رو به افزایش مهاجرت، به اساتید دانشگاهی و مدیران این حوزه در سطوح مختلف رسیده است؛ از مدیر اداره سلامت وزارت بهداشت تا مدیر گروه اپیدمیولوژی‌، مدیر مرکز کارآزمایی بالینی و مدیر مرکز تحقیق اعتیاد در برخی دانشگاه‌های علوم پزشکی.

به گزارش شفا آنلاین:تشدید موج مهاجرت اساتید دانشگاهی را چندی پیش سعید سمنانیان‌، رئیس پیشین دانشگاه تربیت مدرس هم تایید کرده و گفته بود‎ که تنها در یک دانشکده دانشگاه تهران از 70 استاد، حدود 30نفر مهاجرت کرده‌اند و برخی دیگر هم درصدد مهاجرتند. حمید سوری هم حالا به این گروه پیوسته‌؛ رئیس پیشین کمیته کشوری اپیدمیولوژی کووید19 و عضو پیشین هیئت‌علمی گروه اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که پس از ماه‌ها خانه‌نشینی، درنهایت مهاجرت کرد تا به تاکید خودش ثابت کند هنوز متاعی برای عرضه در حوزه علم و دانشگاه دارد.

گروه پزشکی سال‌هاست تحت فشار است

جز رفتن پزشکان و پرستاران جوان،‌ حالا مهاجرت متخصصان پزشکی با سوابق کاری دو تا سه دهه از یک سو و رفتن اساتید دانشگاهی و پزشک‌مدیران در سوی دیگر، نگرانی از آینده نظام سلامت را تشدید کرده است. ایرج فاضل، وزیر پیشین بهداشت هم این مسئله را تایید می‌کند و درباره اینکه خروج این افراد از چرخه نظام سلامت چه آسیب‌هایی به همراه خواهد داشت، به هم‌میهن می‌گوید: «این آسیب قطعاً بیشتر است و نمی‌توان آینده خوبی برای حوزه پزشکی کشور متصور شد، چون تبدیل شدن به استاد خوب دانشگاهی چیزی نیست که در کوتاه‌مدت محقق شود.» او با بیان اینکه باید علت مهاجرت این افراد و اینکه در پی چه اهدافی تصمیم به ترک کشور می‌گیرند،‌ واکاوی شود، ادامه می‌دهد:‌ «گروه پزشکی سال‌هاست که از تمام جهات تحت فشار است و این فشار در بخش اقتصادی بیشتر دیده می‌شود. تکلیف تعرفه‌های پزشکی برعکس تمامی صنوف به عهده مصرف‌کنندگان خدمات پزشکی است و تا زمانی که مصوبه آن از سوی مجلس لغو نشود، این مشکل ادامه خواهد داشت. تعرفه‌های فعلی کفاف هزینه‌های حداقلی پرشکان را هم نمی‌دهد. البته جز مشکل اقتصادی، مسائل فرهنگی، سیاسی، آزادی اندیشه و... هم این مهاجرت‌ها را تشدید کرده است و نیازمند بررسی دقیق است.»

نکته دیگر اینکه در موج برکناری اساتید باسابقه دانشگاهی، اساتید دانشگاه‌های علوم پزشکی هم در امان نمانده‌ و برخی از آنها با وجود داشتن سوابق علمی قابل توجه در کشور یا با بازنشستگی‌های اجباری مواجه‌اند یا فضا برای ماندن‌شان مهیا نیست. از سوی دیگر مدیران برخی از حوزه‌های پزشکی هم ماندن را به رفتن ترجیح داده‌اند. بررسی‌های هم‌میهن نشان می‌دهد یک نفر از این افراد، از متخصصان تاثیرگذار در فرآیند تولید یکی از واکسن‌های ایرانی کرونا بوده که مدتی است مهاجرت کرده است. فاضل در این باره هم می‌گوید: «برکناری اساتیدی که همچنان می‌توانند در این حوزه مفید باشند، مبحث گسترده‌ای دارد اما بهتر این است که دانشگاه‌ها تا زمانی که اساتید باتجربه توان جسمی فعالیت را دارند، آنها را از دست ندهند. موج فعلی کنارگذاشتن اساتید دانشگاهی بسیار نگران‌کننده است و در شرایطی که مملکت ما دارد، باید این افراد حفظ شوند. کسانی که تازه وارد می‌شوند راه درازی را در پیش دارند تا به این مرحله برسند. این مسئله است که باعث می‌شود نگرانی‌های ما از یک دهه آینده پزشکی ایران بیش از گذشته باشد.»

خروج از هیئت‌های علمی، به زودی

«آمار مهاجرت جامعه پزشکی نسبت به سال‌های قبل از کرونا تقریباً دو برابر شده است. تربیت پزشکان گران است و به همین دلیل همه دنیا به‌ویژه کشورهای پیشرفته بخشی از نیروهای سلامت‌شان را از سایر کشورها تأمین می‌کنند. نیروهای سلامت ما هم کیفیت بالا و مقبولیت خاصی دارند. آنها از عهده امتحانات لازم بر می‌آیند، بنابراین نیروهای کیفی ما را خیلی زودتر می‌برند. این مهاجر‌ت‌ها هم‌اکنون فقط به پزشک، پرستار، دندانپزشک و داروساز منحصر نیست و حتی ماما، پیراپزشک، فیزیوتراپ و بینایی‌سنج و... هم مهاجرت می‌کنند.» اینها را رضا لاری‌پور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی می‌گوید، اما در پاسخ به این سوال هم‌میهن که آیا با موج جدید مهاجرت اساتید پزشکی هم مواجه‌ایم می‌گوید:‌ «هنوز با درخواست جدی اساتید پزشکی برای دریافت گوداستندینگ و تمایل به مهاجرت مواجه نیستیم اما ممکن است این افراد به دلیل فراهم نبودن فضای کار از هیئت علمی دانشگاه‌ها خارج شوند. در رشته‌های پزشکی با افزایش سن این درخواست کمتر می‌شود اما در رشته‌های مهندسی افزایش قابل‌توجهی داشته است.» او درباره برکناری و بازنشستگی برخی اساتید پزشکی هم می‌گوید:‌ «در تمام دانشگاه‌های دنیا، اساتیدی که توانایی فیزیکی برای تدریس داشته باشند تا 85 سالگی هم حفظ می‌شوند. الزاما هم نیازی نیست که کار عملی انجام دهند بلکه این افراد در دانشگاه‌ها به‌عنوان مدل، الگو و استاد برتر حضور دارند و نقش مهمی حتی در انتقال تجربه به اساتید جوان‌تر ایفا می‌کنند. ما هم اساتید باتجربه را حفظ می‌کنیم و به صورت موردی نمی‌توانم بگویم که یک فرد خاص و در شرایط خاص برکنار شده باشد. اما وظیفه ما حفظ این افراد است و چنین چیزی را انجام می‌دهیم.»

لاری‌پور درباره نگرانی‌هایی که درباره افزایش میانگین سنی پزشکان مهاجران مطرح می‌شود، پیش از این هم گفته بود که فارغ‌التحصیلان بلافاصله اقدامات مهاجرتی را شروع می‌کنند و در چند سال گذشته میانگین سنی افرادی که از کشور خارج می‌شدند، زیر ۳۵ سال بوده است: «این میانگین اکنون افزایش پیدا کرده است و به معنای آن است که بسیاری از پزشکانی که در داخل کشور ثبات کاری داشتند، به دلیل اختلال در این ثبات، یا داشتن رتبه و موقعیتی که استحقاق آن را در داخل کشور داشته‌اند، به سمت کشورهای دیگر کشیده شده یا دیگر کشورها موقعیت‌هایی برای آنها ایجاد کرده‌اند که در آنجا مشغول کار شوند. نگرانی ما نسبت به آینده آن است که سلامت مردم دستخوش تغییر قرار نگیرد و با کیفیت پایین درمانی روبه‌رو نشود یا از سوی دیگر به وضعیتی گرفتار نشویم که از خوداتکایی کنونی که تمام اعمال درمانی در داخل قابل انجام است، مجبور شویم که در آینده‌ای نه‌چندان دور از این پزشکان ایرانی در کشورهای دیگر استفاده کنیم.»

توانمندان را از تدریس محروم می‌کنند

بخش عمده‌ای از مهاجرت‌ها از ایران به‌دلایل انگیزه‌های اقتصادی است. مردادماه گذشته بود که محمد رئیس‌زاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی گفت که افت آموزش، نقش بزرگی در انهدام احترام به جامعه پزشکی داشت و بی‌شک یکی از دلایل این موج گسترده مهاجرت پزشکان در همین دو مورد؛ یعنی احترام اجتماعی و وضع اقتصادی خلاصه می‌شود.

اما این همه ماجرا نیست. انگیزه اقتصادی در مهاجرانی که تقریباً سه تا چهار دهه در ایران فعالیت کرده‌اند، کم‌رنگ‌تر است. نکته‌ای که معین‌الدین سعیدی، نماینده چابهار در مجلس هم اخیراً به آن اشاره کرده و گفته است: «رویکرد اخیری که درخصوص دانشگاه‌ها در پیش گرفته شده و عده‌ای از افراد توانمند از تدریس محروم شدند، خود می‌تواند جزو دلایل اثرگذار برای مهاجرت باشد. با وضعیتی که در حوزه نظام سلامت در حال اتفاق است؛ می‌بینیم خیلی از افراد شاغل، کشور را به امید آینده بهتر ترک کردند.»

اینها را حمید سوری هم تایید می‌کند که حالا در یکی از دانشگاه‌های بین‌المللی اروپا استاد 120دانشجوی این مرکز است، اپیدمیولوژیستی که سال ۱۳۹۹ سعید نمکی، وزیر وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در حکمی برایش نوشت: «باتوجه به سوابق ارزنده جنابعالی، بدین‌وسیله به‌عنوان عضو شورای مشورتی علمی و رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی covid19 منصوب می‌شوید تا با رصد مستمر بیماری و استفاده از ظرفیت اساتید صاحب‌نظر در دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور، به‌بررسی و تحلیل جنبه‌های همه‌گیرشناسی بیماری بپردازید.» سوری اما با تغییر دولت مجبور به خانه‌نشینی‌ شد. خودش دراین‌باره به هم‌میهن می‌گوید، بارها از وزارت بهداشت دولت سیزدهم درخواست کرده که تجربیات موفق در حذف روزهای مرگبار کرونا در برخی استان‌ها را مدنظر قرار دهد اما وزارت بهداشت نه به گزارش‌ها، نه به نامه‌ها توجهی نکرد و همین هم موجب شد با وجود مطالعات و بررسی‌های علمی، به‌عنوان رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی covid19 پس از مدتی عطای کار با وزارت بهداشت را به لقای آن ببخشد.

2 نکته به‌جامانده از کرونا

سوری حالا در یکی از کشورهای اروپایی مستقر شده و مثل همان روزهای اوج شیوع کرونا، از گفتن حقیقت ابایی ندارد؛ از دلایل مهاجرت اساتید و نخبه‌های دانشگاهی تا عواملی که درنهایت منجر به این تصمیم برای خودش شده و البته دو نکته به‌جامانده مهم از دوران کرونا: «اوایل تابستان 1400 تجربه بسیار موفقی در کنترل سویه دلتا که وخیم‌ترین واریانت ویروس کرونا بود رقم خورد. نتیجه آن باعث شد که در مردادماه 1400 در کل استان سیستان‌وبلوچستان با وجود محرومیت‌هایی که در مقایسه با سایر استان‌های دیگر دارد، مرگ‌ومیر روزانه به صفر و یک برسد. هرقدر به مسئولان گفتیم که از اقدامات انجام‌شده در این استان درس بگیرند و در سایر استان‌ها هم با همین رویکرد، مقابله با بیماری داشته باشند، کسی در وزارت بهداشت دولت سیزدهم به حرف ما گوش نداد. نتیجه‌اش شد مرگ روزانه‌ ده‌ها انسان ارزشمند.» او ادامه می‌دهد:‌ «درباره واکسن‌های کرونا هم من همیشه یک انتقاد جدی داشتم، واکسیناسیون کودکان به‌ویژه زیر 12ساله‌ها که بدون هیچ پشتوانه و مستند علمی بومی و غیربومی انجام شد و عوارضی هم داشت. برای شکافتن اصل این مسئله نیاز است که یک دادگاه صالحه تشکیل شود و نظر بدهد که آیا تزریق واکسن به کودکان درحالی‌که هیچ مستند علمی قابل اعتنایی نداشتیم، خدمت به کودکان این سرزمین بود یا خیر؟» این اپیدمیولوژیست معتقد است که اگر وزارت بهداشت فقط همین دو مسئله را مورد توجه قرار می‌داد، قطعاً جان‌های بسیاری از دست نمی‌رفت و شاهد این همه عوارض نبودیم:‌ «در دوران کرونا جایی در کشور وجود نداشت که من برای سرکشی و کنترل نرفته باشم اما مدیریت آفت‌زده کشور ما به حرف متخصصان گوش نمی‌کند و افرادی را که دل‌شان می‌خواهد برای این مردم خدمت کنند، خانه‌نشین و درنهایت مجبور به مهاجرت می‌کند.»

رئیس پیشین کمیته کشوری اپیدمیولوژی کووید19 معتقد است چیزی که درباره او رخ داد، مهاجرت نه، بلکه رانده‌شدن است:‌ «از سال‌ها پیش که پدیده مهاجرت افراد تحصیلکرده از کشور مطرح شد، دلایل متعددی در بروز این پدیده رقم خورد؛ اینکه برخی نمی‌توانند خودشان را با سیستم حاکم در کشور تطبیق دهند. عده‌ای آرزوهای دیگری دارند، برخی مشکلات سیاسی و عده‌ای هم به‌دنبال شغل و تحصیل هستند. رفتار معمول در دنیا این است که افراد تحصیلکرده در دوران جوانی مهاجرت می‌کنند تا تجربه و مهارت بیشتری کسب کنند و بعد در دوره‌ای که به بلوغ و پختگی می‌رسند، به کشور خودشان برمی‌گردند و از این مهارت برای خدمت به مردم استفاده می‌کنند.» اما به تاکید سوری در ایران این اتفاق به شکلی متفاوت رخ می‌دهد: «من در حالی رانده شدم که به مردم عشق داشتم و پس از پایان تحصیلم، در انگلیس یک روز هم نماندم و در بازگشتم عاشقانه خدمت می‌کردم. من منتقد برخی سیاست‌ها بودم، به‌ویژه آفتی که به مدیریت میانی جامعه وارد شده بود. نقدهایی هم که مطرح می‌کردم درباره تصمیمات غلطی بود که گرفته می‌شود و قربانی آن مردم بودند. سکوت کردن و به‌دنبال منافع‌بودن در این شرایط نیاز به بهره هوشی‌ چندانی نداشت که من از آن بی‌بهره بوده باشم و منافع شخصی خودم را به منافع مردم ترجیح بدهم.» او ادامه می‌دهد: «در دوران کرونا، همان موقعی که بسیاری از دوستان جرأت نمی‌کردند از اتاق کارشان خارج شوند، ما در خط اول آتش بودیم. ما کسانی را داشتیم که در دوران کرونا جان‌شان را به‌دلیل حضور در همین خط مقدم مبارزه با بیماری از دست دادند. ارزش آنها کم از کسانی نبود که در دوران دفاع مقدس، از کیان کشور حفاظت می‌کردند. آنها به دل دشمن زدند و در این دوران، دشمن بیولوژیک بود که خطرات بیشتری هم داشت.» این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه، مسائل را نمی‌گوییم تا خودمان را تبلیغ یا خودنمایی کنیم، می‌گوید: «نمی‌دانم اشکال کار من کجا بود که شایسته کار در محیطی که به آن علاقه‌مند بودم، نشدم. کسانی که تلاش کردند ما را از میدان به‌در کنند، دانسته یا نابخردانه، باید بدانند که در حال ظلم به سرزمینی‌اند که یکی از مهم‌ترین خلأهای آن داشتن نیروهای دلسوز، کاردان و داناست. من در کشور خودم در لیست بدها قرار گرفتم و از محیط کار طرد شدم اما دنیا من را به دردبخور تشخیص داد؛ هم امکانات و هم حقوق برایم در نظر گرفت، چیزی که بدون داشتن آنها هم حاضر بودم برای کشور خودم خدمت کنم. این مسئله باعث شد که حداقل بدانم هنوز متاعی برای فروختن دارم که ارزش داشته باشد. تجربه و دانش من را همین حالا یک دانشگاه بین‌المللی پذیرفته است؛ قطعاً آنها برای جایگاه بین‌المللی خودشان ارزش قائلند و ویژگی‌هایی را دیده‌اند که چنین فرصتی را در اختیار من گذاشته‌اند. خانه‌نشینی اجبار‌ای که آنها برای من رقم زدند، چیزی معادل مرگ بود و حاکمیت و مدیریت ارشد جامعه با فرافکنی و توجیه مسائل نباید از چنین چیزهایی عبور کنند. خیلی راحت می‌توانند برچسب وطن‌فروشی یا نداشتن عرق ملی به امثال من بزنند اما حداقل درباره من، خودشان باعث شدند که یک عمر تلاش را در یک چمدان بگذارم و راهی شوم.» این استاد دانشگاه نتیجه چنین تصمیمی را یک بازنشستگی اجباری در سن 59سالگی می‌داند: «اینقدر فضا را برایم تنگ و من را از همه چیز محروم کردند که درنهایت یک نامه نوشتم و اعلام کردم، ادامه این شرایط برای من سخت است. از آنها خواستم بدون دستمزد در کار خودم حضور داشته باشم و در غیراین‌صورت ترجیح می‌دهم، برای دوری از چنین محیطی بازنشسته شوم. حتی یک لحظه هم مکث نکردند و به‌دنبال ترجیح من افتادند، خودشان تمام کارهای بازنشستگی‌ام را انجام دادند و به‌شدت پیگیر آمدن حکم‌هایم بودند، تا هرچه زودتر خداحافظی‌شان با من محقق شود. این میزان از اشتیاق برای بازنشسته کردنم را درک نمی‌کردم. آن زمان من رئیس و دبیر علمی نهمین کنگره بین‌المللی اپیدمیولوژی هم بودم و از مسئولان وقت درخواست کردم که به من فرصتی 3ماهه بدهند تا این کنگره را برگزار کنم، اما قبول نکردند.»

ما چربی اضافه دانشگاه‌ها هستیم

سوری درباره اینکه این موج حذف جامعه نخبه علمی از کجا نشأت می‌گیرد و آسیب آن چیست‌، به نکته عجیبی اشاره می‌کند:‌ «زمانی که این اتفاق برای من رخ داد و دلیلش را پرسیدم، پاسخ آنها این بود که برای کاهش هزینه‌های دانشگاه، سعی می‌کنند افراد باسابقه را که دارای حقوق بیشتری‌اند، بازنشسته یا بازخرید کنند تا در هزینه‌های دانشگاه صرفه‌جویی به وجود بیاید. سوال اینجاست که برای کاهش وزن فردی که خیلی چاق شده، آیا عضوی از بدن او را قطع می‌کنند یا به‌دنبال حذف چربی‌های اضافه او می‌روند؟ هرچند به‌نظر می‌رسد ما چربی اضافه پیکره دانشگاه بودیم که ما را حذف کردند و دانشگاه‌ را قطع عضو! تبعات این مسئله بسیار زیاد است و منجر به سرخوردگی جامعه دانشجویی می‌شود. من استادتمام دانشگاه بودم و می‌توانستم تا 75سالگی خدمت کنم، یعنی 26سال محرومیت جامعه دانشگاهی. این خسران کمی نیست.» او ادامه می‌دهد:‌ «پیکره مدیریتی به‌ویژه در بخش میانی دچار آفت‌زدگی شده و این آفت‌زدگی آسیب‌هایی دارد که هر روز بیشتر عیان می‌شود. هر روز شاهد ریزش برگ‌های سبز درخت علمی کشور هستیم. در ایران آنقدر مدیریت را شیرین کرده‌ایم که برخی برای به دست آوردنش، جان می‌دهند و برای از دست ندادنش، حاضرند جان‌ها بگیرند. شاید ما جان‌هایی هستیم که مدیران گرفتند تا بقای خود را تضمین کنند. همه این ناکارآمدی‌ها، کاهش بهره‌وری‌، معضلات و بحران‌هایی که در دانشگاه و کشور وجود دارد، همه ناشی از این است که نیروهای مشفق و صدیق را قدر نمی‌دانند و آنقدر فضا را برای‌شان تنگ می‌کنند که یا خانه‌نشین شوند یا عزم هجرت کنند.» سوری درباره اینکه آیا هیچ نهاد یا مدیری پیگیر وضعیت پیش‌آمده برای او نبوده هم می‌گوید:‌ «قبل از آمدنم یکی از مدیران ارشد کشور با من تماس گرفت و گفت که از رئیس‌جمهور وقت گرفته تا ملاقاتی داشته باشیم تا مسئله خودم را بیان کنم و برخورد لازم انجام شود. همان‌جا هم گفتم که فقط مسئله شخص من نیست و جریانی در دانشگاه‌ها و مدیریت میانی شکل گرفته که اساتید بسیاری را قربانی کرده است. این مسئله تبعات سوئی دارد‎؛ کاهش سطح علمی کشور، به خطر افتادن آینده، دانشجویی که بهره مناسب از اساتید پخته‌تر نمی‌گیرد، صدور مدارک باری به هر جهت و...» این استاد دانشگاه یکی از آسیب‌های جدی را حذف اساتید منتقد عنوان می‌کند که منجر به خسارت شدیدی برای جامعه خواهد شد: «به‌عنوان مثال برنامه توسعه هفتم مشکلات زیادی دارد و من هم انتقادات زیادی به آن داشتم چون معتقد بودم که می‌تواند مسیر مردم را برای یک زندگی سالم، دور کند. کسی که می‌خواهد نقد درست به مشکلات داشته باشد، باید وقت بگذارد، انرژی صرف کند و ممکن است محبوبیت‌اش را هم از دست بدهد. بالاخره احساس من این بود که صلاح مردم بسیار ارزشمندتر از محبوبیت من است. شرایط به‌گونه‌ای رقم خورده که برای ماندن، باید تصمیم غلط مدیریت قبول شود و این مسئله در دانشگاه‌های ما رواج پیدا کرده است. کسانی در جای خود مانده‌اند که بی‌تفاوت و ساکت هستند و برای‌شان مهم نیست چه آسیب‌هایی در حال رخ‌دادن است. کسی که مشفقانه نقد کند، دلسوز باشد و اعتراض کند ولو حتی به‌صورت درگوشی و آرام، طرد می‌شود.»

برای محققی مثل حمید سوری که حداقل در سه‌سال پاندمی کرونا تمام‌وقت و رایگان در خدمت نظام سلامت و کمیته تحت نظرش بوده، حالا این شرایط سخت‌تر از همیشه است. او برای آسیب‌های نظام سلامت که با کمی تدبیر به‌شدت کاهش پیدا می‌کند، می‌سوزد. به‌همین‌دلیل همیشه جزو منتقدان به شیوه‌های نظام مراقبت سلامت در کشور بوده اما درباره اینکه آیا تصمیم دارد از این پس به‌طور کامل از چنین محیطی دوری کند، توضیح می‌دهد: «طرح محله‌محوری که در دوره کرونا با عنوان شهید سلیمانی اجرایی شد، برای من بود. مدت‌ها روی آن کار کرده بودم و برای اجرای آن زحمت زیادی کشیدیم. سیستان و بلوچستان فرصتی شد که این طرح به‌خوبی و باقدرت اجرایی شود و نتیجه آن هم معلوم شد. 80درصد کاهش مرگ و میر نتیجه اجرای همان طرح بود. در آن شهر ما نیروی انسانی قابل‌توجهی نداشتیم اما با همراهی خود جوان‌های شهر این طرح را اجرایی کردیم. برای اجرای این طرح از هیچ نهادی حتی هزار تومان هم نگرفتم. اینکه ما را با چنین دستاوردی حذف می‌کنند، با نگاه خوشبینانه ناشی از نابخردی است.»/هم میهن

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: