p06 copy

بررسی نسبت هزینه زندگی افراد پردرآمد جامعه نسبت به افراد کم‌درآمد جامعه نشان‌دهنده آن است که شکاف میان ثروتمندان و فقیران در سال 1401 نسبت به 1400 کاهش یافته است. البته روند خانوار شهری و روستایی یکسان نبوده است و شکاف میان خانوار روستایی افزایش یافته، اما در میان خانوار شهری این شکاف کمتر شده است.

اما به طور کلی، آیا وضعیت فقرا بهتر شده یا غنی‌ها با افت درآمد روبه‌رو شدند؟ کارشناسان معتقدند دلایل مختلفی برای این کاهش شکاف وجود دارد. ممکن است کاهش فاصله میان فقرا و ثروتمندان نه به دلیل بهتر شدن اوضاع فقرا، بلکه به دلیل بدتر شدن وضعیت ثروتمندان باشد. در یک دهه گذشته دلایلی مانند تحریم‌های اقتصادی و تورم مزمن موجب شده تا نرخ فقر روند صعودی را طی کند. با‌این‌حال عوامل مختلفی مانند کاهش تورم یا مثلا خروج آمریکا از برجام در تغییر نسبت دهک دهم به دهک اول موثر بوده است.

یکی از نکات قابل‌توجه در این بررسی آن است که با وجود اینکه شکاف میان فقرا و ثروتمندان از سال 1400 تا 1401 کاهش یافته، اما در مناطق روستایی چنین اتفاقی رخ نداده و شکاف مذکور با رشد مواجه بوده است. کارشناسان اقتصادی معتقدند که بازتوزیع درآمد ثروتمندان میان فقرا می‌تواند در کاهش شکاف میان آنها موثر واقع شود، اما سیاستگذاری‌های این‌چنینی به مثابه یک مسکن عمل خواهد کرد. اما می‌توان گفت کاهش شکاف میان فقرا و ثروتمندان با کنترل تورم و افزایش رشد اقتصادی میسر خواهد شد. همچنین امکان دارد هم خانوار شهری و هم خانوار روستایی با افزایش رفاه روبه‌رو شوند، اما گسل درآمدی روند افزایشی داشته باشد و لزوما این موضوع به معنی بدتر شدن وضعیت خانوارهای غنی و فقیر نیست.

 برابری در دسترسی به رفاه

نابرابری اقتصادی میان اقشار مختلف جامعه و شکاف میان ثروتمندان و فقرای آن یکی از مهم‌ترین بحث‌های سیاستگذاری اقتصادی در یک کشور است. کارشناسان اقتصادی معتقدند شکاف درآمدی لزوما چیز بدی نیست؛ به عبارت دیگر اگر این شکاف وجود نداشته باشد، امکان رشد نیز وجود نخواهد داشت. تفاوت انسان‌ها یکی از اصلی‌ترین دلایل تخریب خلاق و نوآوری است. بررسی تاریخ کشورهایی که در تلاش بودند که برابری را برای بشر به ارمغان بیاورند، نشان می‌دهد برابر کردن زندگی مادی انسان‌ها پایانی جز شکست نخواهد داشت. این در حالی است که رشد اقتصادی در یک کشور و هموار شدن زمین بازی یا به عبارتی وجود فرصت‌های برابر‌ برای فعالیت‌های اقتصادی موجب می‌شود افراد فقیر جامعه بتوانند با تلاش، خود را از زنجیر فقر برهانند و نیازهای  اولیه خود مانند خوراک، پوشاک و مسکن را فراهم کنند.

چین یکی از کشورهایی است که دو تجربه مذکور را پشت سر گذاشته است. در دوره‌ای تلاش رهبرانش برای برابر کردن زندگی مادی مردم به قحطی بزرگ چین و مرگ میلیون‌ها نفر انجامید. با‌این‌حال رشد و توسعه اقتصادی این کشور در دهه‌های بعدی از  قحطی بزرگ موجب شد فرصت رهیدن از فقر و برای بسیاری از شهروندان این کشور فراهم شود. به همین دلیل است که امروزه کارشناسان حوزه فقر بر سیاست‌های مبتنی بر رشد اقتصادی بدون نفت تاکید زیادی دارند. بنابراین سیاستگذاری‌های اقتصادی هر کشور بر شکاف موجود میان فقرا و ثروتمندان یک کشور تاثیر زیادی دارد.

میوه اقتصاد نفتی

در ایران عوامل مختلفی مانند نفتی بودن اقتصاد، تحریم‌های اقتصادی و همچنین تورم مزمن در ایجاد شکاف میان فقرا و ثروتمندان نقش ایفا می‌کند. برای مثال شوک‌های ارزی در سال‌های گذشته موجب شده ثروت افرادی که روی دارایی‌هایی مانند مسکن سرمایه‌گذاری کرده ‌بودند افزایش یابد، در‌حالی‌که تعداد قابل‌توجهی از افراد به همین دلیل برای خرید و اجاره مسکن با چالش مواجه شدند. در واقع تورم یکی از مهم‌ترین عوامل رشد فقر و افزایش شکاف میان فقرا و ثروتمندان در یک جامعه است. به عبارت دیگر نرخ و مدت‌زمان تداوم تورم می‌تواند در میزان شکاف موجود میان ثروتمندان و فقرا تاثیر زیادی داشته باشد. از سوی دیگر ایران دارای یک اقتصاد نفتی است. در سال‌هایی که فروش ایران با چالش مواجه شده است، تورم سر برآورده و زندگی اقشاری را که از لحاظ مادی ضعیف‌تر بوده‎اند تحت‌تاثیر قرار داده است.

شکاف میان فقرا و ثروتمندان

نسبت هزینه ده درصد پرهزینه‌ترین افراد کشور به ده درصد کم‌هزینه‌ترین جمعیت کشور نشان می‌دهد که این نسبت در سال 1401 به حدود 95/ 12 رسیده است. این نسبت می‌تواند به گونه‌ای نشان‌دهنده فاصله میان ثروتمندان و فقرا در جامعه باشد. این نسبت در سال 1389 معادل 71/ 14 بوده است؛ با‌این‌حال در آبان‌ماه آن سال واریز یارانه‌های نقدی آغاز شد. می‌توان گفت هدفمندی یارانه‌ها موجب شده فاصله میان فقرا و ثروتمندان کاهش یابد. در سال بعد از هدفمندسازی یارانه‌ها، یعنی سال 1390، نسبت مذکور به 09/ 11 کاهش یافت. این کاهش شکاف در نسبت هزینه بیست درصد پرهزینه جامعه به بیست درصد کم‌هزینه جامعه نیز قابل‌مشاهده است. با وجود آنکه این نسبت در سال 1389 معادل 54/ 8 بوده در سال 1390 به 78/ 6 رسیده است. با‌این‌حال روند افزایشی نسبت ده درصد پر‌هزینه جامعه نسبت به ده درصد کم‌هزینه جامعه از سال 1393 به‌مرور آغاز می‌شود. یکی از دلایل اصلی افزایشی شدن این نسبت شوک ارزی و همچنین افزایش تورم بوده است. در سال 1393 این نسبت به 33/ 12 و در سال 1394 به 65/ 12 رسید.

تغییرات در میانه دهه 90

در دو سال بعدی نیز این روند صعودی تداوم یافت. نسبت مذکور در سال‌های 1395 و 1396 به‌ترتیب معادل 99/ 12 و 65/ 13 بود. در سال 1397، یعنی در سالی که آمریکا از توافق برجام خارج شد، این نسبت به 45/ 14 رسید. می‌توان گفت که دلیل این مساله شوک‌های اقتصادی بود که در اثر خروج از برجام رخ داد. برای مثال در این سال نرخ ارز جهش ناگهانی را تجربه کرد و اژدهای تورم از خواب بیدار شد. از آنجا که تورم در جامعه یکی از دلایل افزایش شکاف میان فقرا و ثروتمندان است، می‌توان حدس زد که دلیل افزایش نسبت هزینه ده درصد پرهزینه جامعه به ده درصد کم‌هزینه جامعه در سال 1397 چه بوده است. در سال 1398 این نسبت کاهش یافت و به 69/ 13 رسید. در سال‌های 1399 و 1400 این نسبت معادل 96/ 13 و 46/ 13 بود.

اما در سال 1401 این نسبت کاهش قابل‌توجهی داشته و به حدود 95/ 12 رسیده است. البته این آمار به صورت رسمی منتشر نشده و به صورت تقریبی برآورد شده است. این کاهش نسبت می‌تواند سوالات متعددی را به وجود بیاورد. برای مثال چرا با وجود تورم مزمن شکاف میان فقرا و ثروتمندان در سال 1401 کاهش یافته است. تغییر سیاست‌های ارز ترجیحی در اردیبهشت سال گذشته می‌تواند یکی از دلایل این مساله باشد. از سوی دیگر سیاست‌های بازتوزیعی می‌تواند موجب شود بیش از آنکه فقرا وضعیت بهتری پیدا کنند، ثروتمندان درآمد کمتری به دست بیاورند. بنابراین نمی‌توان گفت کاهش نسبت مذکور به معنای افزایش رفاه دهک‌های پایین جامعه بوده است. کارشناسان معتقدند سیاست‌های بازتوزیعی تنها در کوتاه‌مدت می‌توانند پاسخگوی اهداف مورد‌نظر سیاستگذاران باشند. در واقع تنها مسیر کاهش شکاف میان ثروتمندان و فقرای جامعه کنترل تورم و رشد اقتصادی است.

 تفاوت شکاف درآمدی در شهر و روستا

 یکی از نکات قابل‌توجهی که بررسی نسبت هزینه دهک دهم به دهک اول نشان می‌دهد، شکاف میان فقرا و ثروتمندان در بافت روستایی کشور در مقایسه با شهرها به صورت قابل‌توجهی بالاست. برای مثال در سال 1400 نسبت هزینه دهک دهم به دهک اول در مناطق روستایی معادل 7/ 15 بوده و در سال 1401 به 9/ 16 رسیده است. این در حالی است که این نسبت در مناطق شهری در سال 1400 برابر 12 بوده و در سال 1401 به 1/ 11 رسیده است. این به معنای آن است که از سال 1400 تا 1401 شکاف میان فقرا و ثروتمندان در مناطق شهری کاهش یافته اما در مناطق روستایی افزایش یافته است. این مساله می‌تواند به دلایل مختلفی مانند نوع اشتغال و درآمدزایی در شهر و روستا باشد.