صالح قاسمی، جمعیتپژوه در گفتوگو با ایسنا، در این باره با بیان
اینکه آمار ازدواج و طلاق یکی از موضوعات چالشی حوزه آمار و وقایع
جمعیتشناسی است که حواشی درست و غلط زیادی دارد، اظهار کرد: نرخ ازدواج طی
چهار دهه گذشته روند کاهشی داشته است. هرچند که در مقطعی نرخ آن ثابت
مانده است.
وی تاکید کرد: اما بررسی میزان ازدواج در دهه ۷۰ و ۸۰
نشان میدهد که ازدواج طی این سالها تحت تاثیر برخی دیدگاهها قرار گرفته
است. بهگونهای که بعد از دفاع مقدس، با ورود گسترده تفکرات انسانسالاری و
فردگرایی روبرو بودهایم. این تفکر که اصالت را به خود فرد، آسایش فرد و
محوریت فرد میدهد، باعث شد «من»هایی محور همه تصمیمگیریها شوند و با
تشکیل خانواده در تعارض قرار گیرند.
«ازدواج» یا «تحصیل و کار»؛ دوگانهای که از دهه ۷۰ و ۸۰ وارد فرهنگ شد
این کارشناس تحولات جمعیت افزود: در همان زمان نیز فرهنگهایی شکل گرفت و
مستقیما تقویت شد مبنی بر اینکه رشد اجتماعی در تضاد با ازدواج است. به
عبارتی دوگانهها و دو قطبیهایی مانند «ازدواج» یا «تحصیل»، «ازدواج» یا
«فعالیت شغلی»، «ازدواج» و «کار حرفهای»، «ازدواج» و «کار هنری» طراحی شد.
در واقع اینطور وانمود شد که افراد باید بین این دو گزینه یک مورد را
انتخاب کنند و هر دو را نمیتوان با هم پیش برد. در ادامه این دیدگاه نیز
دوگانهای دیگری مثل «اشتغال» یا «فرزندآوری» مطرح شد.
قاسمی
تصریح کرد: با طراحی این دوگانهها جامعه تصور کرد باید بین اینها یک
گزینه را انتخاب کند، در حالیکه باید این محورهای زندگی را با هم پیش برد،
چرا که نه تنها تضادی بین آنها وجود ندارد بلکه میتوانند تکمیلکننده و
همافزا باشند. اما چنین فرهنگی در دهه ۷۰ و ۸۰ در ذهن شخصیتهای مشهور
کشور قرار گرفت و در عین حال نیز به فرهنگی عمومی تبدیل شد. جالبتر اینکه
امروز بخش قابل توجهی از این سلبریتیها از ازدواج نکردن و نداشتن فرزند
اظهار پشیمانی و ندامت میکنند و این در حالیست که این اظهار پیشمانی
نمیتواند به همان اندازه در فرهنگ تجرد که تثبیت شده، اثرگذار باشد.
وی افزود: از سوی دیگر تحلیلهای غلطی در خصوص ازدواج و طلاق که از
سوی کارشناسان ارائه میشود در ازدواج نکردن افراد اثرگذار است چراکه موجب
ایجاد نگرانی شده و تمایل به ازدواج را کم میکند. به طور مثال آماری از
سوی برخی مسئولان و کارشناسان داده شده است مبنی بر اینکه از هر سه ازدواج
یک ازدواج به طلاق ختم میشود، این در حالیست که این آمار کاملاً غلط و
نادرست است و نتیجه آن ایجاد فضایی بسیار سیاه و یاسآلود بود و افراد را
از ازدواج منصرف میکند.
قاسمی یادآور شد: اخیرا درباره مقایسه
آمار ازدواج و طلاقهای ناظر به همین ازدواجها در بازه پنج ساله کار
تحقیقی صورت گرفته است که نشان میدهد از هر ۳۶ ازدواج یک مورد از آنها به
طلاق ختم میشود.
ازدواج مانع پیشرفت است؟
لیلا عزیزی، روانشناس
نیز ضمن بررسی ابعاد این موضوع به ایسنا گفت: این تصور وجود دارد که ازدواج
مانع پیشرفت سلبریتیهاست و به همین دلیل بسیاری از این افراد در سنین
بالا ازدواج کردهاند این درحالیست که از منظر روانشناسی و جامعهشناسی این
موضوع نیازمند بررسیهای میدانی و انجام مصاحبههای کمی و کیفی است، زیرا
مشخص نیست دلیل ازدواج نکردن بسیاری از سلبریتیها این بوده که ازدواج را
مانع پیشرفت خود میدانند یا اصلا ضرورت ازدواج را حس نکردهاند، چراکه
چنین مسالهای از فردی به فرد دیگر متفاوت است و تا پژوهش انجام ندهیم نمی
توانیم نظر قاطع ارائه دهیم.
وی افزود: عدهای از سلبریتیها
هستند که در مصاحبههایشان هم بیان کردهاند که ازدواج را مانع پیشرفت
نمیدانند، بلکه به لحاظ درونی خود را آماده ازدواج ندانستهاند، عدهای هم
معتقدند باید به نقطهای از ثبات درونی و پذیرش درونی و مهارت بین فردی
برسند و سپس ازدواج کنند.
این روانشناس معتقد است که علت ازدواج
نکردن سلبریتیها می تواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ عدهای ممکن است
ازدواج را مانع پیشرفت بدانند، عدهای به دلیل نوع کارشان، دیگران حاضر به
ازدواج با آنها نباشند و عده دیگری ممکن است به دلیل عدم نیاز درونی و عدم
آمادگی ازدواج نکنند.
عزیزی با بیان اینکه افراد ازدواج میکنند
زیرا ازدواج در عین حال که یک مرحله تحولی است، قرار است فرد بتواند همچنان
نیازهای مختلفش اعم از نیازهای عاطفی، جنسی، تفریحی، رشد و شکوفایی را هم
همچنان دنبال کند.
وی گفت: در رابطه، فرد مقابلی وجود دارد که او
نیز با نیازهای خود وارد رابطه میشود و زمانی که قرار است تعهدی برای
ازدواج داشته باشیم، یعنی به این قاعده قائل شدیم که بخشی از آزادیهای
فردیمان را به نفع سایر نیازهامان محدود کنیم.
وی ادامه داد: در واقع ازدواج محدودیتهای طبیعی و درستی دارد که
ماهیت ازدواج محسوب میشود و افرادی که ازدواج میکنند حاضر شدهاند بخشی
از نیازهای خود را جهت رابطه دو نفره و زندگی خانوادگی محدودتر کنند و این
اتفاق ذات ازدواج است.
عزیزی تصریح کرد: با این تعریف، باید بررسی
شود که فرد کدام نیازش را در اولویت قرار داده نیازهای مربوط به رابطه یا
نیازهای رشد و شکوفایی؟؛ اگر فردی نیاز به پیشرفت را در اولویت قرار داده و
بخواهد در حوزه کسب و کار تمرکز زیادی بگذارد به طور طبیعی، بخش دوم زندگی
وی (رابطه) محدودتر میشود، پس برای عدهای رشد و پیشرفت اهمیت بیشتری
دارد. این دسته از افراد حاضرند آن را اولویت زندگیشان قرار دهند، اما
عده دیگری بالعکس به داشتن رابطه اهمیت بیشتری میدهند بنابراین افرادی که
تمرکز بیشتری بر روی کارشان دارند، طبیعی است که نگران باشند که زندگی
خانوادگی روی پیشرفتشان اثرگذار باشد.
وی با اشاره به اینکه
نیازهای چندگانه انسان شامل پیوند و دلبستگی، رشد و پیشرفت، سلامت، تفریح،
آزادی و... است، گفت: در مورد انسان موفق و متعادل دو نظر وجود دارد؛
عدهای معتقدند انسان موفق انسانی است که بتواند در بخشهای مختلف زندگی
خود تعادل ایجاد کند.
وی معتقد است افرادی که براساس این فرضیه
گام بر نمی دارند انسان موفقی محسوب نمیشوند؛ اما دیدگاه دیگری هم وجود
دارد مبنی بر اینکه نمیتوان یک نسخه واحد برای همه افراد پیچید. ممکن برای
یک فرد تعادل بین نیازهای مختلف زندگیاش باعث احساس خرسندی و شادمانی
باشد اما برای فرد دیگری اینگونه نباشد. ممکن است برای فردی احساس نیاز در
یک بعد از زندگیاش پررنگتر باشد و این بعد از زندگیاش را پررنگتر از
بعدهای دیگر ببیند. بنابراین نمیتوان برای همه افراد نسخه واحدی پیچید.