این روزها بیشترین حرف مردم گرانیهای لجام گسیخته و ساعت شمار آن هم در ردیف مایحتاج عمومی است که به ویژه زندگی اقشارکم درآمد،دهکهای پایین جامعه،کارگران، کارمندان و بازنشستگان را تحت الشعاع قرار داده و هر روز دغدغهای دیگر به آن میافزاید.
شفا آنلاین>سیاسیترین متغییر اقتصادی و دغدغهای که امروز در هر کوی و برزن از آن سخن
به میان میآید سفره مردم و وضعیت معیشت است، مولفه و شعاری که ردپای آن
را میتوان در گفتمان اغلب مسئولان و کنشگران اجتماعی شاهد بود.
این
روزها بیشترین حرف مردم گرانیهای لجام گسیخته و ساعت شمار آن هم در ردیف
مایحتاج عمومی است که به ویژه زندگی اقشارکم درآمد،دهکهای پایین
جامعه،کارگران، کارمندان و بازنشستگان را تحت الشعاع قرار داده و هر روز
دغدغهای دیگر به آن میافزاید.کابوس نارسائیهای اولیه زندگی خواب کارگر،
کارمند، معلم و خانوادههایی با عائله سنگین و بدون پشتوانه را آشفته کرده و
متاسفانه تضعیف برخی مولفههای زندگی را نیز به همراه داشته است و باید
پرسید به راستی در این میان چه باید کرد؟گروههای مبتلا، مسئلههای پیش رو،
دغدغههای مردم،درد و ریشههای آن مشخص است و هر کجا سخن از مشکلات
عیان،جاری و ساری در جامعه به میان میآید مسئولان سپر دفاعی برداشته و
رسانه و مردم را به نقد سازنده دعوت میکنند؛ البته بدون آنکه بدانند نقد
سازنده در برابر عملکرد سازنده قرار دارد.
از این رو زمانیکه ناسازگاری
بر زندگی مردم تحمیل میشود مسیر نقد نیز تغییر خواهد کرد و در این میان
هستند تعداد معدودی که حداقل اگر توانی برای حل همه مشکلات ندارند اما قدرت
پذیرش و عذرخواهی با آنها همراه است.
برخی اقدامات سازنده و
موفقیتهایی که با سیاستگذاری موثر و اجرای برنامههای همسو و پایدار در
مسیر عزت ملی رقم خورده است را نادیده نمیگیریم و قدردانیم اما عزت ملی
تنها با عزت مردمی به رشد و بالندگی مضاعف میرسد و این دو اصل بنیادین در
سایه یکدیگر معنا میشوند و نمیتوان یکی را جدای از دیگری متصور شد.
بر
همگان روشن است امروز وضعیت اقتصادی و معیشت مردم مسئلهای اساسی و بزرگ
است و مسئله بزرگ را نمیتوان با مدیران و همراهانی کوچک آن هم به نفع مردم
حل و فصل کرد.
بررسیهای میدانی و گزارشهای کارشناسی حکایت از این
دارد که وضعیت موجود اداری و مدیریتی در برخی بخشها به ویژه مدیریت میانی
با ارزشهای اسلامی،انتظارات مردم، توانمندی اجرایی، توان و ظرفیت فردی
برای گره گشایی و امکانات و تواناییهای در دسترس سازگاری ندارد.
این
بیماری خطرناک افتاده بر جان سیستم اداری که با وجود بچههای خوب و همراهان
خوب توجیه میشود نیاز به درمان اساسی دارد و بچههای خوب و همفکر حتما
مدیران و کارگزارانی خوب نخواهند بود و لازم است معیار انتخاب به توانمندی
در ابعاد مختلف تغییر کند.
درمان این درد نیز جداجدا میسر نمیشود و
دولت باید در یک بازنگری عمیق به تحول و تغییر اساسی ریل امور اجرایی به
نفع مردم آن هم با رویکرد انتخاب کارشناسی و مبتی بر تجربه و توانمندی دست
بزند و بچههای خوب را برای کسب تجربه به صفهای عقبتر بفرستد که اکنون در
جایگاه پیشرو مشغول عقده گشایی شخصی و یا هدر دادن بیت المال و فرصتهای
پیش رو آن هم از روی ناتوانی و نادانی هستند وگرنه علاقه و باور به کار
دارند اما توان و ظرفیتی در بسیاری از آنها وجود ندارد.
حال با توجه به
حساسیتهای موجود در ساختار اقتصادی کشور به ویژه وضعیت معیشت و سفره مردم
باید تمام برنامهها حول این موضوع اجرایی شود تا سفرههای کوچک شده یا به
تعبیر دیگر سفرههایی که «سین» ندارد، خالی نشود و دولت زمانی میتواند
بگوید صدای مردم را میشنود که با کارگیری مسئولان توانمند، تغییرات سازنده
و پاسخگویی واقعی در عبور از بروکراسی اداری دوایی مناسب و ماندگار برای
درد مردم به جامعه ارائه کند.
نکند در این میان پارازیتهایی از جمله
سهم خواهی، قدرتطلبی، تفکر حزبی و روزمرگی اداری باعث شود صدای حقیقی مردم
به گوش مسئولان نرسد و واقعیتها میان راه قطع و وصل شود که این جریان
فاصله مردم با آنها که ردای نوکری بر تن دارند را زیاد میکند و ماحصل آن
دردهایی بیشمار زیر پوست جامعه است و به راستی که هفته دولت فرصتی مناسب
برای اصلاح این رویکرد به نفع مردم و ایران اسلامی است و امید که این فرصت
به
ظرفیت تبدیل شود./