تالاب انزلي يكي از تالابهاي بينالمللي كشور با وسعت 20 هزار هكتار است هر چند كارشناسان با وجود اتفاقاتي كه در اين سالها افتاده اين رقم را كمتر از اين مقدار محاسبه ميكنند. تالابي كه معيشت نزديك به يك ميليون نفر به آن گره خورده است. اين تالاب كه چسبيده به درياي كاسپين در شمال كشور است طبق برآوردها 52 گونه ماهي و 264 گونه پرنده را در اكوسيستم خود جا داده است، اما حالا چيزي كه ملوانان و ساكنان اطراف و فعالان محيط زيستي تالاب ميبينند تنها لاشه ماهيان است كه روي آب ميآيد و پرندگاني كه از حالا بايد به فكر لانه جديدي براي خود باشند.
ورود 72 دهنه فاضلاب خام به تالاب انزلي
محمد درويش، فعال محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» يكي از مهمترين معضلات را ورود 72 دهنه فاضلاب خام به اين تالاب ميداند. فاضلابي كه در نبود تصفيهخانه شهر انزلي به شدت در حال پايين آوردن كيفيت منابع آبي تالاب است. تصفيهخانهاي كه بعد از گذشت 20 سال هنوز به بهرهبرداري و تكميل پروژه نرسيده است: «دومين معضل كوه زباله در سراوان است. كوهي كه 7 ليتر در ثانيه شيرابه وارد زرجوب و گوهررود ميكند در ادامه به رودخانه امامزاده ابراهيم و در نهايت وارد تالاب ميكند.» درويش سومين معضلي كه تالاب را تهديد ميكند ساخت سدها و بارگذاري در بالادست ميداند: «يكي از اين مشكلات ساخت سد لاسك است كه ميتواند تير خلاص را به تالاب انزلي بزند.» سدي كه سالهاست محل بحث است و به بهانه تامين آب شرب شهرهاي «شفت»، «صومعهسرا»، «رشت» و «انزلي» روي رودخانه «امامزاده ابراهيم» شفت در گيلان ساخته ميشود. كارشناسان معتقدند با ساخت اين سد حقابه تالاب انزلي از بين ميرود و اين تالاب با كاهش ارتفاع آب روبهرو خواهد شد و اين كاهش ارتفاع باعث رسوبگذاري بيشتر و كاهش عرصههاي آبي كه محل زندگي و زيستگاه پرندگان و ماهيان است، خواهد انجاميد. درويش ميگويد: «ساخت جاده كنار گذر، پل و سازهايي كه به واسطه منطقه آزاد در آنجا احداث شده هم شديدا سبب اخلال جدي در نظام آبشناختي تالاب شده است.» درويش چشمانداز اميدواركنندهاي از سرنوشت تالاب نميبيند و معتقد است اگر در يك برنامهريزي پنج ساله مشكلات تالاب حل نشود اوضاع بسيار وخيمتر از چيزي كه هست خواهد شد. اما نكتهاي كه درويش به آن اشاره ميكند و ميتوان گفت تازگي به مشكلات تالاب انزلي اضافه شده، عقبنشيني درياي خزر است كه ميتواند ارتباط تالاب و دريا را قطع كند و به مرگ حتمي درياچه منجر شود.
پایین آمدن تراز دریاچه کاسپین
محمد كهنسال، كنشگر محيط زيست در پاسخ به اين سوال كه عقبنشيني درياي خزر چگونه ميتواند تالاب انزلي را تهديد كند، ميگويد: «در حال حاضر بحث پسروي تراز درياچه كاسپين مهمترين تهديد و معضلي است كه به آن پرداخته نشده و هيچ توجهي هم تاكنون به آن نشده است. از 5 سال پيش بسياري از كنشگران اين مساله را مطرح كردند و بعضي معتقدند نقشهاي كه براي آينده تالاب بررسي ميشود بايد اين انعطافپذيري را داشته باشد كه اگر روزي درياچه كاسپين عقبنشيني كرد و تالاب ديگر يك تالاب ساحلي نبود هم بتوان به صورت مستقل آن را ديد و براي از دست نرفتنش برنامهريزي كرد.»
اما پايين رفتن سطح آب درياچه كاسپين چگونه ميتواند تالاب را تهديد كند؟ آنطور كه كهنسال ميگويد در گزارشهاي زمينشناسي كه انجام شده گوش ماهي كه از درياي كاسپين ميآيد در بعضي روستاهاي صومعهسرا در جنوب تالاب در عمق دو متري ديده شده كه نشان از پايين بودن تراز آب تالاب نسبت به درياي كاسپين است: «وقتي تراز آب در كاسپين پايين بيايد اتفاقي كه ميافتد، اين است كه به محض شروع بارندگي آب شيرين از رودخانهها به تالاب ميرود و چون آب دريا پايينتر است به سرعت طول تالاب را طي ميكند و در دريا تخليه ميشود اما وقتي آب شور بالا باشد مانند يك سد در مقابل خروح آب شيرين به دريا را ميگيرد. اين آب شيريني كه در تالاب ميماند، كمك ميكند فاضلابهايي كه در تالاب هستند توسط خود تالاب پالايش و پاكسازي شوند، اما وقتي سريع ميآيد و ميرود ديگر نميتواند آن تاثير گذشته را داشته باشد.»
مساله بعدي كه تالاب را تهديد ميكند، فاضلابهايي است كه از شهرهاي رشت و انزلي به تالاب ميريزد كه ميتوان گفت فاضلاب دو شهر پرجمعيت استان هستند. شهرهايي كه بيشترين مراكز اداري و بيمارستاني را در خود دارند و آنطور كه كهنسال ميگويد بايد حجم فاضلابي كه گردشگران در آخر هفته انزلي توليد ميكنند و افرادي كه از استانهاي همجوار براي سرويسهاي بيمارستاني به رشت ميروند را هم در آن محاسبه كنيم: «اطراف حوزه تالاب هم يكي از پرتراكمترين مناطق پرورش دام است. منطقه رودبار و حوزه اطراف تالاب بيشترين تراكم دامپروري و مرغداري را در سطح استان دارد كه فضولات اينها هم به نوعي وارد تالاب ميشود. بحث شيرابه و پسماند هم مشكلات ديگري است.» كهنسال از طرحي در 20 سال پيش ميگويد كه در آن قرار بود بانك جهاني براي ايجاد تصفيهخانه در 6 شهر كشور وام بدهد. انزلي و رشت هم دو شهر استان گيلان بودند كه در اين طرح ديده شده بودند. از يك مقطعي تحريمها و مسائل سياسي باعث توقف اختصاص بودجه از بانك جهاني براي سيستم فاضلاب اين شهرها شد. اما سوالي كه مطرح ميشود، اين است كه با توقف اين پروژه چرا حاكميت فكري براي تكميل آن نكرد؟ كهنسال ميگويد: «يك لوله 50 سال عمر مفيد دارد و حالا آن لولهها40 درصد از عمر مفيد خود را طي كردهاند. تجهيزات برقي و مكانيكي يك تصفيهخانه آن هم در نقطه مرطوب تنها 15 سال دوام ميآورد. تجهيزاتي كه 10 سال پيش در تصفيهخانه در حال ساخت قرار گرفته و هيچ استفادهاي از آن نشده عملا دوسوم عمر خود را گذراندهاند.» اين آسيبهايي است كه ميتوان گفت به بيتالمال هم وارد شده و بايد پرسيد چرا حاكميت تلاش نكرد تا با تامين بودجه و اعتبارات اين پروژه را كه بخشي از آن به قيمت از بين رفتن محيط زيست بوده به پايان برساند؟
رييس كميسيون محيط زيست انجمن طرفداران توسعه انزلي معضل ديگر را رسوباتي ميداند كه حاصل فرسايش خاك است؛ ماحصل فرسايشي كه به واسطه جنگلتراشيهاي گسترده توسط 11 رودخانه منتهي به تالاب در آن تخليه ميشود؛ رسوباتي كه با برهم كنشي با فاضلاب موجود در تالاب به فعل و انفعالات شيميايي خطرناكي در اين تالاب ارزشمند ميشوند. اينجا بايد به ذينفعان تالاب برسيم كساني كه يكي از عوامل تهديدكننده حيات تالاب هستند، افرادي كه به واسطه فقر يا طمع هم به جان مراتع افتادهاند و هم با آتش زدن عرصههاي نزديك به تالاب سعي در گسترش زمينها زراعي خود دارند: «در بسياري از مناطق ميبينيم فردي كه در نزديكي تالاب زمين كشاورزي دارد هر سال نيم متر نيم متر تالاب را به شاليزار خودش اضافه ميكند و كسي هم متوجه نميشود. اخيرا اما شروع ميكنند به آتش زدن نيزارها و بعد ميروند آنجا تصرف ميكنند. البته ميگويند در حال برخورد با چنين افرادي هستند. هر دفعه از بازداشت افرادي هم خبري شنيده ميشود اما ما خبري از چگونگي برخورد با اين افراد نداشتيم.»
محمد كهنسال با اشاره به مرگ درياچه اروميه و سرنوشت تالابهايي مانند بختگان در استان فارس يا خشك شدن تالاب گاوخوني، از دست رفتن تالاب انزلي را دور از ذهن نميداند. او بحث كاهش تراز درياچه كاسپين را فراملي ميداند، اما انتظار او و ديگر فعالان و دلسوزان محيط زيست اين است كه مسوولان تا كار از كار نگذشته مشكلات داخلي تهديدكننده تالاب را كنترل كنند: «دو موضوع ميتواند به روند نابودي تالاب سرعت ببخشد؛ يكي پايين آمدن تراز درياچه كاسپين و ديگري كاهش بارندگي بر اثر تغيير اقيلم است. اين دو اگر روند بدي داشته باشند شايد در 5 سال آينده تالاب به جاي يك تالاب يكپارچه تبديل شود به چند چاله كه در آن آب جمع ميشود و اگر باران شديدي بيايد كمي به هم وصل بشوند و دوباره بعد از تبخير آب از هم جدا شوند.»
زمان مرثیه سرایینیست
رويا بابايي، فعال محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» از دردهاي زياد تالاب ميگويد، دردهايي كه آنقدر روي هم تلنبار شده كه بسياري از فعالان اين حوزه را نااميد كردهاند. او كاهش تراز آب تالاب از 8 متر در سالهاي گذشته به يك متر يا يك متر و نيم در سالهاي اخير را نگرانكننده ميداند: «تالاب به معدني براي پوشش همه ناكارآمديهاي مردم و مسوولان تبديل شده است.» او از 2 بار آتشسوزي در نيزارهاي تالاب در 1402 خبر ميدهد كه تبديل به سريالي تكراري از روند تخريب تالاب شده است. آتشسوزيهايي كه در روزهاي آينده به واسطه فصل برداشت بيشتر هم خواهد شد. بابايي از كمپينهاي آگاهيبخشي كه مردم انزلي براي نجات تالاب برگزار كردهاند، ميگويد و از شاعراني كه براي نجات تالاب شعر سرودهاند. اين فعال محيط زيستي كه در انزلي معلم است از گفتوگو با ملوانان يا مردم محلي ميگويد كه از وضعيت تالاب گزارش ميدهند: «ملواناني كه آنجا بودند از خاطراتي ميگفتند كه روزگاري آب به عمق 6 متر بود، مسافرها ميآمدند و انواع ماهيها صيد ميشد، اما حالا فقط ماهي مرده ميبينند، چون آلودگي آب بسيار بالا رفته است و اكسيژني به آبزيان نميرسد.» او يكي از مهمترين مشكلات تالاب را گياه سنبل آبي ميداند كه نبض تالاب را در دست گرفته است. او با اشاره به چند بار جمعآوري اين گياه مهاجم توسط مردم و سازمانهاي مردمنهاد و سازمان محيط زيست از نبود روش كارشناسي براي مقابله با اين گياه كه ظاهري فريبنده و زيبا دارد، انتقاد ميكند: «هيچ كدام از اين كارها دردي از تالاب دوا نكرده است. اين تالاب نياز به اراده قوي و علم و دانش دارد يعني حتما بايد دانش ورود كند. حتي اگر ميشود بايد از تجربه ساير كشورها استفاده كنيم يا با استخدام كارشناسان ديگر كشورها از آنها كمك بخواهيم. براي نجات محيط زيست بايد هر فكر و بينشي را جذب كنيم، چون محيط زيست متعلق به همه مردم كره زمين است.» شايد بد نباشد به اين گياه مهاجم يا آنطور كه برخي ميگويند «شيطان بنفش» بپردازيم. اين گياهي كه مدتهاست در پهنه تالاب انزلي جاخوش كرده بومي آمازون است و يكي از بدترين و شايد زيباترين علف هرز جهان باشد كه در همه جاي اين كره خاكي پخش شده است، گياهي كه در طول يك هفته زير نور خورشيد رشدي دوبرابري دارد. اين گياه علاوه بر اينكه رفت و آمد را در تالاب مختل ميكند باعث توقف فتوسنتز و كاهش اكسيژن آب ميشود و زندگي آبزيان را به خطر مياندازد. البته اين تنها بخشي از تبعاتي است كه اين گياه براي اكوسيستم طبيعي به همراه دارد و تالاب انزلي هم به واسطه انباشت رسوبات محل مناسبي براي رشد اينگونه است.
بابايي هم معتقد است تالاب ظرف چند سال آينده قطعا خشك ميشود: «حالا كه شاهد هستيم در مناطقي از تالاب عمق آب به يك و يك نيم متر رسيده فكر نكنم تا دو سال ديگر چيزي از تالاب باقي بماند. ميتوان گفت تالاب انزلي تبديل به مرداب خواهد شد. درياچه اروميه از دست رفت و حالا همه ما در حال مرثيهسرايي هستيم، اما تالاب هنوز كامل از دست نرفته است و ميشود با يك اراده ملي يا حداقل از مرگ حتمي آن را نجات داد.»
تابستان گذشته در سفري كه به انزلي داشتم مطابق هميشه گشتي هم در تالاب زدم، خاطرم بود كه در سالهاي نه چندان دور قايقها با سرعت بالا ميان نيزارها ميرفتند، اما سال گذشته ملوان بارها موتور قايق را خاموش و بالا ميكشيد؛ وقتي از او پرسيدم دليل اين كار چيست؟ از پايين آمدن ارتفاع آب ميگفت از تالابي كه ديگر آن سرزندگي سالهاي نه چندان دور را ندارد، از نيلوفرهاي زيباي درياچه كه ديگر به زحمت ميشود آنها را تماشا كرد و عكسي گرفت. جدا از همه مشكلاتي كه در بالا از آن حرف زده شد، ميشد زبالههاي پلاستيكي بسياري را هم در كرانههاي تالاب ديد يا گرازهايي كه در ميان زبالهها دنبال غذايي براي خانواده پرجمعيت خود بودند. دور نيست روزي كه بيدار شويم با اين خبر مواجه شويم كه تالاب انزلي مرد.