کد خبر: ۳۳۰۴۹۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۰ - ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - 2023August 14
خسرو باباخانی، نویسنده اثر مشهور«ویولن‌زن روی پل» که پس از 3 دهه مصرف مواد مخدر، تصمیم به ترک می‌گیرد و اکنون کتابش به چاپ سی‌ام رسیده است. او از لوازم نوآوری در ادبیات داستانی و دستاوردهای مستندنگاری می‌گوید
شفا آنلاین>«آن روز، سراغ جاساز که رفتم دیدم پانزده، شانزده گرم بیشتر ندارم. این یعنی فاجعه، آن‌هم در ایام تعطیل پیش رو. جیره‌ام را خوردم؛ چای خوردم؛ سیگار کشیدم؛ ناهار خوردم. موقع سیگارکشیدن فکری شدم. باید هر جوری بود صد، صدوپنجاه گرم مواد خوب تهیه می‌کردم؛ اما از کجا؟ از که؟ بدبختی این‌جا بود که من اصولاً آدم بی‌دست‌وپایی هستم، دست‌وپا چلفتی. سی سال عمل داشتم و توی شهر به این بزرگی با داشتن لااقل پنجاه ساقی، فقط دو ساقی می‌شناختم؛ یکی در جنوبی‌ترین نقطه تهران، یعنی اسلام‌شهر، یکی هم در شرقی‌ترین نقطه یعنی طرف‌های گلبرگ. خانه ما کجا؟ سلسبیل...»
این سطرها بخشی از کتاب «ویولن‌زن روی پل» نوشته خسرو باباخانی است. نویسنده‌ای که بعد از سه دهه مصرف مواد مخدر و تجربه عینی زندگی افراد درگیر با اعتیاد، بالاخره موفق به ترک مصرف مواد مخدر می‌شود و سال 1399 نوشتن کتاب «ویولن‌زن روی پل» را شروع می‌کند. 
کتابی که لحظه‌به‌لحظه زندگی یک مصرف‌کننده مواد مخدر را بی‌هیچ حذف و اضافه‌ای به تصویر می‌کشد. کتاب او پس از انتشار سروصدای زیادی میان مخاطبان به‌پا می‌کند و به موفقیت‌های چشمگیری می‌رسد؛ به‌طوری‌که امروز شاهد چاپ سی‌ام آن هستیم.
 خسرو باباخانی، نویسنده کتاب «ویولن‌زن روی پل»، از ابتدای دهه 60 نوشتن را با مجله «کیهان بچه‌ها » شروع کرده  و تا امروز به‌جز کتاب ویولن‌زن روی پل، کتاب‌های دیگری ازجمله «دست‌های مادرم»، «بر فراز گندمزار»، «گنج قلعه متروک» را نیز نوشته است. یکی از ویژگی‌های بارز آثار این نویسنده، پرداختن به اتفاقاتی است که خودش به‌صورت مستقیم تجربه کرده است. 
همین ویژگی، حساب کار او را از بسیاری از نویسندگان پشت‌میزنشین جدا کرده است. خلق داستان و رمان بر اساس تجربیات فردی، همواره موردتوجه نویسندگان فراوانی در سراسر جهان بوده است.
 
ایده کتاب «ویولن‌زن روی پل» چگونه به ذهن شما  رسید؟
من سه دهه درگیر اعتیاد بودم و راه‌های زیادی را برای درمان رفتم ولی همه آن‌ها به بن‌بست می‌خورد تا این‌که سال 1390 بعد از آشنایی با یک موسسه، بالاخره درمان شدم. در طول تمام سال‌هایی که درگیر اعتیاد بودم، به نوشتن مشغول بودم. بعد از ترک اعتیاد، باهدف کمک به افرادی که درگیر این مشکل بودند، آستین بالا زدم. ابتدا با این افراد رودررو صحبت می‌کردم و برای هرکدام از آن‌ها زمان می‌گذاشتم؛ اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که با این نوع فعالیت‌ها نمی‌توانم به تعداد زیادی از آن‌ها کمک کنم. این‌جا بود که به فکر نوشتن داستان «ویولن‌زن روی پل» افتادم؛ کتابی که سرتاسر خاطرات دوران درگیری من با اعتیاد است. بعد از مدتی این موضوع را با مهدی قزلی از نویسنده‌های شناخته‌شده کشور که آن زمان در انتشارات «جام جم» مشغول به کار بود، در میان گذاشتم. مهدی، نقش مؤثری در انتشار این کتاب داشت. خوشبختانه این کتاب بعد از انتشار با استقبال زیادی روبه‌رو شد و امروز به چاپ سی‌ام رسیده است.
 
آیا همه کتاب‌های شما با تکیه‌بر مستندنگاری و تجربیات شخصی خودتان در زندگی نوشته‌شده است؟
بله بیشتر کتاب‌هایی که من نوشته‌ام، بر اساس اتفاقاتی است که در زندگی‌ام رخ‌داده است و آن‌ها را با گوشت و پوست‌و استخوانم لمس کرده‌ام. به‌عنوان‌مثال، من در کودکی فکر می‌کردم، پدرم قوی‌ترین مرد جهان است؛ اما بعدها متوجه شدم که پدر من هم یک مرد معمولی است مثل همه مردهای دیگر و همین موضوع را در قالب داستانی برای کودکان و نوجوانان نوشتم.
 
دلیل استقبال فراوان مخاطبان از آثارتان را در چه می‌دانید؟
یکی از اصول داستان موفق، باورپذیر بودن آن است. من تا امروز داستان‌هایی را نوشته‌ام که خودم تمام لحظه‌هایش را زندگی کرده‌ام. یادم نمی‌آید تا امروز چیزی را نوشته باشم که حداقل یک‌بار در آن فضا نفس نکشیده‌ام و به همین دلیل این داستان‌ها برای مخاطبان باورپذیرتر است. دوری از تکلف در نوشتن، یکی دیگر از دلایل خلق اثری موفق است. به نظر من، نویسنده اگر همان‌طور که حرف می‌زند، داستان‌هایش را بنویسد ارتباط خوبی با مخاطب می‌گیرد. متأسفانه بعضی از ما با نثری داستان می‌نویسیم که نه خودمان می‌فهمیم و نه مخاطب.
 
شما در نام‌گذاری کتاب‌هایتان بسیار خوش‌سلیقه‌اید.اگر امکان دارد داستان انتخاب نام «ویولن‌زن روی پل» را برایمان تعریف کنید. 
در روزگار ما انتخاب نام‌های سطحی و پیش‌پاافتاده برای کتاب‌ها یکی از آسیب‌های حوزه ادبیات به شمار می‌آید. بعضی وقت‌ها زمانی که نام کتاب را می‌خوانم، به این احساس می‌رسم که نویسنده آن کتاب، مدتی طولانی تمام توانش را برای نوشتن کتاب گذاشته و زمانی که نهایت خستگی بر او غلبه کرده، به سراغ نام‌گذاری کتاب رفته است. درحالی‌که اولین مواجهه خواننده با نام کتاب و طرح جلد آن است. متأسفانه در کشور ما به این موضوع دقت نمی‌شود؛ اما درباره چگونگی انتخاب نام برای کتاب ویولن‌زن، باید بگویم انتخاب این نام، خودش داستان جالبی دارد. برای انتخاب نام این کتاب، ابتدا نام‌های مختلفی را یادداشت کردم؛ نام‌هایی ازجمله رگ به رگ، سرنگ و خون و... تا جایی که تعداد آن‌ها به بیش از 30 نام رسید؛ اما هیچ‌کدام به دلم نمی‌نشست چون این نام‌ها مستقیم به محتوا اشاره می‌کرد. درگیر و دار همین فکرها بودم که روی یکی از پل‌های تهران به یک ویولن‌زن که درگیر اعتیاد بود، برخوردم. او بی‌نهایت موسیقی را خوب می‌نواخت. به‌محض شنیدن صدای موسیقی همان‌جا میخکوب شدم. هنوز چند لحظه نگذشته بود که نام «ویولن‌زن روی پل» به ذهنم رسید و با خودم گفتم همین نام را روی کتابم می‌گذارم.
 
اکنون چه اثری در دست نوشتن دارید؟
من همیشه به دنبال سوژه‌های عمیق بوده‌ام و به همین دلیل نویسنده گزیده‌کاری هستم. ابتدا قصه را کامل در ذهنم پرورش می‌دهم؛ حتی اگر پرورش دادن این داستان سال‌ها طول بکشد. هر روز با این قصه زندگی می‌کنم و دیالوگ‌هایش را در ذهنم می‌نویسم. بعد از تکمیل شدن همه بافت داستان و دیالوگ‌ها شروع به نوشتن می‌کنم و معمولاً در طول یک یا دوماه، یک‌نفس داستان را می‌نویسم. الآن هم در ذهنم روی یک رمان کار می‌کنم که خودم هم نمی‌دانم چه زمانی می‌نشینم و نوشتنش را شروع می‌کنم.
 
وضعیت امروز ادبیات داستانی را چطور می‌بینید؟
با تبدیل‌شدن بعضی نویسنده‌ها به ماشین تولید داستان، سطح آثار به‌شدت پایین آمده است. داستان مرغوب، امروز در بازار بسیار کم شده است. در این روزگار، کتاب، اگر کتاب خوبی باشد، موجودیت خودش را فریاد می‌زند و نیازی به تبلیغ ندارد. شاید یکی از علت‌های پرکاری برخی نویسندگان این باشد که دخل‌وخرج زندگی هنرمندان با گزیده‌کاری جور درنمی‌آید و درنتیجه مجبورند با زیاده‌نویسی درآمد بیشتری کسب کنند. امیدوارم به‌روزی برسیم که شمارگان کتاب‌ها آن‌قدر زیاد شود که نویسنده مجبور نباشد با پرکاری، درآمدش را بالا ببرد. اکنون شمارگان  هر کتاب، حدود 300 جلد است و این موضوع ناامیدکننده است.
 
و سخن پایانی؟
من با صدای بلند از هنرمندان و مسئولان امور هنری در استان خراسان تشکر می‌کنم زیرا کتاب‌های من در این استان و به‌ویژه در شهر مشهد با بیشترین استقبال روبه‌رو شده ، درحالی‌که در تهران برای این کتاب، اتفاق ویژه‌ای نیفتاده است. این حجم از استقبال از کتاب‌های من در خراسان نشان‌دهنده این واقعیت است که انسان‌های فرهیخته زیادی در این استان و تعداد زیادی از شهرستان‌های کشور ما، همچنان دل به خواندن رمان بسته‌اند و هنوز می‌توان به نوشتن امیدوار بود./خزاسان
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: