در سراسر دنیا برندینگ جهانی و برندینگ بینالمللی جایگاه والا و ارزشمندی را به خود اختصاص دادهاند اما متاسفانه در ایران، این نیاز جدی نادیده گرفته شده است و خیلی از آن یاد نمیشود. البته شاید یکی از دلایل آنعدم باور افراد به مبحث مهم و حساس برندینگ است.
شفا آنلاین>یک سازمان تجاری جهت رشد و پیشرفت خود، بطور مرتب باید در تلاش برای یافتن
فرصتهای جدید باشد. جهانی شدن و ورود به بازارهای بینالمللی نیروی محرکه
قویی شده است که تعداد شرکتها و سازمانهایی که وارد عرصه جهانی شدهاند را
بشدت افزایش داده است. همگام با جهانی شدن و فرایند جهانیسازی، شاهد کاهش
موانع سنتی و قدیمی ورود سازمانها به بازارهای جدید هستیم و در کنار آن
البته شدت رقابت به اوج خود رسیده است و تعداد رقبا در هر بخشی بسیار قابل
ملاحظه شدهاند.
برندینگ جهانی یا داشتن یک نام تجاری بزرگ جهانی برای
خیلی از کسب و کارها میتواند مثل ناجی عمل کند. زیرا تحریمهای اقتصادی،
سختگیریهای ارتباطی و اجرایی در عمل، رقبای نوظهور و... از جمله عواملی
است که بر برندهای بینالمللی اثرگذار نیستند، در کنار این عوامل داشتن یک
بازار خوب بینالمللی در حالیکه شاید بازار داخلی کشش بالایی برای محصول را
نداشته باشد و یا کسب و کار در داخل کشور اصلا بازاری نداشته باشد از جمله
عوامل دیگری است که سرمایهگذاری برای خلق یک برند بینالمللی را توجیه
میکند و آن را به یک راه حل کارا تبدیل میکند.
با بالا رفتن قدرت برند
در سطح جهانی، شرکتها باید بصورت همزمان، نسبت به جمعآوری و تحلیل داده
ها، سازگار کردن برند با جامعهی هدف به صورت تخصصی و طراحی، نظارت و کنترل
استراتژیهای خود اقدام کنند.
یکی از نیازهای اساسی که عامل مهمی در
اجبار شرکتها برای ورود به بازارهای جهانی میباشد بازارهای کوچک، محدود و
بعضا کاملا اشباع شده داخلی میباشد، و این در حالی است که ظرفیت کاری
شرکت و سازمان برای تولید و پیشنهاد محصولات مناسب به مشتریان بسیار فراتر
از بازارهای اشباع شده و محدود داخلی میباشد. تجربه ثابت کرده است که
سازمانهایی که در امر صادرات دخول میکنند تمایل به رشد بیشتر، بهرهوری
بالاتر و تمرکز سرمایههای بیشتری نسبت به سازمانهایی که تمام تلاششان را
بر بازار داخلی معطوف میکنند خواهند داشت.
در اینجا به ۸ اشتباه مهم کسب و کارهای ایرانی در بازار جهانی اشاره میکنم:
ساختن محصولی که مشتری خارجی به آن نیاز ندارد.
صرف زمان خیلی زیاد برای مهندسی محصول به جای مهندسی بازار.
عدم اختصاص زمان برای ساخت رابطه کاربری و تجربه کاربری بر اساس فرهنگ بازارهای هدف جهانی.
تمرکز زیاد روی رقابت با همه
برندهای بازار هدف به جای تمرکز بر یکتایی در ارزش پیشنهادی.
یاد نگرفتن از داده ها، رویه ها، متدها، ترندها بازارهای جهانی.
عدم برقراری ارتباط با ذینفعان در زنجیره ارزش تجارت.
تمرکز روی چیزهای غلط، عرفی حاصل آزمون و خطا (دوری از فناوری، علم، نوآوری).
عدم همکاری در شبکه بینالمللی و بازارهای بینالمللی با همسایگان.
یادمان
باشد برندینگ جهانی با داشتن یک موقعیت جهانی برای برند بسیار متفاوت است و
برای تمامی کسب و کارها با موقعیت جهانی برندینگ جهانی راه حل نیست، اما
آنچه قابل تامل است برندینگ بینالمللی و برندینگ جهانی یک راه حل کارا
برای افزایش اعتبار و عمر برند و ارتقای بهره وری کیفیت برندینگ میباشد.
تاجرین
و سرمایه گذاران ایرانی تفکری در سطح تفکر جهانی ندارند. آنها اساسا
تعریف درستی از موفقیت ندارند. تنها معیار موفقیت شرکتهای ایرانی معیارهای
مالی هستند. "درآمد، فروش، سود و... اما معیار موفقیت در شرکتهای
بینالمللی صرفا به نسبتهای مالی بر نمیگردد. بلکه آنها به تصویری که
ذینفعانشان از آنها میسازند هم حساس هستند و مدام بهبود تصویر سازمانی
خود را در دستور کار دارند. آنها میدانند که مشهور بودن کافی نیست بلکه
باید محبوب هم بود. و میدانند محبوبیت پلکان موفقیت را هموارتر میسازد.
آنها فهمیدهاند که صرفا داشتن مشتری نشانه عملکرد خوب نیست بلکه داشتن
مشتری راضی است که نشانه درست عمل کردن است.
یکی دیگر از دلایل ناکامی
بینالمللیعدم توجه به منابع انسانی داخلی HRM میباشد. شرکتهای ایرانی
همچنان کارمندان خود را در آخرین سطح توجه و در شمار اولین هزینههای
سازمان خود میبینند و نه دارایی مشهود و ارزشی! شرکتی که هنوز مشتریان
درونی خود (کارکنانش) را نتوانسته راضی کند چگونه میتواند به راضی نگه
داشتن مشتریان بیرونی خود امید داشته باشد. بر این اساس یکی دیگر از
معیارهای شکلگیری تصویر سازمانی، نحوه رفتار شرکتها با کارکنانشان است.
مشتریان مهم به شرکتهایی که به کارکنان خود بها نمیدهند، اعتماد نخواهند
کرد.
شرکتهای بینالمللی در حوزه محیط زیست و مسئولیت اجتماعی بسیار
پیش رو و اثرگذارند. البته نه در حد شعار و شوآف چراکه مردم امروزه روز
بهشدت باهوش اند.
و البته داستان تکراری و همیشگی که جز اساس و وظیفهی
اولیهی هر برند و محصولی میباشد و آن کیفیت همیشگی است. نه مقطعی!
بازارهای صادراتی تنها برای عملکرد برتر، تولیدات برتر یا خدمات برتر بهای
عالی میپردازد.
اولین کار در مدیریت صادرات، تعیین و بهبود بخشیدن به حوزهای است که میتوانید در آن نسبت به رقبای خارجی در بازار هدف برتر باشید.
در
پایان اگر میخواهیم برندی مطرح در عرصه جهانی یا حداقل منطقه داشته باشیم
و شویم، اگر دوست داریم مردمانمان به سازمانها و شرکتهای کشورشان افتخار
کنند، راهی نداریم جز اینکه ماهم تعریفمان را از موفقیت در عرضه مفاهیم
علمی بازاریابی بینالمللی و برندینگ بینالمللی، اصلاح کنیم و منافع بلند
مدت را به منافع کوتاه مدت نفروشیم.