کد خبر: ۳۲۹۳۵۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۰ - ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ - 2023July 24
از اول خرداد، توزيع آب در شمال شهر زاهدان سهميه‌بندي شده. مردم؛ اهالي شمال شهر، ظهر و عصر، به دل غبار و توفان ريزگردها مي‌زنند و دبه به دست، راهي ايستگاه‌هاي تصفيه آب مي‌شوند كه آب شيرينِ قابل شرب بخرند؛ قيمت هر دبه 20 ليتري 7 هزار تومان است اگر تعداد جمعيت، كم و اگر صف‌ها خلوت باشد وگرنه قيمت 20 ليتر آب تصفيه شده به 10 هزار و 15 هزار تومان هم مي‌رسد.شهرستان‌ها خبر داد.
 شفا آنلاین>عكس اول:.. .... جمعيتي كنار تانكر جمع شده‌اند. چهره‌ها معلوم نيست. زني در حال رفتن است با دبه‌اي كه به روي شانه گرفته. پشت ديوار تانكر نوشته شده: «ويژه حمل آب آشاميدني»؛ تاريخ اين عكس: تير 1397. مكان: سيستان و بلوچستان.. ..

  عكس دوم:.. ... دبه‌هاي سفيدرنگ را پشت سر هم چيده‌اند روي زمين خاكي؛ زمينِ رنگ باخته از تشنگي. زن‌ها گوشه‌اي دورتر، روي زمين خاكي نشسته‌اند و بچه‌اي سوار بر الاغ رو به دوربين مي‌خندد؛ تاريخ اين عكس: تير 1400. مكان: سيستان و بلوچستان.. ...
  عكس سوم:.. ... مردها كنار ديواري ايستاده‌اند در صفي گسيخته. دبه‌هاي سفيد، دو تا و سه تا و چند تا، دور و نزديك از هر نفر. حواس هيچ كدام‌شان به دوربين نيست. همه به فكر پر كردن دبه‌ها هستند، به فكر اينكه «آب» به خانه ببرند؛ تاريخ اين عكس: تير 1402. مكان: سيستان و بلوچستان.. ....
 اين عكس‌ها، قصه تشنگي هزاران انسان در دومين استان پهناور كشور است. هر كدام از اين دبه‌ها، فرياد خاموش يك آدم است در استاني كه اولين رديف جدول محروميت ايستاده؛ نرخ بالاي محروميت تحصيلي، نرخ بالاي فقر امكانات آموزشي، نرخ بالاي سوءتغذيه مادران باردار و كودكان كمتر از 5 سال، نرخ بالاي بي‌سوادي، نرخ بالاي فقر امكانات رفاهي، نرخ بالاي فقر امكانات پزشكي و درماني، نرخ بالاي روستاهاي خالي از سكنه به دليل وسعت خشكسالي، نرخ پايين مشاركت اقتصادي، نرخ پايين توسعه يافتگي، نرخ بالاي بيكاري، نرخ پايين اميد به زندگي.... و همه اينها، در استاني كه بيش از 15 نوع معدن منابع طبيعي، سنگ و فلزات ارزشمند دارد.......
..... از اول خرداد، توزيع آب در شمال شهر زاهدان سهميه‌بندي شده. مردم؛ اهالي شمال شهر، ظهر و عصر، به دل غبار و توفان ريزگردها مي‌زنند و دبه به دست، راهي ايستگاه‌هاي تصفيه آب مي‌شوند كه آب شيرينِ قابل شرب بخرند؛ قيمت هر دبه 20 ليتري 7 هزار تومان است اگر تعداد جمعيت، كم و اگر صف‌ها خلوت باشد وگرنه قيمت 20 ليتر آب تصفيه شده به 10 هزار و 15 هزار تومان هم مي‌رسد. احمد براهويي‌نژاد؛ فعال اجتماعي، براي «اعتماد» تعريف مي‌كند كه اين روزهاي تابستان، موعد وزيدن بادهاي 120 روزه است كه اگرچه مهم‌ترين خاصيتش، تيغ كشيدن به هواي داغي است كه بر سر سيستان و بلوچستان مي‌بارد، اما به دليل استمرار خشكسالي در اين 20 سال، حالا بلايي شده كه نفس را بند مي‌آورد و جان آدم‌ها را از دست‌شان مي‌دزدد.
 «4 دهه قبل، بادهاي 120 روزه براي مردم زابل نعمت بود و باعث خنكي هوا مي‌شد و اگه نمي‌وزيد، مردم از گرما تلف مي‌شدن. اون زمان، از توفان و خيزش غبار خبري نبود. تا 20 سال قبل، درختاي گز كه سرتاسر منطقه زابل كاشته شده بود، مانع از خيزش گرد و غبار مي‌شد ولي بعد از اينكه خشكسالي شروع شد، مردم، درختا رو بريدن تا آتش تنورشون رو با سوزوندن شاخه گز روشن نگهدارن. امروز، پوشش گز در اون منطقه به‌ شدت كم شده و البته در اين 40 سال هم هيچ گياهي جايگزين گز نشد. خشكسالي كل استان رو گرفت و همه شهرها گرفتار كم آبي شدن ولي به دليل سوءمديريت‌ گسترده، بودجه‌هاي كلاني كه براي مقابله با كم آبي تخصيص دادن، هدر رفت. سوءمديريت گسترده يعني كه آب‌هاي روان و فاضلاب زاهدان، خارج از شهر تصفيه ميشه و تا پاكستان و افغانستان ميره و در بيابون خالي از سكنه، بخار ميشه به جاي اينكه به چرخه آب هرز زاهدان برگرده و حداقل، براي آبياري فضاي سبز مصرف بشه.»
 سهميه‌بندي و قطع چند ساعته آب، به خانه براهويي‌نژاد هم رسيده و خانواده‌اش، مثل باقي ساكنان شمال شهر زاهدان، اين روزها گرفتار قطع چند ساعته آب هستند؛ آبي كه شور است و قابل شرب نيست و نمكش، دستگاه‌هاي خانگي تصفيه آب را از كار مي‌اندازد و در كولرها رسوب مي‌كند و حتي به درد استحمام نمي‌خورد. 
«آبرساني شمال شهر، از صبح قطع ميشه و نيمه شب، به مدت دو يا سه ساعت جريان آب رو وصل مي‌كنن. ناچاريم از ايستگاه‌هاي تصفيه، آب شيرين بخريم در حالي كه رقم قبض ماهانه آب‌بها، بر اساس توزيع آب شيرين محاسبه ميشه و به‌طور ميانگين، هر نوبت بين 100 هزار تا 200 هزار تومن بابت آبي كه قرار بوده شيرين و قابل شرب باشه، به شركت آب و فاضلاب پول مي‌ديم.»
 ايستگاه‌هاي تصفيه آب در سطح شهر زاهدان، مالك خصوصي دارد و يكي از اعضاي سابق شوراي شهر زاهدان هم مالك يكي از ايستگاه‌هاي تصفيه آب است كه امتيازش را از شركت آب و فاضلاب گرفته. تمام مشتري‌هاي ايستگاه‌هاي تصفيه آب در شهر زاهدان، شمال شهري‌ها هستند؛ شمال شهر زاهدان، محل سكونت جمعيت فقير و قشر كم درآمد شهر است. فقر مردم، سبب خير شده تا شغل «سقايي» در اين محله رونق بگيرد. 
«تانكر حمل آب، ميره از ايستگاه تصفيه، مخزنش رو پر مي‌كنه و در محلات مي‌گرده و با قيمت گرون‌تر از ايستگاه تصفيه، آب شيرين مي‌فروشه. خيلي از خانواده‌هايي كه ماشين شخصي ندارن، مشتري همين تانكر هستن. كرايه رفت و برگشت از ايستگاه آب، حدود 70 هزار تومنه و اونا نمي‌تونن چنين رقمي بپردازن، چون هر هفته حداقل بايد دو يا سه بار آب بخرن و آب هم قابل احتكار نيست!»
 اين‌طور كه اين فعال اجتماعي مي‌گويد، اهالي جنوب شهر زاهدان، كمتر از باقي مردم با مشكل سهميه‌بندي آب درگيرند. جنوب شهر، منطقه سكونت مديران استاني و قشر مرفه است و نظام آبرساني در اين منطقه، به شبكه سراسري وصل است در حالي كه براي شمال شهر، انشعابي متصل به چاه ايجاد شده؛ چاهي كه آب غيرقابل شرب دارد و با ساعت‌ها جوشاندن هم شيرين نمي‌شود و اصلا اهالي شمال شهر قادر به جوشاندن آب شور نيستند، چون مشكل مضاعفي دارند. 
«اغلب خونه‌هاي شمال شهر، انشعاب گاز ندارن، چون هزينه انشعاب، حدود 15 ميليون تومنه. داخل كوچه ما، فقط 3 يا 4 خونه، انشعاب دارن و بقيه بايد كپسول گاز بخرن؛ هر كپسول؛ 90 هزار تومن، 100 هزار تومن. البته نرخ توزيع دولتي خيلي ارزون‌تر از اين رقمه و اين، نرخ بازار آزاده؛ دلال ميره از نمايندگي ايران گاز و پرسي گاز، كپسول رو به نرخ دولتي مي‌خره و دو برابر گرون‌تر به مردم مي‌فروشه. اگه بخواي با نرخ دولتي بخري، بايد ساعت‌ها توي صف نمايندگي معطل بشي و حتما ماشين شخصي داشته باشي.»
 طبق پيش‌بيني سازمان هواشناسي، از امروز تا آخر هفته دماي هواي زاهدان تا 40 درجه بالاي صفر مي‌رسد. براهويي‌نژاد مي‌گويد همزمان با سهميه‌بندي آب، ساعت‌هايي از روز، برق مناطق مختلف شهر هم قطع مي‌شود. 
 «شنيدم كه تعداد زيادي از مردم شهر در اين چند هفته به دليل مشكل تنفسي راهي بيمارستان شدن. ما در اين منطقه، هم گرد و غبار و ريزگرد نفس مي‌كشيم و هم گرفتار بي‌آبي و كمبود گاز و قطع برقيم. از هفته قبل، دماي هواي زاهدان بالاي 40 درجه بوده. اگه مخزن زيرزميني يا تانكر آب توي خونه‌ات داشته باشي، مي‌توني كولر آبي روشن كني وگرنه بايد از پنكه استفاده كني به شرطي كه برق قطع نشده باشه.»
....... در صفحه اول وب‌سايت استانداري سيستان و بلوچستان نوشته شده: «چابهار هر چهار فصلش بهار است و به همين دليل آن را چهاربهار يا سرزمين هميشه بهار مي‌نامند. چابهار تنها بندر اقيانوسي ايران و دروازه ترانزيتي شرق كشور است.»
 روستاي « وَشنام دُري»، 25 كيلومتر تا بندر چابهار فاصله دارد. اين روستا مثل باقي روستاهاي بخش مركزي چابهار، از دهه‌هاي دور از آب سالم و بهداشتي محروم بوده و مردم به شيوه «سقايي» آب شرب‌شان را تهيه مي‌كنند؛ از شكم تانكرهايي كه بين روستاها مي‌چرخند و به مردم آب مي‌فروشند. براي اهالي «وشنام دري» شنيدن خبر جيره‌بندي آب در شهرهاي سيستان و بلوچستان، رنج بي‌آبي در گرماي تابستان و اجبار به خريد آب آشاميدني، تازگي ندارد؛ نسل به نسل اين روستاي كوچك، با آب «بركه» و «چاه نيمه» بزرگ شده است. 
«روستاي ما هيچ ‌وقت آبي براي خوردن و آشاميدن نداشته كه با گرما و سرماي هوا قطع بشه. پدر و پدربزرگ من آب بركه و چاه خوردن، منم همين‌طور، بچه منم همين‌طور. سال‌هاست كه ما براي شرب و پخت و پز و شست و شو و سيراب شدن احشام‌مون، از تانكر آب مي‌خريم. صاحب تانكر اگه وجدان داشته باشه، مخزنش رو از ايستگاه تصفيه پر مي‌كنه؛ با آب شيرين. وگرنه ميره لب بركه. امسال بابت 12 هزار ليتر آب 400 هزار تومن پول مي‌ديم. يك خانواده پر جمعيت، 12 هزار ليتر آب رو ظرف دو روز مصرف مي‌كنه. اينجا همه خانواده‌ها پرجمعيتن؛ هر كدوم 4 تا، 5 تا بچه دارن.»
 اين‌طور كه اين مرد روستايي ساكن «وشنام دري» مي‌گويد، گران شدن هزينه خريد آب باعث شده اهالي روستا از خرج‌هاي ضروري هم بزنند تا پول آب بدهند. مي‌گويد كه همه مردهاي روستا افتاده‌اند به پادويي و كارگري در بندر و باغ‌ها براي خرج فقط يك قلم جنس؛ آب. 
«آب لوله‌كشي به روستاهاي كنارك و نيك‌شهر و دشتياري رسيده ولي به روستاي ما كه كنار منطقه آزاديم، نرسيده. كاش مسوولان به جاي اين همه شعار كه درباره رونق منطقه آزاد و اهميت اتصالش به اقيانوس هند ميگن، بيان و با چشم خودشون ببينن كه بعد از اين همه سال كم بارشي، بركه‌هاي اين منطقه چطور به گِل نشسته و روستاهاي بخش مركزي حتي آب بركه هم براي خوردن ندارن.»
 اهالي روستاي «وشنام دري» از ساكنان باقي روستاها خوشبخت‌ترند، چون روستا، مركز دهستان است و دهيار روستا مسوولان را راضي كرده كه ولتاژ برق اين روستا را كم نكنند. مرد روستايي ساكن «وشنام دري» روستاهايي در فاصله دور و نزديك مي‌شناسد كه قطع چند ساعته يا افت ولتاژ برق در هر روز، نفس يخچال و كولرها را هم گرفته. مرد روستايي ساكن «وشنام دري» مي‌گويد در دو هفته‌اي كه گذشت و گرما در روستاهاي بخش مركزي اوج گرفت، مسوولاني از شهرستان به روستاها آمدند، اما به دليل شدت داغي هوا، بيشتر از 10 دقيقه تاب نياوردند و با ماشين‌هاي كولردارشان به شهر برگشتند...
در گزارش يك ماهه از وضعيت مراجعات به بيمارستان خاتم «ايرانشهر»، بستري بيش از 2000 نفر به دليل مشكل حاد تنفسي و يك مورد فوت به دليل گرما‌زدگي ثبت شده. اين را يكي از كارمندان بيمارستان مي‌گويد؛ كارمندي كه 4 فرزند خردسال دارد اما دو شب قبل، تلويزيون و موتور كولر خانه‌اش به دليل نوسان شديد برق سوخت و حالا لابه‌لاي توضيح درباره آخرين وضعيت خيزش غبار و تاثيرات بادهاي 120 روزه و كاهش شعاع ديد و توفان ريزگردها در شهرستان ايرانشهر، تكه‌هايي از اوضاع اين روزهاي خانواده‌اش و هزينه‌هايي كه بي‌آبي و بي‌برقي روي دستش گذاشته، تعريف مي‌كند. 
 «نصف استان درگير باد 120 روزه است، كل منطقه پر از غباره؛ از زابل و زاهدان و خاش و ايرانشهر تا سراوان و سرباز و جلگه و دلگان.. ... الان دماي هواي ايرانشهر بالاي 53 درجه است. ديشب كولر سوخت. تا ساعت 2.30 صبح، مدار برق و سيم‌كشي رو چك كرديم. سيم از گرما ذوب شده بود. اينجا، هم شب گرم ميشه و هم روز. 2 ميليون و 700 هزار تومن بابت 30 متر كابل نمره 16 پول دادم. كارمند اداره برق اومد. مدار اصلي برق رو قطع كرديم، كابل‌ها رو انداختيم ولي انقدر بار شبكه زياد بود كه اتصالات فاز به فاز شد و وسايل برقي بدون محافظ سوخت؛ موتور كولر، تلويزيون، شارژر موبايل. الان موتور كولر 9 ميليون تومنه.. .... باد 120 روزه كه مي‌وزه، غبارش مثل خورشيدگرفتگي، زرد رنگه و همه جا رو مي‌گيره؛ تا 10 كيلومتر بالاي سرت. ميگن اين غباري كه با باد 120 روزه مياد، رُس و ماسه است و به همين دليله كه هوا زرد رنگ ميشه.. ...... ديشب، شير آشپزخونه رو باز كردم، آب قطع بود. آسمون روشن شده بود كه رفتم يه كولر از فاميلمون گرفتم.. .....خيلي از روستاهاي منطقه سيستان به دليل بادهاي 120 روزه خالي شده يا اينكه فقط پيرزن و پيرمردايي توي روستا موندن كه توان مهاجرت نداشتن. همين الان، حدود 7 هزار سيستاني در روستاهاي حاشيه ايرانشهر زندگي مي‌كنن كه تا چند سال قبل، ساكن زابل و هيرمند بودن و به دليل خشك شدن رود هيرمند، روستا رو رها كردن و حاشيه‌نشين شدن. الان بري زابل، آدمايي كه 500 متر دورتر و يك كيلومتر دورتر راه ميرن رو نمي‌توني ببيني و آدما، توي توفان خاك و غبار و شن، گم و ناپيدا ميشن.. ......كولرِ خونه‌ها ديگه نفس نداره. غبار وارد سيستم تهويه هوا و موتوركولر ميشه و رسوب مي‌كنه در حالي كه مجبوري كولر رو روشن نگه داري. الان سرويس كولر 500 هزار تومنه.. ..... از اول تير، آب لوله‌كشي توي خاش جيره‌بندي شده. آب خاش شوره ولي يك ماهه كه از همون آب شور خبري نيست و مردم براي 2000 ليتر آب چاه كه از تانكر شهرداري مي‌خرن 500 هزار تومن پول ميدن كه اين 2000 ليتر، براي سه روز كفايت مي‌كنه. سراوان و كنارك و چابهار و دشتياري و روستاهاي اطراف ايرانشهر و دلگان هم همين وضع رو دارن.. .... هر سال قطع آب داشتيم ولي هر سال، يك يا دو بار در هفته، سه يا چهار ساعت در روز، آب قطع مي‌شد. امسال، هر روز قطع آب داريم و لوله‌ها خالي از آبه و روزي 3 يا 4 ساعت آب وصل ميشه و بايد توي همون زمان كوتاه، هم براي روز بعد ذخيره كنيم و هم به شست و شو و استحمام و نظافت برسيم. همون سه يا 4 ساعت هم، فشار آب انقدر ضعيفه كه پر كردن دبه 20 ليتري 10 دقيقه طول مي‌كشه.. .....»
 بي‌آبي، تنها مشكل شهرستان ايرانشهر نيست. در طول هفته گذشته، 67 مورد مارگزيدگي در حوزه ايرانشهر و چابهار و مهرستان و آشار و لاشار و دلگان ثبت شده؛ مار و عقرب، كلافه از گرماي خاك، روي سطح زمين مي‌خزند و دست و پاي مردم نفس بريده را مي‌گزند. كارمند بيمارستان خاتم مي‌گويد هفته‌هاست كه هر چه عكس ريه از مراجعان دچار مشكل تنفسي مي‌گيرند، رنگ ريه‌هاي داخل عكس‌ها، سفيد است. 
«مثل ريه شاطر نونوايي. ريه مي‌پزه از گرما و غبار و خشك ميشه.»
.. ... توفان، 998 نفر را در زابل و زهك و هامون و هيرمند و نيمروز راهي بيمارستان كرد / ۳۰ تير ۱۴۰۲.. ..... توفان 709 نفر را در زابل و زهك و هامون و هيرمند و نيمروز راهي بيمارستان كرد / 29 تير 1402.. ..... توفان 474 نفر را در زابل و زهك و هامون و هيرمند و نيمروز راهي بيمارستان كرد / 28 تير 1402.. .....
 اين عددها، بايد يك نسبتي با اميد به زندگي آدم‌ها داشته باشد، پرستار بيمارستان «زهك» مي‌گفت نسبتي بين اين عددها نيست. عصر جمعه، پرستار 28 ساله، از بي‌حوصلگي آمده بود به حياط بيمارستان و روي صندلي نشسته بود و خيابان‌هاي خالي از آدم را تماشا مي‌كرد و منتظر بود دوباره شنبه بشود و يكشنبه بشود و دوشنبه بشود و توفان خاك بوزد و آدم‌ها، سه تا سه تا و چهار تا چهار تا راهي بيمارستان شوند مثل هفته قبل و هفته قبل‌تر كه روزي 3 نفر و 4 نفر به دليل مشكل تنفسي و چشمي و قلبي و گوارشي بستري شده بودند.. ..... 30 كيلومتر دورتر، صاحب يك بقالي در زابل مي‌گفت: «در زابل و زهك، توي چشم آدم‌ها دنبال اميد نگرد. پيدا نمي‌كني.»
 غروب جمعه با اين مرد بقال حرف زدم. وقتي دماي هوا در زابل 44 درجه بود. 
 به مرد گفتم: «آقا. مردم تهران نمي‌دونن چرا هربار توفان در زابل شروع ميشه، آدمايي از اين شهر، كارشون به بيمارستان و بستري مي‌كشه.»
 مرد پرسيد: «تا حالا توي توفان شن گير افتادي؟»
 گفتم نه. مرد بقال گفت: «همه‌ چيز بوي خاك ميده. بوي خاك نم كشيده ماسيده گنديده. اين بوي گند مي‌زنه توي دماغت. ديگه نمي‌فهمي وقتي نفس مي‌كشي، خاك به ريه‌هات مي‌رسه يا اكسيژن. تنت سنگين ميشه از حجم شِن كه به اندازه وزنت وارد بدنت شده. بعد، پس مي‌افتي. به همين سادگي.»
 مرد بقال يكي از همان‌هايي بود كه نمي‌شد توي چشمش دنبال اميد گشت. مرد بقال برايم گفت كه مردم شهر به خانه‌هاي‌شان پناه برده‌اند و خيابان‌ها خالي و ساكت است و هيچ صدايي نيست جز صداي توفان كه مثل ديو تنوره مي‌كشد. 
«آب هست. شير آب رو كه باز مي‌كني آب و گِل، قاطي هم از لوله مي‌ريزه توي ظرف. برق هست. انقدر فشار برق ضعيف و قوي شده كه همه وسايل برقي سوخته و نميشه كولر روشن كرد.»
 زابل، روي نقشه گوگل، يك شكل چند ضلعي است، انگار تكه‌اي از يك پازل كه هنوز سرجايش ننشسته. شبيه يك ماهي هم هست. يك ماهي سر افكنده كه معلوم نيست زنده است يا مرده. 
«شغل اغلب مردم زابل خريد و فروش بنزين و گازوييل بود. بنزين و گازوييل سهميه مرزنشيني‌شون رو مي‌بردن لب مرز مي‌فروختن. قاچاقچي نبودن، سهميه قانوني و حق قانوني‌شون رو مي‌فروختن. چند ماهه كه مرز رو بستن. مردم بيكار شدن. عصرا، يكي، دو تا، سه تا، 5 تا، 10 تا مرد ميان دم مغازه‌ام، براي يه دونه تخم‌مرغ، براي يه بسته نون. بارها بعدازظهر مغازه‌ام رو تعطيل كردم و رفتم خونه كه اين مردا رو نبينم. مي‌دونستم اونا ميان دم مغازه و كركره‌هاي بسته مغازه، چقدر نااميدشون مي‌كنه ولي واقعا توانش رو نداشتم ببينمشون. توانش رو نداشتم بهشون بگم شرمنده پدرجان، شرمنده برادر جان.. .....»

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: