محمدصادق فرهادی نیا، جزو بنیانگذاران انجمن یوز ایرانی است. او که در رشته پزشکی دانشگاه تهران درس می خواند، به محیطزیست تغییر رشته داده و در سال 80 بههمراه مرتضی اسلامی انجمن یوزپلنگ ایرانی را تشکیل داد .
شفا آنلاین>سلامت>شهرداری تهران به انجمن یوز اعلام کرده که ساختمان این انجمن را پس بدهد. خیابان کریم خان، بین سنایی و میرزای شیرازی شماره 99، آدرسی است که اگر در اینترنت آدرس «موسسه حیات وحش میراث پارسیان» را جستوجو کنید، برایتان نمایش داده می شود. ساعت کار موسسه تا ساعت 30/17ذکر شده، بااینحال نزدیک ششسال است که هیچکدام از کارکنان وارد آن نشده اند تا پشت میزشان بنشینند، کتابی از کتابخانه بردارند، پروژه هایشان را سامان دهی کنند و با اعضایی که در کار میدانیاند در تماس باشند، ناهارشان را گرم کنند، همه پشت یکمیز بنشینند و در حین غذاخوردن درباره کار حرف بزنند.
به گزارش شفا آنلاین:نزدیک ششسال است که برخی کارکنان موسسه ای که جزو بزرگترین موسسه های محیطزیستی ایران بود، در زندان اوین بهسرمی برند. بند زنان و مردان، زندانیان زیادی را به خود دیده که آمده اند و رفته اند؛ هرکدام با خاطره ای از محیط زیستی ها. آنها به این نام شناخته شده اند و همگی جزو پرونده ای که به یکی از پرحاشیه ترین پرونده ها بدل شد. اتفاقی که بهمنماه سال 1396 برای این فعالان محیطزیست و کارشناسان حیات وحش افتاد باعث شد، برخی از ایجاد فضای امنیتی پس از این پرونده، بهعنوان یکی از چالش های هرگونه فعالیت برای انجمن های محیطزیستی نام ببرند. البته این تنها مشکل نیست، بنیانگذاران اولین انجمن های محیطزیستی در ایران در اواخر دهه 70 و کسانی که در ادامه و یکی، دو دهه بعد وارد این عرصه شدند، از نگاه خیریه ای به محیطزیست گله مندند و اینکه ماهیت این انجمن ها هنوز چندان که باید، پذیرفته نشده است.
فعال
محیطزیست نمی تواند فتوسنتز کند
محمدصادق فرهادی نیا، جزو بنیانگذاران انجمن یوز ایرانی است. او که در رشته پزشکی دانشگاه تهران درس می خواند، به محیطزیست تغییر رشته داده و در سال 80 بههمراه مرتضی اسلامی انجمن یوزپلنگ ایرانی را تشکیل داد . او سال ها در این انجمن فعالیت کرد، درسال 1396 از آن جدا شد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفت. به گفته فرهادینیا، فرآیند حفاظت در ایران در حال تغییر است که نمونه آن را در مورد محیط بان ها هم می شود دید. بسیاری از افرادی که بهتازگی در این شغل استخدام شده اند ، آن را ترک می کنند. دلیل چنین وضعیتی مشخص است: «سختی کار و تامین مالی». این موضوع از نظر او درباره انجمن ها هم صدق می کند و البته منحصر به ایران نیست، همین موضوع سبب شده تا چه در ایران و چه در برخی کشورهای اطراف، ببینید که اغلب افراد فعال در حوزه حیات وحش و محیطزیست همان افراد 20-10سال قبل هستند و جوانترها کمتر وارد کارهای حفاظتی -چه دولتی و چه غیردولتی- می شوند.
دومین نکته ای که به نظر این پژوهشگر حیات وحش اهمیت دارد، هزینه های بالای کار در این حوزه در کنار دستاوردهای بسیار اندک آن است. ضمن اینکه باید بهلحاظ ذهنی بسیار قوی باشید تا بتوانید شکست های متعدد را تحمل کنید: «فکر کنید مهندسی خانه ای بسازد که مدام خراب می شود و ناچار است هربار آن را از نو بسازد. کسانی که در این حوزه کار می کنند به لحاظ ذهنی باید بپذیرند که شرایط بدتر خواهد شد ، ممکن است نتیجه کارشان مرتبا خراب شده یا اگر هم نتیجه ای داشته باشد، آن را نبینند و تازه واکنش ها نسبت به فعالیت هایشان منفی خواهد بود. همین موضوع سببشده تا جوان های کمتری در کشورمان علاقمند ورود به این حوزه باشند.» حفاظت از محیطزیست یک فرآیند کوتاهمدت نیست و درنتیجه امکان مشاهده اثرات را در کوتاه مدت نداریم. «ممکن است کسی 30 سال از عمرش را پای یک کار بگذارد و در آینده نتواند به فرزندش بگوید این نتیجه کار من بوده است.»
دلیل چنین وضعیتی بهنظر فرهادی نیا به قدیمی بودن رشته محیطزیست برمی گردد، اینکه ما نتوانستیم آن را با نیازهای روز منطبق کنیم و تلاشی در این زمینه صورت نگرفته است. علاوه بر اینها از دیگر موانع بزرگ انجمن های محیطزیستی در ایران به نگاه خیریه ای به آن برمی گردد که آن را یک کار حرفه ای بهحساب نمی آورند. «خاطرم هست بسیاری از مدیران و حتی اساتید دانشگاه اعتقاد داشتند این کار خیریه است. بنابراین فعالیت در این حوزه به این شکل تعریف می شد که افراد از وقت و سرمایه خود بهشکل خیریه می گذرند، چون جای دیگری کار دارند. درحالیکه محیطزیست را با کار یکروز در هفته نمی توان حفظ کرد. حفظ یوز به هفتروز در هفته کار نیاز دارد. نمی توانید به فردی در یک انجمن محیطزیستی بگویید برای تامین غذایت فتوسنتز کن.»
به گفته این فعال حیاتوحش، همین نگاه خیریه ای باعث شد تا برخی بگویند اگر یک فعال محیطزیستی در انجمن حقوق دریافت می کند، از هدفش دور شده است و کارش اثربخشی ندارد. آنها توجه نمی کردند که اثربخشی زمانی اتفاق می افتد که منابع مالی در اختیار داشته باشیم. البته خود این مدیران و اساتید دانشگاه در محل کارشان حقوق های مناسبی دریافت می کردند و تا نوبت به انجمن ها می رسید صدایشان بلند بود که آنها نباید حقوق بگیرند یا پولی دربیاورند. «این یک چرخه اشتباه است؛ اینکه به فعالان محیطزیست حقوقی ندهید و انتظار داشته باشید رایگان در جلسه شرکت کنند، رایگان سفر بروند و رایگان کار کنند. نتیجه به میزان هزینه است. اگر می خواهید کار ماندگاری داشته باشید، باید خرج کنید زیرا بقیه هم می خواهند زندگی شان را بگذرانند.»
در بسیاری از کشورها، حقوق افراد عضو انجمنها از اساتید دانشگاه بیشتر است، و آنها محکوم به گرسنگی نیستند. بارها شده که افرادی حاضرند مثلا برای حفظ یوز هزینه کنند، ولی مثلا می گویند من فقط برای هزینه های جاری مثل بنزین کمک می کنم، ولی به آن دقت نمی کنند که اگر به کسی برای رانندگی آن خودرو حقوقی پرداخت نشود، آن خودرو از جایش تکان نخواهد خورد. «حفظ محیطزیست آفرودبازی نیست، با تفریح نمی شود محیطزیست را حفظ کرد و نیاز به اقدام جدی داریم.» همین موضوع سبب شد در این بیش از دودهه، بسیاری از کارشناسان حوزه محیطزیست و حیات وحش تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند درحالیکه در عراق و ترکیه که در همسایگی ایرانند، اعضای انجمن های محیطزیستی حقوق بسیار بیشتری دریافت می کنند. در ایران عضو انجمن بودن با پول نگرفتن اشتباه گرفته شده و ضربه بزرگی به حفاظت زده است. «شما نمی توانید از حقوق یک نفر در انجمن ها در ایران سوال کنید، شرم تان می گیرد.»
ایران در آستانه انقراض سومین گربه بزرگ
آصف رضاییان همراه چهارنفر دیگر، در سال 1398 موسسه رمیاران حیاتوحش ایرانیان را تاسیس کردند. آنها چند دانشجو و علاقمند بودند که هسته مرکزی را شکل دادند و بعدتر افراد دیگر به آن اضافه و برخی هم کم شدند. در حال حاضر این انجمن 15عضو دارد، هفتنفر هیئتمدیره و مشاورند و هشتنفر داوطلب. به گفته او یکی از اصلی ترین چالش های پیشرو برای تاسیس انجمن، به فرآیند دشوار ثبت برمی گردد و با گذر از این خوان ، باید اعضاء با مشکل بودجه، همچنین فقدان نیروی انسانی آموزشدیده دستوپنجه نرم کنند. در موسسه رمیاران برای جذب اعضای جدید، فراخوان می زنند و برای داوطلبان کارگاه برگزار می کنند تا بتوانند با کمک آنها ، فعالیت هایشان را پیش ببرند. این مرحله که رد شد وارد خوان سوم می شوند. «بهواسطه سیاست هایی که در کشور داریم امکان کار با ارگان های بین المللی چندان مهیا نیست و در این زمینه محدودیت داریم، زمانی هم هست که آنها با ما همکاری نمی کنند.» همین شرایط سببشده انجمن ها مدام دنبال حمایت مالی باشند زیرا سازمان حفاظت محیطزیست بودجهای برای اختصاصدادن ندارد. نمونه اش موسسه رمیاران حیات وحش که تمام هزینه پایش وضعیت پلنگ دریک پارکملی را که این روزها در حال انجام است، خودشان تقبل کردهاند. علاوه بر آنها در ماه های اخیر بهواسطه کمبود بودجه و فقدان همکاری ارگان های دولتی، ناچار به انتقال دفترشان به سمنان شدند.
آصف رضاییان دلیل اینکه چرا انجمن های محیطزیستی بزرگ نمی شوند را در رقابت های ناسالم بین آنها می داند. اینکه کار تیمی در ایران همچنان ضعیف است، هرچند نقش عوامل بیرونی را نمی توان نادیده گرفت. «ما در حالی یک گربه بزرگ (یوز پس از شیر و ببر ایرانی) را برای بار سوم از دست می دهیم و به یک حفرهبزرگ در حیات وحش کشورمان می رسیم که بخش بزرگی از زمان مان صرف انتقاد غیرسازنده از هم می شود.»
فقط با نیروی داوطلب نمی شود حفاظت کرد
صیاد شیخی ییلانلو بیشتر با انجمن های دانشجویی مرتبط است؛ به گفته او یکی از دلایلی که موجب می شود انجمن های محیطزیستی و تشکل های دانشجویی در ایران رشد نکنند، به آگاهی قشر نوجوان و جوان از چنین فعالیت هایی برمی گردد. آنها نمی دانند عضویت در این انجمن ها چقدر می تواند به توسعه فردی، گروهی و درنهایت پیشرفت کشور کمک کند. همین موضوع سببشده در فراخوان هایی که در این زمینه داده می شود بسیاری از جوان ها بازخوردی نشان ندهند و موضوع برایشان گنگ باشد. در کنار موضوع آگاهی، بحث های اقتصادی و اجتماعی هم مهم است. «جوان ها به پایداری آینده شغلی خود مطمئن نیستند و مجبورند اوقات فراغت خود را با مهارتآموزی های مختلف و امتحانکردن مشاغل گوناگون پر کنند تا چنانچه از فضای دانشگاهی به نتیجه نرسیدند، آن تجربه ها به کارشان بیاید و با آنها شغلی دستوپا کنند.» البته آنهایی هم که خوششانس بوده و شغلی دارند، باز حقوق شان کفاف نمی دهد ، همین می شود که اغلب افراد سراغ شغل دوم رفته اند و درنهایت اوقاتفراغت پس از کار بهجای کار داوطلبانه، تبدیل به زمانی برای کسب درآمد اضافه جهت تامینمخارج شود.
شیخی هم مانند فرهادی نیا موضوع نگاه جامعه و مدیران به انجمن های دانشجویی و سازمان های مردم نهاد را دارای اشکال می داند. اینکه همه انتظار دارند انجمن ها پروژه نگیرند، درآمد نداشته باشند و داوطلبانه کار کنند. «همه تشکل های بزرگ دنیا آوردهمالی دارند و بسیاری ازطریق خیریه ها و کمک های مردمی تامین اقتصادی می شوند.» در ایران که مردم برای کار محیطزیستی زیاد هزینه نمی کنند بهناچار انجمن ها سراغ پروژه می روند هرچند گاه همین موضوع آنها را گرفتار مصلحت ها می کند. «در همهجای دنیا انجمن ها کارمند دارند و به آنها حقوق می دهند درحالیکه در ایران، انجمن ها کارمند ندارند، افراد اوقات فراغت شان را کار داوطلبانه می کنند.» زمانی که کار در حوزه محیطزیست به اوقات فراغت محدود شود، طبیعیاست که مواردی جا می ماند. بهعنوان مثال برخی کارها باید در ساعت اداری انجام شود، موضوعاتی هست که نیازمند اختصاص زمان بالاست، اگر به داوطلب هم فشار بیاورید مسئولیتاش را رها می کند. درنهایت خروجی چنین وضعیتی پایینآمدن کیفیت کار است. «اگر می خواهید خروجی خوب داشته باشید، باید بهشکل رسمی و اداری کار در انجمن ها انجام شده و زحمات داوطلبان هم به آن اضافه شود. ما چاره ای جز ایجاد ساختار نداریم.»
«BirdLife» که شیخی از آن نام می برد در کنار نیروی داوطلب، کارمندان زیادی دارد، همچنان که اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت دارای نیروهای کارشناس و داوطلب است. «رویه در دنیا همین است وگرنه به جایی می رسیم که الان ما رسیده ایم، یعنی افراد انگیزه ای برای ورود به انجمن ها ندارند، فعالیت ها خوب و استاندارد پیش نمی روند و کسانی هم که کار می کنند با هزار مشکل در موضوع نیروی انسانی و مالی مواجهاند . شما نمی توانید نیروی داوطلب را ملزم به انجام کاری کنید که هیچ تضمینی برای پایان آن ندارید.»
تقابل بهجای همکاری
مرتضی پورمیرزایی بیش از 15سال است در انجمن یوز فعالیت می کند. او دوره ای را بهخاطر می آورد که زمان اوج شکل گیری انجمن ها در حوزه های مختلف ازجمله محیطزیست بود و افراد زیادی در این زمینه فعالیتمیدانی می کردند. از سال 86 تا الان او تغییرات را دیده است، اینکه گرچه تعداد انجمن های ثبتشده بیشتر شد اما کارهای پژوهشی و حفاظتی آب رفت، هرچند بهگفته خودش ممکن است این بهواسطه رفتن افراد سراغ فعالیت در حوزه شهری باشد. تفاوت دیگر، به متوسط سنی افراد برمی گردد. او آنوقت که وارد انجمن شد هنوز 20سالش نبود، عمده کسانی هم که وارد انجمن یوز در آن سال ها شدند یا در سال اول و دوم دوره کارشناسی درس می خواندند یا تازه مدرک تحصیلی شان را گرفته بودند. «میانگین ورودی انجمن در دهه 80 تا اوایل سال 90 زیر 25سال بود. بعد از آن میانگین سنی بالا رفت و از 30 گذشت.» کسانی که آن سال ها وارد انجمن یوز می شدند، کارهای ستادی می کردند. هیچکس تجربه ای در این زمینه نداشت، خودشان چرخ را اختراع و کتاب های آموزشی را ترجمه کردند زیرا در اینترنت محتوای زیادی وجود نداشت و تعداد کتابها هم کم بود. در آن سال ها مردم نمی دانستند ایران یوز دارد، بااینحال درنتیجه فعالیت های انجامشده توسط گروهی از کارشناسان در این انجمن و سایر انجمن ها و پروژه ها، این روزها کیست که نداند حتی زیستگاه این گونه کجاست، هرچند تا تغییر رفتار فاصله داریم. به گفته پورمیرزایی در آن سال ها مسئولیت اجتماعی شرکت ها جا نیفتاده بود ، هزینه ها را بیشتر افراد حقیقی می دانند یا نهادهای بین المللی که در ایران فعال بودند آنها را تقبل می کردند، بهویژه صندوق کمک های کوچک سازمان ملل که پروژه های زیادی را آن سال ها تامین مالی کرد. «از نیمه دهه 90 یعنی از سال های 93 و 94 کمتر نیروی جدیدی وارد انجمن ما و سایر انجمن ها شد. افراد قبلی در انجمن های مختلف جابهجا یا از این حوزه بهواسطه مهاجرت یا تغییر شغل، خارج شدند.» دلیل این موضوع از نظر مدیرعامل انجمن یوز شاید به دغدغه کمتر نسل جدید برمیگردد یا اینکه می خواهند خیلی سریع به مراحل بعدی کار بروند. آنها صبوری نسل قبل را ندارند، البته دلایل دیگری هم حتما هست که باعث شد ورودی ها کم و کمتر شوند و نیروی جوان که هیچ ، نیروی غیرجوان هم جذب نشود.
چرا انجمن های محیطزیستی بزرگ نشدند؟ پاسخی که پورمیرزایی به این پرسش می دهد به پیچیده بودن این مسئله برمی گردد. ترکیبی از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث شدند که انجمن ها کوچک بمانند. اما مهم ترین آنها بهنظر مدیرعامل انجمن یوز، به نگاه حاکمیت برمی گردد. «هیچگاه به انجمن ها و سمن ها بهعنوان یک بازوی مهم اجرایی نگاه نشد و ساختار سیاسی همواره آنها را در مقابل خود دیده است.» از نظر او درست است که پس از شکلگیری انبوه انجمن ها بهواسطه پخته نبودن و بی تجربگی برخی اظهارنظرهای نادرست ازسوی آنها مطرح شد، اما این چالش می توانست در فضای ظرفیت سازی و آموزش برای انجمن و دولت حل شود. «در بسیاری از کشورهای آفریقایی دولت برای کارمندان خود دوره برگزار می کند تا چطور با گروه های مردمی کار کنند.»
در مقابل در ایران حاکمیت، انجمن ها را مقابل خود دید و در مواردی شاهد بودیم اگر کسی در خیریهای کار می کرد به او پیشنهاد می کردند بهجای انجمن در مجموعه دولت مشغول بهکار شود. درحالیکه ماهیت کار آنها با هم متفاوت است. دولت می تواند کارهای زیرساختی و کلان تر را بهعهده بگیرد و انجمن ها روی مواردی تمرکز کنند که نیاز به جزئیات و صرف زمان بیشتری دارد، البته پورمیرزایی حساب انجمن هایی که گاه از یک وزارتخانه کار بیشتری دارند و در کشورهای دیگر فعالند را از این مقوله جدا می کند.
موج مهاجرت که در سال های اخیر شدت گرفته، اختلال در کار انجمن ها را به وجود آورد. بسیاری از اعضاء به کشورهای دیگر رفتند و ارتباط شان محدود یا قطع شد. در کنار آن تورم و شرایط اقتصادی، گروه دیگری را از این فضا خارج کرد. ضربه دیگر را همان فرهنگی زد که از ابتدا در کشور درباره این انجمن ها وجود داشت، اینکه کار محیطزیستی باید توسط تشکل ها رایگان باشد و تخصص در آنها بی معناست. اگر یک انجمن محیطزیستی برای برگزاری جشنواره درخواست بودجه می کرد مسئولان تعجب می کردند، این درحالیبود که میانگین سنی اعضاء بالا می رفت، آنها می خواستند تشکیل خانواده دهند و به منابع مالی بی نهایت وصل نبودند و اگر دنبال بیزینس و کسبوکار رفته بودند، شرایط مالیشان بهتر بود.
زمانی که بحث مقایسه رفتار دولت با انجمن ها می شود، حتما لازم نیست سراغ اروپا و آمریکا برویم، به گفته پورمیرزایی در همین شرق ایران در پاکستان، رفتارها متفاوت است. در این کشور انجمن ها با سازمان های بین المللی در ارتباطند یا اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت در پاکستان دفتر دارد، کمااینکه دفتر غرب آسیای این اتحادیه در اردن قرار گرفته است. در ارمنستان هم انجمنی شکل گرفته که شروع به خریداری زمین و تبدیل آنها به مناطق حفاظتشده خصوصی کرده است. آنها در حال گرفتن کمک های خارجی از نهادهای مختلف برای حفاظت از پلنگ و خرس و در محدوده دیگری مشغول احیای زیستگاه با جنگل کاری مصنوعی هستند. در ایران چنین شرایطی مهیا نیست و حتی آیین نامه قرق اختصاصی که می توانست به حفاظت کمک کند، چندان پیش نرفت. انجمن یوز البته این روزها با چالش جدیدی دستوپنجه نرم می کند. درحالیکه حفاظت از یوز تبدیل به یک خواست ملی شده، وزارت راه تعهداتش را در موضوع فنسکشی انجام نداده، پروژه یوز وضع مشخصی ندارد و شهرداری تهران می خواهد یک اتاق در میدان جمهوری تهران را که به این انجمن داده است، پس بگیرد.
سازمان حفاظت محیطزیست، حافظ، ناظر و مجری
ایمان ابراهیمی سال 1394 با چندنفر دیگر انجمن آوای بوم را تاسیس کرد که اولین انجمن تخصصی با موضوع حفاظت پرندگان و پرندهنگری است، هرچند پیشتر سازمان ها و شرکت هایی با همین موضوع وجود داشتند. موسسان جوان آوای بوم بخش های تیمار، رهاسازی، پروژه های حفاظتی و پرنده نگری را برای کارهایشان تعریف کردند هرچند در تبدیل انجمن به یک سازمان مشکلاتی داشته و دارند. به گفته ابراهیمی، وقتی از سازمان صحبت می کنیم یعنی مجموعه ای که مکان فیزیکی، وسیله حملونقل و نیروی استخدامی دارد.
سازمان ها نیاز به منابع مالی دارند که اگر مردم نهاد باشند، این هزینه را مردم تقبل می کنند؛ موضوعی که در ایران وجود ندارد. به اعتقاد ابراهیمی عموم مردم معتقدند اگر پولی می دهند حتما باید در عرصه میدانی حفاظت هزینه شود، نه نیروها . این در شرایطی است که منابع دولتی حفاظت هم در ایران وجود ندارد. فقدان منابع مالی نوع دوم به اعتقاد این مدیرعامل انجمن آوای بوم، به خارجشدن سازمان حفاظت محیطزیست از نقش نظارتی خود و درگیر شدن به کار اجرایی برمی گردد. این درحالیاست که در کشورهای توسعهیافته ارگان متولی حفاظت در اجرا وارد نمی شود، بهعنوان مثال آنها مرکز نگهداری حیات وحش ندارند درحالیکه در ایران حتی نگهداری را هم در مواردی سازمان حفاظت محیطزیست انجام می دهد. «سازمان بهشکلی درآمده که هم ناظر است، هم مجری و هم بهره بردار و در این شرایط جایی برای سازمان های غیردولتی نمی ماند. زیرا سازمانی که ناظر خودش است امکان رقابت برای دیگران نمی گذارد، آنهم در وضعیتی که منابع کافی را هم در اختیار ندارد. مثال عینیاش به مناطق چهارگانه برمی گردد که درنهایت عایدی بسیار محدودی هم برای این سازمان دارند.»
در شرایطی که منابع مالی دولتی و مردم حذف می شوند، تنها گزینه ای که باقی می ماند دریافت مبالغی ازسوی انجمن ها بهواسطه مسئولیت اجتماعی شرکت هاست، اما این گزینه هم اما و اگر فراوان دارد. شرکت های بهرهبردار چون برای بهرهبرداری ناچارند از سازمان حفاظت محیطزیست مجوز بگیرند، اگر بخواهند برای مسئولیت اجتماعی هزینه کنند آن را در اختیار ارگانی قرار می دهند که این مجوز را به آنها داده است، سازمان حفاظت محیطزیست هم این مبلغ را برای کار اجرایی خود نیاز دارد، بنابراین در چنین شرایطی عملا سازمان مردم نهاد نمی تواند رشد کند ضمن اینکه همه انتظار دارند آنها داوطلبانه کار انجام دهند. به گفته ابراهیمی انجمنها در ایران منابع مالی برای بزرگشدن ندارند. آنها ازجمله آوای بوم از مجموعه افرادی تشکیل می شوند که بهشکل پارهوقت فعالیت می کنند. همین موضوع به انجمن ها صدمه فراوانی زده، باعث شده نتوانند کار بزرگ کنند و با افت نیروها در بلندمدت مواجه شوند. منابع مالی خارجی می توانست به انجمنها در حفظ حیات شان کمک کند اما از نظر مدیرعامل انجمن آوای بوم، قانونی برای استفاده از این منابع یا عدم استفاده از آنها وجود ندارد. در وضعیت فعلی هم که همه می ترسند از این منابع استفاده کنند مبادا مشکلی برایشان ایجاد شود. روی زنگ پلاک 99 اسم موسسه حیات وحش میراث پارسیان آمده بود، پیش از بهمنماه 1396 از پله ها که بالا می رفتید در طبقه دوم به دفتر موسسه می رسیدید ، گاه در طبقه سوم نمایشگاهی بود که انجمن ها در آن شرکت می کردند و گاه یک برنامه فرهنگی دیگر. سوار ماشین شخصی یا اتوبوس که باشید، از پل هوایی کریمخان که رد شوید، چسبیده به ساختمانی که پیشتر تحریریه مجلات همشهری ساکن آن بودند ، ساختمان میراث را می بینید با چراغ های خاموش. احتمالا گردی روی وسایل نشسته است، روی همان میز بزرگ که محلی برای اجتماع و گفت وگو بود. کف سالنی که همین چندسالپیش نمایشگاهی در آن برگزار شد و انجمن های مختلف بهمناسبت نوروز محصولات شان را فروختند هم خاک گرفته است. سایر انجمن های محیطزیستی بین ماندن و نماندن دستوپا می زنند و شهرداری در رویای گرفتن اتاق از انجمن یوز است تا یوزپلنگ ایرانی حتی یک دفتر بهنام خود در کشورش نداشته باشد. هممیهن