ماموران کلانتری ۱۱۳ بازار که این ماجرا را به بازپرس ناصری اطلاع دادند، گفتند مردی را که روی تخت بیمارستان جان سپرده، دوستانش که هموطنش هستند به بیمارستان رساندهاند.
به گفته ماموران، دوستان مقتول گفتهاند درگیری مرگبار زیر پل ری رخ داده است؛ مقتول که ۲۷ سال داشته همراه آنها به مغازه رفته بوده و بعد از خرید نان، سیبزمینی و پیاز در حال گذشتن از خیابان بوده که یک موتورسوار بهسرعت از میان آنها رد میشود. پس از آن مرد موتورسوار وقتی با اعتراض مقتول مواجه میشود، در چند مرحله با چاقو جوان افغانستانی را مجروح میکند و پیکر غرق در خون او را همراهانش به بیمارستان بازرگان میبرند اما به دلیل شدت و تعدد جراحات که ۱۰ ضربه چاقو بوده، روی تخت بیمارستان جان خود را از دست میدهد.
به این ترتیب بازپرس جنایی دستور تحقیقات دقیقتر از همران جوان کشتهشده را صادر کرد و بررسیهای بعدی حکایت از این داشت که مقتول و دوستانش کارگر ساختمانی هستند و عامل درگیری مرگبار هم پس از چاقو زدن به پسر جوان فرار کرده است.
یکی از دوستان مقتول که شاهد ماجرا بود، درباره جزئیات درگیری گفت: مقتول از دوستان و هموطنان من بود. زمانی که این حادثه اتفاق افتاد از محل زندگیام در حوالی نظرآباد هشتگرد، راهی تهران شدم و به خانه مقتول و برادرش رفتیم. آن موقع مقتول میخواست خرید کند که من و یکی از دوستان دیگرمان با او رفتیم. در مسیر برگشت ناگهان دو سرنشین یک موتورسیکلت بهسرعت از بین ما عبور کردند. این اتفاق موجب شد مقتول به موتورسواران اعتراض کند. آن موقع بود که موتورسواران توقف کردند و با خونسردی موتورشان را روی جک گذاشتند، بعد آنها که دو مرد قویهیکل بودند به سمت ما آمدند و با او درگیر شدند. پس از شروع دعوا ما و مردمی که ماجرا را دیدند میانجیگری کردیم و ماجرا تمام شد، بعد از چند دقیقه دوباره دو موتورسوار برگشتند تا باز درگیر شوند. در این بین ناگهان یکی از موتورسواران با چاقو به جان دوستم افتاد و او را مجروح کرد.
یکی دیگر از دوستان جوان کشتهشده که او هم شاهد درگیری بود ادامه داد: ما حریف موتورسواران نبودیم و آنها پس از قتل سوار موتور شدند و فرار کردند.
پس از انجام تحقیقات اولیه در محل درگیری مرگبار جسد برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی انتقال یافت و به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای بازداشت عاملان درگیری مرگبار در دستور کار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
در نهایت پس از گذشت هفت ماه از درگیری مرگبار، عامل اصلی قتل در خانه یکی از اقوامش دستگیر شد.
متهم به قتل اعتراف کرد و گفت: آن شب مست بودم، معمولاً حالم ناخوش است. پدر و مادرم ۱۲ سال قبل از هم جدا شدهاند و من با پدرم زندگی میکنم. البته یک برادر کوچک و عمهام هم با ما زندگی میکنند. مادرم پس از جدایی از پدرم ازدواج کرده بود و من همیشه اعصابم به هم ریخته بود و مادرم را نمیدیدم. همه اینها دلیلی شد که من دائم مشروب و قرص اعصاب و روان مصرف کنم. البته اهل دعوا نبودم و نمیدانم چرا آن روز این کار را کردم.
این متهم در مورد نحوه درگیری هم گفت: با دوستم سوار موتور بودم و اصلاً حالم خوب نبود، از میان مقتول و دستانش رد شدم که به ما گفتند "هوی". نگه داشتم و کلکل کردیم، مردم آمدند ما را سوا کردند، اما وقتی میخواستم سوار موتور شوم دوباره درگیری لفظی شروع شد و برای بار سوم که خواستیم درگیر شویم من که خانهمان نزدیک بود سریع با موتور به خانه رفتم و این بار با یک چاقوی آشپزخانه برگشتم. آنها تعدادشان زیاد بود، پنج نفر بودند و بعد هم دوستانشان که دیدند درگیر شدهایم با چوب و چماق به کمکشان آمدند، اول آنها با چوب به دماغ و سرم زدند، بعد از آن بود که من بیهدف چاقو را در هوا تکان میدادم، اصلاً متوجه نشدم چند ضربه به مقتول خورده و الان متوجه شدم ۱۰ ضربه بوده است.
این متهم در مورد فرار چندماهه نیز گفت: فکر نمیکردم کسی در آن درگیری کشته شده باشد، تا یکی دو روز گیج و منگ بودم و سر کار نمیرفتم اما وقتی فهمیدم یکی مرده، ترسیدم، فرار کردم و به اهواز رفتم. من نصاب کولر گازی هستم، میخواستم کار کنم و پول برای پدرم بفرستم تا آنها دیه را بدهند. قبل از دستگیری ۷۰ میلیون هم جور کرده بودم و بعد میخواستم به ترکیه و استرالیا بروم تا بقیه پول را جور کنم.
این متهم درباره نحوه دستگیری خود نیز گفت: در خانه عمهام دستگیر شدم. رفته بودم خداحافی کنم تا به خارج از کشور بروم، چون از زندان میترسم. شنیده بودم وحید مرادی که از گندهلاتهای تهران است در زندان کشته شده، نگران بودم افغانهایی که دوست مقتول بودند در زندان سراغم بیایند و من را بکشند. البته در تمام این مدت عذاب وجدان داشتم اما از ترس خودم را معرفی نمیکردم. میخواستم ۷۰ میلیون تومان را که تهیه کرده بودم به خانواده بدهم تا برای رضایت دستشان خالی نباشد، باقی پول را هم کار کنم و برایشان بفرستم. بعد از دیدن خانواده میخواستم به ترکیه و از آنجا به استرالیا فرار کنم، برای همین به خیال خودم مخفیانه راهی تهران شدم، اما مدت کوتاهی پس از حضور در خانه عمهام دستگیر شدم.
در حال حاضر با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران، متهم جوان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی گذاشته شده تا تحقیقات در مورد پرونده ادامه یابد.