کد خبر: ۳۲۸۴۴۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۱۹ تير ۱۴۰۲ - 2023July 10
تصميم نادرستِ نخست مربوط بود به جذب طلاب حوزه علميه براي تدريس درس‌هاي علوم انساني ازجمله دروس زبان و ادبيات فارسي در مقاطع تحصيلي پيش از دانشگاه. زبان و ادبيات فارسي به همان اندازه كه عمومي است، تخصصي است
شفا آنلاین>سلامت>احترام به زبان‌ها، گويش‌ها و لهجه‌هاي ايران‌زمين ضرورتي انكار ناپذير است. اگر زمام امور مسائل فرهنگي از يد سياست‌كاران به حيطه تصميم‌گيري اهل فرهنگ منتقل شود يا دست كم با مشورت با آنها صورت گيرد، شايد بهتر بتوان مسائل و مشكلات مربوط به زبان‌ها، گويش‌ها و لهجه‌ها را برطرف كرد.

تنوع زباني، قومي، فرهنگي و عقيدتي براي كشور همان‌قدر كه مي‌تواند در صورت سوءمديريت تبديل به عاملي براي ايجاد تفرقه شود، اگر درست مديريت شود امكان بالقوه فوق‌العاده‌اي است براي گسترش روابط انساني و ايجاد پشتوانه‌هاي عظيم فرهنگي براي كشور عزيزمان ايران. عظمت ايران به همين تنوع زباني، قومي، فرهنگي و ادبي آن است و چنين امكان خارق‌العاده‌اي مي‌تواند زمينه فعاليت‌هاي فرهنگي فراواني را در كشور رقم بزند.

مديريت صحيح اين موضوع شرط لازم براي جلوگيري از سوءاستفاده دشمنان اين مرز و بوم است كه با تشكيل «پان»هاي متعدد و شيطنت‌هايي كه زير عنوان‌هاي شيك پنهان شده، نيت‌هاي بدشان را اعمال مي‌كنند، آن هم براي مردمي كه ده‌ها قرن تحت عنوان ايراني مسلمان در كنار يكديگر زيسته‌اند و نمود و نماد وحدت ملي بوده‌اند.در تمام اين قرون زبان و ادب فارسي، زبان مشترك و بين‌الاقوامي ايرانيان بوده و هر كس در هر كجاي اين سرزمين اهورايي خود را ملزم به پاسداشت و رشد و ارتقاي آن مي‌دانسته است؛ چندان كه رسيدن زبان و ادبيات فارسي به اين درجه از قدرت و اهميت نتيجه تلاش ملي همه ايرانيان است و به هيچ‌وجه به گويش‌وران يك منطقه يا يك زبان و گويش و لهجه خاص محدود و منحصر نمي‌شود. زبان و ادبيات فارسي براي ايرانيان حكم پرچم را دارد كه همه خود را در مقابل آن مسوول مي‌بينند.

اما در سال‌هاي اخير سه تصميم نامناسب براي اين ميراث ملي اتخاذ شده كه نيازمند بازنگري و تجديد نظر است. اتفاقا هر سه تصميم به وزارت آموزش و پرورش مربوط مي‌شود كه با فرهنگ به صورت عام و زبان و ادب فارسي به‌طور خاص ارتباط مستقيمي دارد. هرچند در هر سه مورد هم متوليان امر و دغدغه‌مندان به صور مختلف نسبت به نامناسب‌بودن اين تصميمات واكنش نشان دادند اما تصميم اخير وزارت آموزش و پرورش، بيت يغماي جندقي را به ذهن متبادر مي‌كند كه حالت ضرب‌المثل به خود گرفته است:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آن‌چه البته به جايي نرسد فرياد است

وضع الشيء في موضعه

تصميم نادرستِ نخست مربوط بود به جذب طلاب حوزه علميه براي تدريس درس‌هاي علوم انساني ازجمله دروس زبان و ادبيات فارسي در مقاطع تحصيلي پيش از دانشگاه. زبان و ادبيات فارسي به همان اندازه كه عمومي است، تخصصي است. تا آن‌جا كه به طيف مخاطبان مربوط مي‌شود عمومي است و از آن‌جا كه به مدرسان مربوط مي‌شود تخصصي مي‌شود. رشته زبان و ادبيات فارسي از نخستين رشته‌هايي است كه در دانشگاه تاسيس شد و در طول حدود يك قرن با استفاده از تجارب دانشجويان و استادان و نيز با نظر به چشم‌انداز جهاني برنامه‌ريزي درسي اين رشته به صورتي درآمده كه امروز در دانشگاه‌ها مي‌بينيم. واحدهاي درسي يك مجموعه مرتبط با هم و شبكه‌اي از عناصر به هم پيوسته را تشكيل مي‌دهند كه فارغ‌التحصيل اين رشته تنهابا فراگيري مجموع آنها شايستگي پيدا مي‌كند تادروس ادبيات فارسي را در مقاطع پيشادانشگاهي تدريس كند. يعني مثلا اگر كسي شعري از حافظ را تدريس مي‌كند، در كنار متن غزل بايد اطلاعاتي درباره تاريخ ادبيات، تطور شعر، ژانر غزل، بيان و بديع فارسي، مسائل زيبايي‌شناسي هنري، عرفان و تصوف، دستور زبان فارسي، عروض و قافيه هم داشته باشد. اظهارنظر ذوقي درباره حافظ چيزي است و تدريس غزل حافظ چيز ديگري. چطور ممكن است كسي كه اين دانش‌ها را در مراكز معتبر دانشگاهي نياموخته بتواند اين موضوعات را چنان‌كه بايد و شايد تدريس كند؟ آيا اين كار زير سوال بردن حيثيت علمي نهاد دانشگاه نيست؟ اگر چنين چيزي امكان‌پذير است فلسفه دپارتمان‌هاي ادبي و رشته كارشناسي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه چيست؟ از آن سوي، اگر عدل را «وضع‌الشيء في موضعه» تعريف كنيم، آيا استخدام طلبه حوزه علميه به عنوان دبير زبان و ادبيات فارسي از مصاديق عدل به شمار مي‌رود و اگر نه آيا اين وهني براي حوزه علميه نيست كه خود را در معرض اتهامي قرار دهد كه شايسته آن نيست؟

حذف از كنكور

تصميم نادرست دوم حذف درس ادبيات از دروس كنكور براي رشته‌هاي غير علوم انساني بود. آموزش و پرورش سال‌هاست كه با تمركز بر تربيت كنكوري از رسالت اصلي خويش دور افتاده است. دغدغه اصلي دانش‌آموزان حتي پيش از ورود به دبيرستان (دوره متوسطه دوم) «مهارت تست‌زني»است. نه تنها آنها بلكه دبيران، والدين و كل عناصر مرتبط با آموزش به جاي تربيت ذهن و زبان و روان‌ كساني كه مي‌خواهند به عنوان آينده‌سازان زمام امور اين كشور را به دست گيرند، در پي كشف شيوه‌هاي موفق تست‌زني هستند. محققان حوزه تعليم و تربيت بارها هشدار داده‌اند كه آموزش و پرورشِ تست‌محور نهايتا مي‌تواند در مورد بخشي از دانش‌آموزان كه وارد دانشگاه مي‌شوند، آن‌ هم در سطح بسيار محدودي، مفيد و موثر واقع شود اما گويا اين وزارتخانه كه به اعتبار تربيت انسان مهم‌ترين وزارتخانه كشور است، قرار نيست خودش را از اختاپوس تست رها كند. تصميمات سال‌هاي اخير مبني بر تاثيرگذاري بيشتر كارنامه درسي در آزمون ورود به دانشگاه‌ها مي‌توانست راهي به دهي داشته باشداما هم‌ در نظر و هم در عمل آنقدر ايراد دارد كه اميدي به آن نيست. آموزش و پرورش به طرز خطرناكي تست‌محور شده است. در چنين وضعيتي و با اين نظام ارزش‌گذاري است كه درس زبان و ادبيات فارسي از مواد درسي كنكور در مورد دانش‌آموزان غير علوم‌انساني حذف مي‌شود. غافل از اينكه زبان و ادبيات فارسي مقوله‌اي نيست كه با كسب نمره و امتياز تمام شود يا مثل برخي دروس تخصصي فقط در حرفه‌ها و زمينه‌هاي شغلي و پژوهشي خاصي كاربرد داشته باشد، مقوله هويت‌ساز است. همان‌قدر كه يك دانش‌آموز رشته علوم انساني به هويت‌سازي نياز دارد، يك دانش‌آموزش رشته تجربي يا رياضي يا رشته‌هاي هنرستاني به هويت نيازمندند. نمي‌توان اين درس‌ها را به بهانه اينكه عمومي هستند از سر فصل مواد امتحاني برخي رشته‌ها در كنكور حذف كرد. عمومي‌بودن زبان و ادبيات فارسي به معناي اين است كه براي عموم رشته‌هاي تحصيلي لازم است. ممكن است گفته شود درس از برنامه درسي حذف نشده بلكه از مواد امتحاني كنكور حذف شده است. بله! اگر نظام آموزشي ما تست‌محور نمي‌بود، اين پاسخ تا حدي قانع‌كننده بود اما واقعيت اين است كه ميزان توجه دانش‌آموزان به دروس را نقش درس‌ها در «سامانه تست» مشخص مي‌كند. كافي است سري به دبيرستان‌هاي كشور بزنيد و كاهش شديد ميزان توجه دانش‌آموزان غير علوم انساني را به مقوله زبان و ادبيات فارسي ببينيد تا نتيجه زودهنگام اين تصميم خطرناك براي‌تان روشن شود.آن‌چه در اين ميان ناديده گرفته شده نقش فرهنگي زبان و ادبيات فارسي است و اينكه زبان و ادبيات فارسي فقط درس نيست، عنصر هويت‌ساز است. در زمانه‌اي كه بحران هويت تبديل به يكي از مسائل جهاني بشر شده و ارتباطات دنياي مجازي آستانه هويتي ملت‌ها را به‌شدت متزلزل كرده، اين تصميم نادرست نتيجه‌اي جز بي‌هويت كردن نوجوانان و جوانان ندارد. ملتي كه هويتش را از دست داده باشد، همچون بيدي مي‌شود كه به هر بادي مي‌لرزد و در جهان مجازي باد نمي‌وزد كه توفان برپاست. از ملت واخورده در بحران هويت، مي‌شود همه‌چيزش را گرفت.

زبان شناس براي تدريس ادبيات

تصميم نادرست سوم، كه به همان اندازه دو تصميم قبلي خطرناك است، استخدام زبان-شناسان براي تدريس زبان و ادبيات فارسي در دبيرستان‌هاست. ما اميدواريم اين تصميم اخير وزارت آموزش و پرورش با تخصص خود وزير جديد آموزش و پرورش، كه زبان‌شناس است، ارتباطي نداشته باشد. دانش زبان‌شناسي افق‌هاي بسيار با ارزشي را پيش روي محقق مي‌گشايد. در اين نكته ترديدي نيست. اما دانشجوياني كه وارد گرايش‌هاي مختلف زبان‌شناسي از مقطع كارشناسي ارشد مي‌شوند، اغلب فارغ‌التحصيلان رشته‌هايي غير از زبان و ادبيات فارسي هستند. بارم‌گذاري و ضريب مواد امتحاني كنكور آنها بيشتر معطوف به زبان‌هاي خارجي است و طبيعي است كه در چنين شرايطي ليسانسيه‌هاي غير زبان فارسي وارد اين رشته مي‌شوند. در طول تحصيل نيز عمده مباحث آنها و حتي نمونه‌ها و شاهد مثال‌ها عمدتا از زبان‌هاي غير فارسي است، چون اين رشته برآمده از دل زبان‌هاي خارجي است. بدين‌ترتيب فارغ‌التحصيلان اين رشته در دوره كارشناسي و بالاتر عمدتا اطلاعات تخصصي درباره زبان و ادبيات فارسي به دست نمي‌آورند و مباحث و مقولات تدريس آنها در اكثر گرايش‌هاي كارشناسي ارشد و دكترا نيز مباحث جهاني زبان است و نه زبان فارسي. تنها يك گرايش (آزفا) از گرايش‌هاي متعدد رشته زبان‌شناسي به آموزش زبان فارسي به فارسي‌زبانان و غير فارسي‌زبانان اختصاص دارد كه آن هم بيش از آنكه آموزش زبان فارسي باشد، مسائل مربوط به «آموزش زبان» است. يعني فارغ‌التحصيلان اين رشته‌ها مي‌توانند در آموزش زبان انگليسي يا فرانسه هم فعاليت كنند اما چطور است كه آنها به عنوان دبير زبان و ادبيات فارسي استخدام مي‌شوند نه مثلا زبان انگليسي يا فرانسه يا عربي؟ گويا آموزش و پرورش ديواري كوتاه‌تر از زبان و ادبيات فارسي براي جذب نيروهايي كه قرار است در زمينه غيرتخصصي خودشان فعاليت كنند، نيافته است. مساله وقتي حادتر مي‌شود كه بدانيم در اطلاعيه استخدام دبير، گرايش‌هاي همگاني و شناختي زبان‌شناسي هم مي‌توانند به عنوان دبير زبان و ادبيات فارسي آزمون بدهند و استخدام شوند. اين‌جا دو اشكال پيش مي‌آيد؛ اشكال نخست اين است كه فارغ‌التحصيلان اين رشته، آن هم فقط در گرايش آزفا، در بهترين حالت مي‌توانند ادعاي تدريس آموزش زبان فارسي داشته باشند نه آموزش ادبيات فارسي. منتها وقتي داوطلبي به عنوان «دبير زبان و ادبيات فارسي» جذب شود، نمي‌توان از او خواست فقط درس‌هاي مربوط به آموزش زبان فارسي را تدريس كند و به ادبيات كاري نداشته باشد و مگر ما در دوره دبيرستان چند درس مربوط به آموزش «زبان فارسي» داريم كه فارغ‌التحصيل رشته زبان و ادبيات فارسي نتواند آن را تدريس كند؟ وانگهي حتي درس‌ها و برنامه فارغ‌التحصيلان آزفا نيز عملا معطوف به آموزش زبان به صورت عمومي است نه آموزش زبان فارسي به صورت خاص.

اشكال دوم را با برگشت به مطالب پيشين مطرح مي‌كنيم. اگر براي تدريس دروس زبان و ادبيات فارسي فارغ‌التحصيلان حوزه علميه يا زبان‌شناسي صلاحيت دارند، پس فارغ‌التحصيلان زبان و ادبيات فارسي كه هم تخصص آموزش زبان دارند و هم آموزش ادبيات
در كجاي نظام آموزشي ما قرار مي‌گيرند؟ ممكن است گفته شود راه بر آنها بسته نيست اما واقعيت اين است كه اين‌گونه تصميمات نادرست ارزش‌گذاري ضمني را در بدنه جامعه ايجاد مي‌كند. سوال اصلي كه در اذهان ايجاد مي‌شود اين است: آيا براي تدريس زبان و ادبيات فارسي به تخصص ويژه و گذراندن واحدهاي خاص نيازي نيست؟ ممكن است يك فارغ‌التحصيل رشته رياضي بتواند برخي درس‌هاي رشته تجربي را تدريس كند اما چطور است كه در مورد آن رشته‌ها اين سهل‌انگاري‌ها اتفاق نمي‌افتد و تنها در مورد زبان و ادبيات فارسي است كه چنين نرم‌شكني‌هايي حادث مي‌شود؟ اينها نشانه‌هاي خوبي نيست. اگر تدريس زبان و ادبيات فارسي در دبيرستان‌ها نياز به مهارت‌هاي خاصي در زمينه مثلا آموزش زبان دارد، ما مي‌توانيم از دانش زبان‌شناسي استفاده كنيم و واحدهايي در اين زمينه به واحدهاي درسي اين رشته بيفزاييم نه اينكه فارغ‌التحصيل زبان و ادبيات فارسي بيكار باشد و فارغ‌التحصيلان زبان‌شناسي براي جذب در اين رشته استخدام شوند.

اين سه تصميم خطرناك هر يك به تنهايي مي‌تواند بر زبان و ادبيات فارسي ضربه‌اي مهلك وارد كند، اكنون ببينيد وقتي هر سه با هم وارد عرصه شوند، چه بلايي بر سر اين طفل يتيم خواهد آمد. ياد داستان «عدل» صادق چوبك افتادم و اسبي كه هر كه از راه رسيد، خواست بهره خودش را از او ببرد و كسي به فكر اسب نبود. يكي اسب زبان و ادبيات فارسي را از دست اين رايضان (مربيان) ناكاربلد نجات دهد!

پژوهشگر و استاد زبان و ادبيات فارسي

 زبان و ادبيات فارسي از مواد درسي كنكور در مورد دانش‌آموزان غير علوم‌انساني حذف مي‌شود، غافل از اينكه زبان و ادبيات فارسي مقوله‌اي نيست كه با كسب نمره و امتياز تمام شود يا مثل برخي دروس تخصصي فقط در حرفه‌ها و زمينه‌هاي شغلي و پژوهشي خاصي كاربرد داشته باشد، مقوله هويت‌ساز است.
اگر تدريس زبان و ادبيات فارسي در دبيرستان‌ها نياز به مهارت‌هاي خاصي در زمينه مثلا آموزش زبان دارد، ما مي‌توانيم از دانش زبان‌شناسي استفاده كنيم و واحدهايي در اين زمينه به واحدهاي درسي اين رشته بيفزاييم نه اينكه فارغ‌التحصيل زبان و ادبيات فارسي بيكار باشد.اعتماد

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: