به گزارش شفا آنلاین: نیلوفر سالها در یک شرکت نظافتچی بود. او که زنی جوان است یک سال قبل شرکت را ترک کرد و حالا به رابطه با یکی از مسئولان شرکت متهم شده است.
نیلوفر که یک فرزند نوجوان دارد از زندگیاش میگوید:
کار دیگری پیدا نکردم. شوهرم ترکم کرده بود، پدر و مادرم هم کمکی به من نکردند. آنها گفتند تو باعث آبروریزی ما شدی و اینطور شد که تصمیم گرفتم در یک شرکت مشغول به کار شوم. وقتی کارم را شروع کردم 25 ساله بودم و یک پسر 2 ساله داشتم. مجبور بودم کار کنم.
10 سال کار کردم و پارسال مجبور شدم استعفا بدهم.
چون مدیر شرکت گفت دیگر نمیتواند حاشیههایی را که درست شده تحمل کند. همسر یکی از مدیران شرکت یک روز آمد و گفت که من با شوهرش رابطه دارم.
من زن صیغهای او بودم. چون خانم همیشه خارج از کشور بود، مدیر شرکت هم به من پیشنهاد ازدواج داد. من سالها تنها زندگی کرده بودم. صیغه او شدم و بعد هم مرد به من دل بست، بیشتر روزها را خانه ما بود.
نه جدا شدیم. همسرش که فهمید تهدید کرد که بچهها را با خودش به خارج از کشور میبرد، او هم کوتاه آمد و جدا شدیم.
چون چند باری شوهرش به خانه من آمد و درد دل کرد. میگفت نمیتواند دوری من را تحمل کند و رابطهاش با همسرش درست نشده است. من هم گفتم موضوعی است که خودش باید حل کند.
اوایل خیلی ناراحت میشد اما بعد قبول کرد.
مدتی است کاشت ناخن یاد گرفتهام. مشتری میگیرم و کار میکنم، اینطوری زندگی میکنم.
نه. ما هیچ ارتباطی نداریم اما هرچه همسرش بیشتر اصرار کند شوهرش از او بیشتر دل میکند.
بسیار متعصب بود. با مردها دعوا میکرد و میگفت شما به زن من نگاه میکنید. عصبی بود و کتک میزد. مرد شکاکی هم بود. با سختی از او جدا شدم.
با خودم وثیقه آوردهام. من سالها کار کردم تا خانه خریدم. برای خودم زندگی درست کردم، اجازه نمیدهم یک زن متوهم من را نابود کند.