ماجرای غذاخوردن در رستورانهایی که در تاریکی غذا سرو میکنند، چیست؟ چرا رستورانها این ایده را عملی کردند و از منوی عجیب و غافلگیرانهشان چه میدانید؟
شفا آنلاین>سلامت>ماجرای غذاخوردن در رستورانهایی که در تاریکی غذا سرو میکنند، چیست؟ چرا رستورانها این ایده را عملی کردند و از منوی عجیب و غافلگیرانهشان چه میدانید؟
به گزارش شفا آنلاین: در رستوران را باز میکنید و سیاهی مطلق اولین و آخرین چیزی است که میبینید. پیشخدمتها به سراغتان میآیند و راهنماییتان میکنند. در این رستوران قرار نیست چشمتان چیزی را ببیند و باید به تاریکی عادت کنید. پیشخدمتها نابینا هستند و تنها گاهی نوری از آشپزخانه یا اتاق سروغذا به بیرون می تابد و بعد دوباره همه جا تاریکِ تاریک است. این شیوه رستورانهایی است که در تاریکی غذا سرو میکنند و ترجیح میدهند همه مراحل سفارش و سرو غذا در تاریکی بگذرد و به اصطلاح چشم، چشم را نبیند. به این سبک غذاخوردن «Dark dining» میگویند. البته هدفی که این رستورانها در کنار جذب مشتری دنبالمیکنند، این شعار است: «نابینایان نباید فراموش شوند». بیشتر ما این تجربه یعنی غذا خوردن در تاریکی را در زمان قطع برق یا سفر تجربه کرده ایم و البته از همه چالشهای آن باخبر نیستیم. اگر دوست دارید بدانید این ایده از کجا آمده است، در رستورانهای تاریک چهمیگذرد، چه اهدافی در این رستورانها دنبال میشود و... پرونده امروز زندگی سلام را تا آخر بخوانید.
سروکله رستورانهای تاریک از کجا پیدا شد؟
اولین تجربه رستوران تاریک، در پاریس در سال 1997 اتفاق افتاد. بعد از افتتاح این رستوران یک کارآفرین فرانسوی به نام «ادوارد دی بروژلی» با همکاری بنیاد نابینایان اولین رستوران زنجیرهای بینالمللی غذاخوردن در تاریکی به نام «دان لو نوآر» به معنای «در تاریکی، در شب» را ایجاد کرد و کمکم این ایده در کشورهای دیگر با تغییراتی اجرا شد. «رافائل» هم فرد دیگری است که رستورانهای تاریک را بر سر زبانها انداخت. او اکوادوری است و یک رستوران ایتالیایی در سوئیس داشت. رافائل بعد از بازگشت به کیتو (پایتخت اکوادور) تصمیم گرفت یک غار بسازد و در آن با استخدام افراد نابینا یک رستوران راه بیندازد. او برای ساخت چنین جایی از کودکیاش الهام گرفته، چون مدت زیادی را در غارهای مختلف گذرانده و بودن در تاریکی و کشف آن را بسیار دوست داشته است.
لذتبخشتر شدن غذا خوردن در تاریکی!
تجربه غذاخوردن در تاریکی مطلق و با چشم بسته یکی از اهداف این رستورانهاست. آنها میخواهند در کنار یک کسبوکار متفاوت، نگاهها را به سوی نابینایی و مشکلاتی که دارد، جلب کنند و همینطور معتقدند حذف بینایی، حواس بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه را قویتر و در نتیجه غذاخوردن را لذتبخشتر میکند. در نهایت رستورانهای تاریک از سال 1999 میلادی در بسیاری از کشورهای جهان راهاندازی شدند و ایده جالب این رستورانها به شهرهای بزرگ کشورهای آلمان، کانادا، سوئیس، روسیه و اوکراین سرایت کرد.
در رستوران تاریک چه خبر است؟
وقتی وارد رستورانهای تاریک میشوید، یک راهنما همه چیز را برایتان توضیح میدهد. او از شما میخواهد تلفن همراه یا هر وسیله روشنکنندهای را که دارید در کمدهای قفلدار بگذارید. در بعضی رستورانها، تاریکی آنقدر زیاد است که نیاز به عینک و چشمبند مخصوص نیست. ممکن است در طول رسیدن به میز مدنظر چندبار پایتان به جایی گیرکند یا به شخص و وسیلهای در فضا برخورد کنید. بعضیها تحمل این همه تاریکی را ندارند و ممکن است هنوز روی صندلی ننشسته، قید سرو غذا در تاریکی را بزنند و بیرون بروند.
نشستن پشت میز، تازه اول ماجراست
حالا فرضکنید خودتان را به کمک یک راهنما به یکی از میزهای موجود در رستوران تاریک رساندهاید. این تازه اول ماجراست و از این جا به بعد برای هرچیزی که میخواهید، حتی رفتن به سرویس بهداشتی (البته سرویس بهداشتی این رستورانها جزو نقاط تاریک نیستند) باید او را صدا بزنید. پیشخدمت چند دقیقه به شما فرصت میدهد تا خودتان را با شرایط جدید هماهنگ کنید. این در حالی است که شما فقط صداها را میشنوید و در صورت نداشتن چشمبند هم هرچه پلک میزنید چیزی نمیبینید.
منوی عجیب و غافلگیرانه این رستورانها
شیوه سفارش گرفتن در رستورانهای تاریک متفاوت است. در بیشتر این رستورانها از منو خبری نیست و همهچیز غافلگیرانه پیش میرود. با رنگی که انتخاب میکنید، سلیقه غذایی شما را تشخیص میدهند و طبق آن برایتان غذا میآورند. برای مثال منوی سفید شامل غذاهای ناشناخته، منوی قرمز غذاهای حاوی گوشت قرمز، منوی آبی غذاهای دریایی و منوی سبز هم برای گیاهخواری تدارک دیده شده است. در بعضی رستورانها هم، پیشخدمت منو را برای شما میخواند و منتظر میماند تا تصمیم بگیرید. غذاهایی که در رستورانهای تاریک سرو میشود بیشتر غذاهای ساده است تا خوردن کمدردسرتری داشته باشد. بیشتر آنها استخوان یا چربی اضافی ندارد، غذاهای آبکی مانند سوپ سرو نمیشود و نوشیدنیها هم طوری آماده میشود که ریختوپاش کمتری داشته باشد.
فرصتی برای تجربه حس میلیونها نابینا در جهان
غذا را سفارش دادید. همه چیز در تاریکی میگذرد و شما برای چند ساعت میتوانید دنیای آدمهایی را که نمیبینند تجربه کنید و شاید حس بیش از 35 میلیون نابینا در جهان را درک کنید. اگر گروهی یا خانوادگی به رستورانهای تاریک بروید، بیشتر وقتتان صرف حدس غذا و حستان درباره تجربهای میشود که دارید از سر میگذرانید اما اگر تنها یا با گروه کوچکتری به رستوران تاریک بروید، نمیدانید در کجا نشستهاید و چه کسی در کنار یا روبهروی شماست. هیچ تصویری از آدمها نمیبینید. فقط صدای آنها را میشنوید و حتی گاهی ممکناست صداها به نظر آشنا برسند. در واقع افراد در این موقعیت به سراغ تمرکز روی حس شنواییشان میروند و سعی میکنند حسشان را از این تجربه با دیگر مشتریهای رستوران به اشتراک بگذارند. آنها مدام سعی میکنند بر اساس حسی که دریافت میکنند از آدمهایی که با آنها معاشرت میکنند، تصویری بسازند و آن را با تصویر افرادی که در ذهن دارند، مقایسه کنند. همین ماجراجوییها خیلی از افراد را راضی میکند تا برای یک بار هم که شده رستوران تاریک را تجربه کنند. همچنین بعضی از کارفرماها و شرکای مالی برای اولین ملاقات این محل را انتخاب میکنند چون هیچکس چهره دیگری را نمیبیند و ذهنیتی از افراد پیدا نمیکند.
کشف غذا با بو و مزهمزهکردن!
خوردن غذا در رستورانهای تاریک برای افراد نابینا به راحتی آبخوردن است. آنها عمری با این چالشها دستوپنجه نرم کردهاند و راهحلهایی برای آن دارند. حالا تصورکنید افراد بینا بخواهند در تاریکی مطلق با چنگال غذای خود را در بشقاب پیدا کنند یا برای خود در یک لیوان، آب بریزند. به احتمال زیاد، غذا تلفات زیادی دارد، ممکن است چند لیوان هم بیفتد و بشکند. «توماس» یکی از کسانی است که تجربه غذاخوردن در این رستورانها را دارد. او درباره تجربهاش میگوید: «تاریکی باعث میشود انرژی موجود در تمام حواس پنج گانه شما در شنوایی و چشایی متمرکز شود. من بار اول مدام به حاشیه بشقابم دست میکشیدم و در نهایت مجبور شدم غذا را با دست بخورم. وقتی غذا تمام شد، متوجه شدم به خاطر تاریکی، تقریبا نصف موادغذایی درون بشقاب را بیرون ریختهام. همه اینها به من یادآوری کرد که زندگی یک فرد نابینا چه دشواریهای غیرقابل وصفی دارد.»
کنار گذاشتن استانداردهای غذاخوری در این رستورانها
مشتریها گاهی بعد از سفارش غذا از پیشخدمتها راهنمایی میخواهند و از آنها میپرسند خب حالا چطور غذا را بخورم؟ گاهی هم قاشق یا چنگال مشتریها روی زمین میافتد، غذا روی لباسشان میریزد، لیوانشان میشکند یا ظرف غذایشان را برمیگردانند. کسانی که به این رستورانها میروند یک جورهایی غذا را مزهمزه و گاهی تلاش میکنند از روی بو حدس بزنند غذا چیست. مانند همان حسی که در هنگام قطعشدن برق و غذاخوردن در تاریکی ناشی از آن داریم. در واقع وقتی فرد چنین رستورانی را انتخاب میکند ناگزیر باید همه استانداردهای غذاخوری را کنار بگذارد و هر لقمه غذا را کشف و تجربه کند.
زندگی بعد از 2 ساعت
تجربه تاریکی
غذا تمام میشود. حالا شما یک تجربه هیجانانگیز یا ترسناک را از سرگذرانده و برای زمان کوتاهی گوشهای از دنیای افراد نابینا را درک و با آنها همذاتپنداری کردهاید. همه حواستان به جز بینایی را به کار گرفتید تا بتوانید بهتر جهتیابیکنید، به اشیا نخورید، غذا بخورید و بتوانید چند کلمهای هم با دیگران صحبت کنید. بعد از این که غذاخوردن تمام میشود، دوباره باید یک مسیر تاریک را طیکنید تا به قسمت خروجی رستوران برسید. راهنماها شما را به یک اتاق دیگر هدایت میکنند و به شما هشدار میدهند که کمی طول میکشد تا چشمهایتان به نور عادت کند. با نوشیدنیهای کافئیندار مانند چای و قهوه پذیرایی میشوید و بعد هرکس درباره غذایی که خورده است، توضیح میدهد. بعضی هم که نمیدانستند چه غذایی را امتحان کردهاند از حدسشان میگویند و پیشخدمت اسمغذا را به آنها میگوید. نکته جالب این که شما این بار همان افرادی را که در تاریکی با آنها غذا خوردید، در روشنایی میبینید و آنها را با چیزی که در ذهن ساخته بودید، مقایسه میکنید. صرف غذا در رستورانهای تاریک در نهایت 2 ساعت طول میکشد و وقتی از رستوران خارج میشوید برای اولین بار معنی زندگی با بینایی را درک میکنید. در واقع ارزش اصلی نور را با چشمانتان میبینید و میفهمید تا رنج کسی را نچشیده باشید، نمیتوانید او را درک کنید.
پاسخ به 2 سوال پرتکرار درباره نابیناها
شما دنیا را چطور و چه رنگی میبینید؟ وقتی درباره آسمان آبی و جنگل سبز صحبت میشود، درک شما از رنگها چیست؟ خواب هم میبینید؟ اینها سوالات پرتکراری هستند که از نابیناها میپرسیم. پرونده امروز زندگیسلام فرصت خوبی است که اگر به دنبال جواب هستید، این قسمت را خوب بخوانید.
1- دنیای افراد نابینا چهرنگی است؟
آن دسته از نابینایان که از بدو تولد بینایی ندارند، هیچ درکی از رنگ ها ندارند و به همین دلیل زمانی که از آنها درباره رنگها میپرسید، پاسخشان بیشتر به این شکل است که هیچ چیزی نمیبینند و هیچچیزی وجود ندارد. اگر شما میخواهید حس و حال افراد نابینا را تجربه کنید، برای رسیدن به این درجه از درک باید یکی از چشمان خود را ببندید و با چشم دیگر به دنیای اطراف نگاه کنید و به این سوال پاسخ دهید که چشم بستهتان چه چیزی میبیند؟ حالا دیگر جواب شما رنگ سیاه نیست، در واقع چشم شما هیچ چیزی نمیبیند این همان وضعیتی است که افراد نابینا دارند.
2- یک نابینا در خواب چه میبیند؟
کسانی که از زمان تولد نابینا هستند به دلیلاین که هیچ درکی از اشیا و تصاویر ندارند، خوابهایشان با ما متفاوت است. در واقع به این دلیل که فرد درکی از اشیا و موارد بصری ندارد، خوابهای این دسته از افراد شامل مواردی همچون صدا، اطلاعات لامسه، بوها، مزهها یا احساسات میشود. افرادی که در ابتدا بینا بودند ولی بعد نابینا شدند، ممکن است در خوابهایشان هم تصویر ببینند و هم متوجه صدا یا بوها و اطلاعات لامسه شوند.خراسان
منابع این پرونده: thenudge- لست سکند- فرادید