کد خبر: ۳۲۱۰۷۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ - 2023March 01
عملكرد نواصولگرايان در ماجراي مسموميت دانش‌آموزان تلاش براي بازگشت به عصر جاهليت است ماجراي مسموميت دختران دانش‌آموز در قم و برخي شهرهاي ديگر واجد چه معنايي اضافه بر سبُعيت عاملان و ذهنيت آنان است؟
شفاآنلاین>سلامت>اگر در قتل‌هاي كرمان قاطعانه عمل مي‌شد آيا کسی جرات می‌کرد  دانش‌آموزان را مسموم کند ؟

عملكرد نواصولگرايان در ماجراي مسموميت دانش‌آموزان تلاش براي بازگشت به عصر جاهليت است ماجراي مسموميت دختران دانش‌آموز در قم و برخي شهرهاي ديگر واجد چه معنايي اضافه بر سبُعيت عاملان و ذهنيت آنان است؟ اول از همه اينكه كم‌اهميت شمردن موضوع و بعضا تكذيب اين مسموميت‌ها در ابتداي ماجرا، نشان مي‌داد كه موضوع جدي است؛ چون اگر يك حادثه عادي بود، فورا درباره آن اطلاع‌رساني و ابعاد آن را روشن مي‌كردند. لذا در همان مقطع معلوم بود كه برخي از مسوولان چنان سخن مي‌گويند كه گويي چند تكه سنگ‌ريزه در داخل دهان دارند و نمي‌توانند چنان‌كه بايد و شايد سخن بگويند. هنوز هم همان‌گونه سخن مي‌گويند در نتيجه به نظر مي‌رسد كه ماجرا از همان روز اول روشن بوده و هيچ عقل سليمي باور نمي‌كند كه دستگاه‌هاي انتظامي و امنيتي ما آن‌هم در شهري چون قم نتوانسته باشند ماجرا را كشف كنند يا حداقل سرنخي از آن به دست آورده باشند، به ويژه اينكه در عمدي و سازماندهي شده بودن اين اتفاق به دليل تكرار آن هم در قم و هم در چند شهر ديگر، هيچ شك و شبهه‌اي وجود ندارد. اگر هم اراده‌اي به رسيدگي نباشد همه نهادهاي با ربط و بي‌ربط وارد ماجرا مي‌شوند كه پيگيري كنند. اتفاقا تروريست‌هاي اين جنايت اصرار داشته‌اند كه پيام آنان را ديگران بگيرند و الا هيچ عقل سليمي نمي‌آيد در شهر قم چند مدرسه دخترانه را پياپي مورد تعرض اين عمل تروريستي كند بدون اينكه پيامش را منتقل كرده باشد. برخي از نزديكان مي‌پرسيدند چرا درباره اين ماجرا به صراحت چيزي نمي‌نويسم؟ واقعيت اين بود كه دوست نداشتم پيشاپيش داوري كنم و فكر مي‌كردم اگر جدي باشد و تكرار شود حتما مسوولان مربوط اقدام جدي خواهند كرد. دريغ كه اين خوش‌بيني نيز درست از آب در نيامد. اگر قرار باشد كه چند دستاورد مهم انقلاب را نام ببرم، به ‌طور قطع يكي از آنها آزاد شدن زنان از بند فرهنگ بسته گذشته بود. آزاد كردن نه مثل رضا شاه و پسرش از بالا و زور، بلكه از بطن جامعه و مطابق خواست عموم مردم.  

شخصا تجربه‌اي دارم از روستاي خودمان كه پيش از انقلاب، حداكثر اجازه مي‌دادند كه دختران‌شان تا پايان ابتدايي درس بخوانند، بعضا همان را هم اجازه نمي‌دادند، ولي ۱۵ سال پس از انقلاب بود كه شنيدم دختر يكي از نزديكان متعصبم كه دانشگاه رفتن مرا هم تا حدي دست مي‌انداخت، پس از گرفتن ديپلم در روستاي همسايه، به دانشگاه شيراز رفته و درس مي‌خواند. چنين رويدادي پيش از انقلاب هيچ‌گاه تبديل به يك روند عادي نبود ولي پس از انقلاب چنين شد. در سال ۱۳۴۲، كه مخالفت با حق راي زنان بهانه بود، در سال ۱۳۵۷، زنان به نام اسلام و شرع حق انتخاب شدن هم در قانون اساسي به دست آوردند و نه با زور از بالا كه با اراده خودشان و چنين بود كه نقش آنان در انقلاب برجسته‌تر از مردان تعريف شد. اتفاقا زنان با چادر به عرصه عمومي آمدند و آنجا را از انحصار مردان درآوردند و افراد زيادي نيستند كه به اين نقش حجاب توجه كرده باشند. پس از انقلاب زنان در همه عرصه‌هايي كه توانستند پيشگام شدند و مهم‌تر از همه در آموزش بود. در اينجا فقط سهم دختران را در چند مقطع زماني از آموزش مي‌نويسم.


اين درصد آخر به معناي برابري كامل آموزش عمومي دختران و پسران است. همچنين نسبت دانشجويان دختر كه پيش از انقلاب حدود يك‌سوم بود اكنون بيش از پسران شده است. البته اگر رژيم پيشين هم ادامه مي‌يافت آن نسبت‌ها به سود زنان طي مي‌شد، ولي اينجا دو نكته مهم است؛ اول اينكه اين فرآيند پس از انقلاب، نه از دل فشارهاي حكومتي بلكه از طرف مردم ايجاد و استقبال شد و حكومت هم همراهي كرد. نكته دوم اينكه مطلقا نه تنها مخالفتي با اين فرآيند در دهه‌هاي اوليه انقلاب نبود بلكه به آن افتخار مي‌شد و فقط از مقطعي كه جناح افراطي عهده‌دار امور شد شاهد اين روند هستيم. همان تفاوتي را كه ميان امامان جمعه تهران در اول انقلاب و حالا مي‌بينيم، در اين مسير هم ديده مي‌شود. بنابراين نوك پيكان حمله نواصولگرايان، عليه مظاهر و الزامات جديد و كوشش آنان براي بازگشت به جاهليت است كه در راس آن نقض حق و حقوق و مشاركت زنان است و اين خواست برخلاف بديهيات عقلي و خواست مردمي است كه انقلاب كردند. تا اينجاي كار آنچه اتفاق افتاده را مي‌توان در قالبي تحليل و فهم كرد. سر بر آوردن اژدهاي خفته سنت‌گرايي متحجر عليه انقلابي كه خواهان عبور از تعارضات ساخته شده ميان سنت و تجدد بود. فراتر از اين فهم، آنچه باعث تاسف است، سكوت نسبي كساني است كه وظيفه مقابله با اين تروريسم سياه را دارند. هنگامي كه در قرآن مي‌خوانيم «بِأيِّ ذنْبٍ قُتِلتْ» (آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود كه به كدامين گناه كشته شده است؟) تعجب مي‌كرديم كه مگر ممكن است كساني باشند كه دختران خود را از طريق زنده به گور كردن، بكشند؟ چنين جاهليتي براي هيچ كس قابل تصور نبود و نيست، ولي امروز مي‌بينيم كه با معنايي موسع از كشتن، كوشش اين جماعت براي جلوگيري از باسواد شدن زنان و ازدواج زودرس آنان مصداق اين آيه است و مي‌خواهند كاري را انجام دهند كه از كشتن جسمي هم بدتر است و البته برحسب ضرورت ابايي هم از كشتن دختران نخواهند داشت. ذليل كردن دايمي و كشتن روحي يك جامعه و دختران آن بر تارك عملكرد اين تروريست‌هاي سياه خواهد نشست، حتي بدتر از طالبان، زيرا طالبان خيلي شفاف و به روشني اين كار را مي‌كند، ولي اين جنايتكاران آن‌قدر جرات و شهامت ندارند كه آشكارا اين كارها را كنند و مسووليت آن را بپذيرند. به نظرم اينها نشانه آخرين تلاش‌هاي مذبوحانه اين جماعت در برابر خواست مردم است و به ‌طور قطع شعار زن، زندگي، آزادي اثرات خود را بر جامعه رو به رشد ايران بر جاي گذاشته است و مقاومت بي‌فايده است. مشكل اصلي سكوتي است كه در برابر اين اتفاقات رخ داده است. انتظار اين بود كه مسوولان و روحانيون خيلي زودتر از ديگران عليه چنين فجايعي موضع‌گيري كنند همچنان‌كه ابتداي انقلاب نسبت به برخي افرادي كه عليه زنان اقدامات ايذايي انجام مي‌دادند و دستور صريح براي مواجهه با آنان صادر شد. ولي اكنون كه ۴۴ سال از انقلاب مي‌گذرد و حاكميت قانون و حساسيت اخلاقي بايد بيشتر باشد شاهد سكوتي نسبي هستيم كه ممكن است به علامت رضا تعبير شود. اگر در قتل‌هاي كرمان قاطعانه و مطابق حق و قانون عمل مي‌شد به احتمال قوي امروز كساني به خود جرات انجام چنين جناياتي را نمي‌دادند.عباس عبدي/ روزنامه اعتماد
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: