صبح سهشنبه مثل یکی از این صبحهای پرتکرار و کلاسیک ایرانی و خاورمیانهای بود که با خبری بد و شوکهکننده آغاز شد
شفاآنلاین>سلامت> صبح سهشنبه مثل یکی از این صبحهای پرتکرار و کلاسیک ایرانی و خاورمیانهای بود که با خبری بد و شوکهکننده آغاز شد. همه آنهایی که صبح به کمک فیلترشکن اینستاگرام و تلگرام را چک کردند، خبر کوتاه را خواندند: «پیروز، توله یوز ایرانی تلف شد».
به گزارش شفاآنلاین:اگرچه قطعا کسی که این عبارات را برای مرگ «پیروز» انتخاب کرده، کجسلیقگی به خرج داده بود؛ چون «پیروز» خیلی بیشتر از یک حیوان از حیات وحش برای ایرانیها بود. معروفترین و محبوبترین توله یوز آسیایی دنیا که در دوران عمر کوتاه 11ماههاش به عضوی از خانواده ایرانیها تبدیل شده بود و بسیاری او را فرزند خودشان میدانستند، برای ما تلف نشده بود؛ بلکه مرده بود. نگاهی به سیر یکساله انتشار خبر بارداری «ایران» مادر «پیروز» تا تولد این توله و دو برادرش تا مرگ آن دو و تدابیر سازمان حفاظت محیط زیست برای نگهداری از «پیروز» نشان میدهد در کنار همه دلسوزیهای علاقهمندان به محیط زیست ایران «پیروز» مرده بیتدبیری شده است. درست مثل دو برادرش که در نتیجه تصمیمهای اشتباه خیلی زود بدرود حیات گفتند. اینکه چرا پیروز اینقدر زود به یک حیوان محبوب در میان ایرانیها تبدیل شده، به رویدادهای سیاسی و اجتماعی زندگی پرالتهاب ایرانیها در این دهه برمیگردد. در روزگاری که نگرانیها برای محیط زیست ایرانی در میان مردم بهشدت بالا رفته و مردم نگران خشکی دریاچهها و تالابها، فرونشست، آتشسوزی جنگلها و سدسازیها هستند، خبر تولد و زندهماندن «پیروز» مثل شعلهای کوچک و گرم در توفانهای سهمگین برای ایرانیها بود. هر چندوقت یکبار وقتی تصاویر یا ویدئوهایی از «پیروز» منتشر میشد، در شبکههای اجتماعی فارسی بهسرعت وایرال میشد و گروههای زیادی از علاقه خود به توله یوزی میگفتند که برایشان نماد امید بود؛ بهویژه اینکه این توله از نسل حیوانی است که زیستگاهش در تمام دنیا نابود شده و تنها در ایران بخش کوچکی از آن باقی مانده و تعدادش هم به ۵۰ فرد نمیرسد. برای چنین امیدی خبر مرگ «پیروز» یک ناامیدی بزرگ هم بود. یک خبر بد روی خبرهای بدی که تعدادشان در این سالها کم نبود. صبح سهشنبه ایرانیها با «پیروز» در آستانه جشن تولد 11ماهگیاش خداحافظی کردند. بدرود پیروز؛ فرزند ایران.
چه شد که پیروز از دست رفت؟
ششم اسفندماه امسال خبر رسید که پیروز به بیمارستان منتقل شده است. این خبر ناگهانی موجی از نگرانیها را ایجاد کرده بود؛ چراکه تا پیش از آن هیچ خبری از وضعیت نامناسب یا بیماری پیروز منتشر نشده بود. در کنار این مسئله سابقه سازمان حفاظت محیط زیست در پنهانکردن رویدادها یا اطلاعرسانی نکردن درست درباره آنها موجب شد تا حساسیتها به وضعیت پیروز بیشتر شود. حالا مشخص شده که نگرانیها خیلی هم بجا بوده؛ چراکه «پیروز» سه روز بعد از انتقال به بیمارستان جان باخت. در نخستین روز انتقال به بیمارستان مشکلات حاد کلیوی و گوارشی را دلیل انتقال پیروز به بیمارستان عنوان کردند. عبارات مبهم بهدرستی مشخص نمیکند علت بیماری پیروز چه بوده. بعدها علیرضا ابدالی، سرپرست دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست، اعلام کرد که چون پیروز از شیر مادر تغذیه نکرده، با مشکلات کلیوی و گوارشی مواجه شده؛ موضوعی که برخی از کارشناسان آن را رد میکنند. ازجمله دکتر ایمان معماریان، دامپزشکی که اعلام کرده چنین مسئلهای در ماههای نخست خودش را نشان میدهد، نه اینکه در 11ماهگی یکباره عامل بیماری حیوان شود. اگرچه حالا که «پیروز» از جمع ما رفته، مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست میگویند که در جریان نارسایی کلیههای پیروز بودند. مسئلهای که در گزارشهای ماهانه مسئولان حفاظت محیط زیست از وضعیتی پیروز در رسانههای هیچ بازتابی نداشت. دکتر بابک باستانی، دامپزشک سازمان حفاظت محیط زیست، میگوید که «عملکرد کلیه «پیروز» هیچگاه عملکرد موردانتظار ما نبود. این دفعه، سومین بار بود که کلیه «پیروز» دچار این مشکل شد. به این جهت انتظار از کار افتادن کلیه و احتمال وقوع این اتفاق را همیشه داشتیم. «پیروز» متأسفانه وارد فاز حاد نارسایی کلیوی شده بود؛ البته این مشکل بار اول نیست که رخ داده است. «پیروز» دو نوبت دچار چنین مشکلی شده بود. بار اول دکتر پیتر کالدول، دامپزشک یوزهای آفریقایی، در ایران بود و اعلام کرد که حیوان با مشکل نارسایی کلیه مواجه است. در نتیجه ما در تمام مدت درحال درمان بودیم. بار دوم که این مشکل رخ داد، خودم توانستم مسئله را مدیریت کنم؛ اما این دفعه بدترین حالت ممکن بود که اتفاق افتاد. براساس مشورت با همکاران و تشکیل کنسرسیوم پزشکی مبنا بر این شد که با درمانهای لازم آنزیمها را پایین بیاوریم تا عملکرد کلیه حیوان به حالت معمول خود بازگردد. تا روز گذشته این روند کاهشی بود؛ اما متأسفانه دوباره آنزیمها بالا رفت و حال «پیروز» رو به وخامت گذاشت. مجبور به انجام درمانهایی شدیم که حداقل بتواند برای دیالیز صفاقی به اتاق عمل برود. دیالیز با موفقیت انجام شد و تا صبح هم آنزیمها خیلی کاهش پیدا کرد؛ اما متأسفانه نارسایی کلیه صدمات جبرانناپذیری را به عروق، کراتین، مغز، کبد و دستگاه گوارش «پیروز» زده بود و حیوان نتوانست این شرایط را تحمل کند».
تنهایی علیرضا شهرداری
نام «پیروز» برای ایرانیها با نام «علیرضا شهرداری» گره خورده است. تیمارگری که خیلی زود به داد فرزند سوم «ایران» رسید و نگذاشت به سرنوشت دو برادرش دچار شود. از اسفند سال گذشته که خبر رسید «ایران» باردار است و نگاههای متفاوتی به پروژه تکثیر در اسارات شکل گرفته بود؛ چراکه پیشتر پروژههای تکثیر در اسارت با شکست مواجه شده بود و برای بسیاری این سؤال پیش آمده که چطور از دل یک سکوت خبری چندساله خبر رسیده که یک یوز در اسارت باردار شده است. خیلیها معتقدند که سازمان اساسا آمادگی برای این کار نداشته و مجموعه تدابیری که بعدها هم برای فرزندان متولدشده ایران رخ داد، این ادعا را تأیید کرد و نهایتا یازدهم اردیبهشتماه امسال سه توله نر از ایران متولد شدند. تولههایی که ابتدا جنسیتشان اشتباه تشخیص داده شده بود و بعد هم در نتیجه بیتدبیری دو فرد از آنها تلف شدند. مرگ دو فرزند ایران موجب شد تا خیلی زود تیمارگران توله یوزها عوض شوند؛ چون مادر فرزندانش را نپذیرفته بود و تولهها باید به کمک تیمارگرها بزرگ میشدند. اشتباهات تیمارگرها هم موجب مرگ دو توله از سه توله شده بود تا اینکه با تعویض تیمارگران علیرضا شهرداری به نزدیکترین دوست پیروز تبدیل شد. مردی که امروز از همه غمگینتر است و ویدئوی چهره بغضکرده و گریانش بالای سر پیروز در بیمارستان بارها در شبکههای اجتماعی دیده شده. علیرضا شهرداری در این 11 ماه روزها و شبهای زیادی را در فضای باز کنار پیروز خوابید تا پیروز مراحل رشدش را بهدرستی طی کند. او میگوید که خودش از مخالفان طرح زندهگیری برای تکثیر بوده؛ ولی وقتی برای نجات پیروز فراخوانده شده، همه اختلافنظرها را کنار گذاشته و با جان دل به این کار تن داده است. واقعیت هم چنین است و باید زندهماندن 11ماهه پیروز را حاصل وقت و انرژی علیرضا شهرداری هم بدانیم.شرق