ابعاد جدید یک مرگ مشکوک/ پرونده ای که امنیتی شده

شفاآنلاین>سلامت>ايمان خادمي وكيل پرونده «اميرحسين خادمي» نوجوان ۱۶ ساله اهل روستاي «حاجي‌آباد» شهرستان زرين‌دشت استان فارس كه در شهريور ماه امسال از سوي صاحب‌كارش مورد آزار و اذيت جنسي قرار گرفته بود، در واكنش به سوالاتم در مورد اين پرونده مي‌گويد: «روي اين پرونده بسيار حساس هستند و «پرونده امنيتي» شده است. من هم ديگر وكالت پرونده را ندارم.»


سكانس اول؛ مقابل دادگستري
در پي كشف جسد نوجوان ۱۶ ساله زرين‌دشتي اهالي اين شهرستان در روز پنجشنبه ۲۴ شهريور ماه ۱۴۰۱ مقابل دادگستري تجمع اعتراضي برگزار كردند و از مقامات قضايي خواستار رسيدگي سريع به اين پرونده و محاكمه متهمان شدند. در ويديوهاي منتشر شده از تجمع اعتراضي اين افراد، معترضان درحالي كه عكس‌هاي اميرحسين خادمي را مقابل دادگستري در دست داشتند، برخي از مقامات قضايي به تجمع آنها واكنش نشان دادند. يكي از فرماند‌هان نيروي انتظامي در اين باره به مردم اعلام كرد: «خيال‌تان راحت باشد، عوامل اين قتل به اشد مجازات خواهند رسيد. اين نوجوان با خود من هم يك نسبت فاميلي دارد و به عنوان فرمانده انتظامي قول مي‌دهم ما تمام كوشش خودمان را براي رسيدگي به اين پرونده خواهيم كرد.» در پي رسيدگي به اين پرونده سه متهم بازداشت شدند.

سكانس دوم؛ خواهر اميرحسين
خواهر اميرحسين كه حدود ۲۱ سال دارد در مورد روند پرونده برادرش  مي‌گويد: «پرونده به ديوان عالي كشور منتقل شده اما هنوز راي ازسوي ديوان صادر نشده است. كارفرماي اميرحسين متهم رديف اول پرونده است كه حكم اعدامش صادر شده. دو متهم ديگر هم هر كدام به حبس محكوم شدند. در فضاي مجازي شايع شد كه اميرحسين خودكشي كرده اما ما منتظر جواب پزشكي قانوني هستيم، چون آزمايشاتي كه بايد نتيجه‌اش را اعلام كنند حدود شش ماه زمان مي‌برد.»
خواهر اين نوجوان درباره شب حادثه مي‌گويد: «اميرحسين مدتي بود كه براي كار به يك مغازه رفته بود نه كه فكر كنيد پولي دريافت مي‌كرد، نه! فقط به عنوان كارآموز مشغول بود، چون تابستان بود بيشتر مي‌توانست براي كارش وقت بگذارد. برادرم درسش خيلي خوب بود حتي يك روز قبل از حادثه هم به مدرسه‌اش رفته بود كه كارهايش را براي بازگشايي مدرسه انجام دهد. شب حادثه، حدود ساعت ۱۰ شب صاحب‌كارش و آن دو نفر ديگر با اميرحسين تماس مي‌گيرند تا برادرم به محلي كه مي‌گويند، برود. از آنجا كه برمي‌گردد به ما مساله‌اي را عنوان نمي‌كند اما وقتي فردا به كلانتري مي‌رود موضوع را در اتاقي كه تنها با يكي از ماموران بوده، بازگو مي‌كند. پس از آن ديگر از اميرحسين خبري نمي‌شود و او را به قتل مي‌رسانند (خواهر اين نوجوان از واژه قتل براي برادرش استفاده مي‌كند). بعد هم جسد اميرحسين پيدا مي‌شود و به اقوام‌مان خبر مي‌دهند. اين اتفاق قلب تمام مردم ايران را به درد آورد.»


سكانس آخر؛ مرگ اميرحسين
اميرحسين نوجوان ۱۶ ساله اهل روستاي حاجي‌آباد شهرستان زرين‌دشت حدود ساعت يك ظهر روز ۲۰ شهريور ماه ۱۴۰۱ مفقود و ساعت ۵ عصر همان روز خبر پيدا شدن جسد او به پليس اطلاع داده مي‌شود. پسرخاله اميرحسين پيش از اين در مورد پيدا شدن جسد او و جزييات بيشتر گفته بود: «يك بنده خدايي جنازه اميرحسين را در رودخانه خشكي كه پشت خانه‌هاي مسكن مهر است مي‌بيند و به ۱۱۵ زنگ مي‌زند. بعد هم ماموران كلانتري مي‌آيند و سپس جسد او را به بيمارستان امام موسي كاظم زرين‌دشت منتقل مي‌كنند. متاسفانه وقتي هم اورژانس مي‌رسد، تجهيزات‌شان كامل نبود... يكي از متهمان اقرار كرده بود كه آنها از فاصله ۵۰۰ متري اميرحسين را نگاه مي‌كردند تا كسي بالاي سرش نرود. هر كدام از متهمان اين پرونده حدود بيست الي بيست و پنج سال دارند. ماجرا اين‌گونه بود كه بيستم شهريور ماه صاحب‌كارش به اميرحسين زنگ زده بود كه براي ما سه تا ساندويچ بخر و بياور. اميرحسين هم به خاطر اعتمادي كه به صاحب‌كارش داشت، سه تا ساندويچ مي‌گيرد و مي‌برد براي اين سه «…»؛ [پسرخاله اميرحسين از روي عصبانيت ناسزا مي‌گويد.] وقتي اميرحسين به محلي كه آنها مي‌گويند، مي‌رود، آنها هر بلايي كه مي‌خواستند سر اين پسر ۱۶ ساله مي‌آورند. اميرحسين حدود يك سال براي صاحب‌كارش بدون دريافت هيچ مزدي در سرما و گرما كار كرد و فقط براي اينكه كار ياد بگيرد به آنجا مي‌رفت اما خوب مزدش را دادند... مرگ اميرحسين فقط و فقط به خاطر كوتاهي مراجع قضايي و ماموران بود. فرداي شب حادثه، اميرحسين در مقابل دادگستري با مادرش تماس مي‌گيرد و مي‌گويد كه من اينجا هستم و مي‌خواهم از سه نفر شكايت كنم. بعد پيش دادستان مي‌رود و كل جريان را براي او تعريف مي‌كند. دادستان هم به او مي‌گويد برو و نامه پزشكي قانوني بياور. چرا دادستان بايد اين بچه را با آن فشار روحي كه به او آمده بود، رها كند و بگويد؛ حالا برو فردا بيا؟ سپس اميرحسين از دادگستري به كلانتري مي‌رود. آنجا هم به او مي‌گويند برو فردا بيا!... هيچ‌كدام فكر نكردند كه اين ماجرا يك دعواي ساده و كوچك نبود و آزار و اذيت جنسي بود. حتي خود متهمان به كار خودشان اعتراف كردند. اميرحسين ۱۶ سال داشت، غرورش اجازه نمي‌داد كل ماجرا را براي خواهر و مادرش تعريف كند براي همين تمام ماجرا را براي دادستان تعريف مي‌كند، اما دادستان ماجرا را جدي نمي‌گيرد و اميرحسين را نزد خود نگه نمي‌دارد تا با چند نفر تماس بگيرد و ماجرا را بررسي كند و بچه را با آن فشار روحي و رواني كه داشت، رها مي‌كند. اميرحسين كسي را نداشت. سه سال و نيم يا چهار ساله كه بود پدرش را از دست داد و يتيم شد. خودش بود و مادر و خواهرش.»
رييس كل دادگستري استان فارس هم درباره وضعيت پرونده اميرحسين خادمي گفته بود: «پس از مراجعه نوجوان ۱۶ ساله زرين‌دشتي به دفتر دادستان و بيان ماجراي تعرض، موضوع با حساسيت ويژه در دستور كار مقام قضايي قرار گرفت و تمهيدات لازم جهت بازداشت متهمان انجام شد. پرونده در دو بخش مجزا يعني موضوع آدم‌ربايي و فوت اين نوجوان و همچنين موضوع تعرض در مراجع ذي‌صلاح قضايي پيگيري شد. دلايل اوليه حاكي از قرائني درخصوص خودكشي است، اما آنچه مسلم است اينكه اظهارنظر قطعي در اين باره مستلزم اعلام نظريه كارشناسي پزشكي قانوني است. جلسه تفهيم اتهام با حضور وكلاي متهمان و شاكي پرونده در ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۱ در شعبه ۴ دادگاه كيفري يك استان مستقر در شهرستان داراب برگزار شد و متهمان محاكمه و به اشد مجازات محكوم شدند. يك نفر از سه متهم كه عامل اصلي تجاوز به اين نوجوان ۱۶ ساله بود در دادگاه از باب آدم‌ربايي به ۱۰ سال حبس و به لحاظ تجاوز به اعدام محكوم شد و دو متهم ديگر نيز هر كدام با توجه به جرمي كه مرتكب شده بودند به ۱۰ سال حبس تعزيري، صد ضربه شلاق و همچنين ۲ سال تبعيد محكوم شدند.»
گفتني است متهمان اكنون در زندان «داراب» به‌سر مي‌برند.اعتماد