کد خبر: ۳۱۷۹۷۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۰ - ۱۴ دی ۱۴۰۱ - 2023January 04
چندی پیش «گرهارد فرای لینگر» پزشک اتریشی که تعداد زیادی از جانبازان شیمیایی ایران در جنگ تحمیلی را درمان کرده بود، درگذشت.
شفاآنلاین>سلامت>چندی پیش «گرهارد فرای لینگر» پزشک اتریشی که تعداد زیادی از جانبازان شیمیایی ایران در جنگ تحمیلی را درمان کرده بود، درگذشت.

به گزارش شفاآنلاین: در اطلاعیه سفارت ایران در اتریش که به‌همین منظور منتشر شده، آمده: «ملت ایران هیچ‌گاه دوستان خود را فراموش نمی‌کند.» او حدود 35سال پیش و در دوران جنگ، وقتی نخستین هواپیمای حامل مجروحان شیمیایی ایران اعم از زن و بچه و کودک در فرودگاه وین اتریش بر زمین نشست، به درون هواپیما رفت و با تعجب سوختگی‌هایی را دید که در طول 40سال پزشکی‌اش هرگز مشابه آنها را ندیده بود. همان جا برای نخستین بار و در شرایطی که کسی جرأت اعلام آن را نداشت مقابل دوربین‌های خبری از جنایت جنگی صدام پرده برداشت. با هم بخش‌هایی از سفر مجروحان به وین با الهام از مستند «خاطراتی برای همه فصول» را مرور می‌کنیم.

بیشتر از 2سال از شروع جنگ ایران و عراق گذشته بود و صدام برای جلوگیری از شکست ارتش خود برای نخستین بار در عملیات خیبر از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد. البته آن زمان کسی به قطعیت درباره این موضوع صحبت نمی‌کرد. شاید هم کسی این حجم از جنایت را باور نمی‌کرد. به‌گفته یکی از مجروحان، صدام جوری روی آدم‌ها بمب می‌ریخت که انگار می‌خواست با یک اسپری شیمیایی حشرات موذی را بکشد. قرار شد عده‌ای از مجروحان شیمیایی جنگ برای مداوا به اتریش اعزام شوند. در آن شرایط سخت بمباران‌های هوایی، کسی مسئولیت پرواز به وین را قبول نمی‌کرد اما استاد خلبان عباسعلی عبداللهی‌فر پذیرفت و بالاخره یک هواپیمای باربری راهی شد. تمام هواپیما پر شده بود از آه و ناله و ضجه مجروحان شیمیایی؛ آنهایی که صورت‌شان از شدت تاول و درد سرخ شده و درد تا مغز استخوانش ریشه دوانده بود. از تهران با سفارت ایران در وین هماهنگی‌های لازم شده بود و افرادی از کادر پزشکی اتریش در فرودگاه منتظر آمدن این مسافران بودند. در این صف انتظار، فرد دیگری هم بود که با دوربین فیلمبرداری‌اش لحظه‌به‌لحظه این سفر را ضبط کرد. او کسی جز مصطفی رزاق‌کریمی، مستندساز موفق کشورمان نبود. در فرودگاه تظاهراتی مسالمت‌آمیز همراه با نمایش پلاکاردهای ضد‌جنگ برپا بود. چند مأمور پلیس هم مراقب اوضاع بودند و چهره‌هایی که خود معلوم بود از مجروحان جنگی‌اند در میان تظاهرات‌کننده‌ها دیده می‌شد.

از جزایر مجنون تا وین
وین؛ شهر موسیقی و رویا. شهری در دامنه‌های آلپ در قلب اروپا. جایی که برای اغلب ما تداعی‌گر مذاکرات سیاسی به واسطه استقرار نهادهای بین‌المللی در این شهر است. اما این بار قرار نیست سفر از وین را با معماری زیبا و آب‌و‌هوای فوق‌العاده‌اش یاد کنیم. وینی که خود در گذشته شاهد جنگ‌جهانی بوده و حالا در آرامش و سکون خاصی است. این سفر به وین با همه سفرهای توریستی و کاری متفاوت است. چون مسافرانش خاص‌اند؛ زخم‌خورده‌های گاز خردل! جانبازان شیمیایی!
هواپیما دو و نیم نیمه‌شب به‌وقت وین نشست. تعدادی از پزشکان ازجمله پروفسور فرای لینگر وارد هواپیما شدند. صحنه‌ای دردناک مقابل دیدگان‌شان بود؛ کل کابین هواپیمای باری شبیه سالن یک کارخانه متروکه بود و البته ده‌ها بیمار که با صورت و تن‌های زخمی نیمه جان بودند؛ پوست‌های سوخته و چهره‌های غمگین و افسرده و درد کشیده. هر یک از مجروحان به طرز وحشتناکی سوخته بودند و ناله می‌کردند و اشک می‌ریختند. و حنجره‌هایی که یارای صدا دادن نداشتند. این همه تاول و زخم یک جا در یک سالن کجا دیده بودند؟ همه متاثر و بهت‌زده شده بودند اما کسی حرفی نمی‌زد. معلوم بود که در نگاه‌شان هزاران سؤال بی‌جواب است: «با این همه تاول چطور از تهران به اینجا آمدند؟» چند نفرشان هم به سختی نفس کشیده و برای شهادت لحظه‌شماری می‌کردند. پوست همه آنها سوخته بود و هنوز مواد شیمیایی از آنها متصاعد می‌شد؛ این موضوعی بود که محمد کیارشی، کاردار وقت سفارت ایران در وین می‌گوید. یک خبرنگار اتریشی با دوربین سراغ او می‌رود و می‌پرسد مشکل چیست؟ و پروفسور صراحتا می‌گوید: «آنچه صد‌در‌صد می‌بینم اینها مجروحان شیمیایی‌اند اما درباره نوع و محتوای آن نمی‌توانم فعلا چیزی بگویم. نمی‌توانم بگویم چه است.» دکتر فرای لینگر بعضی از بیماران را که وضع جسمی‌شان وخیم‌تر بود به بخش مراقبت‌های ویژه انتقال داد. چون برای همه این بیماران در بیمارستان جا نبود، باقی مجروحان در منطقه‌ای در 15کیلومتری شهر وین اسکان داده شدند. چند نفر از مجروحان که حال‌شان وخیم بود در آ‌ن گوشه دنیا، چشمان‌شان را برای همیشه بستند تا از این درد جانکاه آسوده شوند.

سردشت و حلبچه؛ اوج جنایت صدام
«گریستین گرویتز یگر» خبرنگار و مستند‌ساز شبکه او.آر.اف اتریش درباره این سفر مجروحان به کشورش می‌گوید: «جنگ بین ایران و عراق در سال1980 شروع شد اما مردم اتریش چندان در جریان این جنگ قرار نگرفته بودند و زمانی خبردار شدند که نخستین گروه مجروحان شیمیایی به وین آمدند. هر جنگی هر چقدر هم فجیع باشد وقتی از اینجا دور باشد، اغلب همانقدر جدی گرفته می‌شود که یک فیلم تخیلی سینمایی را باور داریم.» اما جنایت صدام فیلم سینمایی تخیلی نبود، یک حقیقت تلخ و دردناک بود. عراق بعد از سال1362، چندین‌بار دیگر در عملیات‌های بدر، والفجر ۸ و 10، کربلای ۵ و سردشت از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد اما اوج جنایت جنگی این رژیم درسردشت و حلبچه رقم خورد. بمباران شیمیایی سردشت در 7تیر1366رخ داد. در این جنایت 113 نفر غیرنظامی شهید و 8025 نفر مسموم شدند که تا پایان عمر عوارض آن را باخود  حمل می‌کردند. بمباران شیمیایی منطقه کردنشین حلبچه هم از وحشتناک‌ترین و در زمره غیرانسانی‌ترین جنایت‌های تاریخ جنگ‌های جهان به‌شمار می‌رود که رژیم بعث عراق در 26اسفند۱۳۶۶ علیه ملت خودش مرتکب شد و تعجب جامعه جهانی را برانگیخت. در این حملات رزمندگان ایرانی هم درگیر این عارضه شدند و دوباره همراه با مردم بی‌دفاع برای مداوا به وین اعزام شدند. این بار دیدن کودکان زخمی در میان مجروحان، همه را متاثر کرده بود. این چه جنگ کودک‌کشی است آخر! اغلب کودکان به خواب رفته بودند، شاید هم بهتر است بگوییم به خواب برده بودن‌شان تا به مدد قرص‌های آرام‌بخش درد کمتری را احساس کنند و چه دردآور است زجر کشیدن کودکان مظلوم. دوربین‌های عکاسی به سمت دختر و پسر که تمام اعضای خانواده‌شان را در جنگ از دست داده بودند زوم کردند. تقریبا 10، 9ساله می‌شدند و تمام سر‌و‌صورت‌شان سوخته و تاول زده بود. دخترک نای ناله کردن هم نداشت. حتی عروسک کنار متکایش هم نتوانسته بود او را سر ذوق بیاورد. آرام اشک از چشمانش سرازیر می‌شد. انگار دوست داشت چشمانش را برای همیشه ببندد و دیگر هیچ نبیند. نه این همه دکتر و دوربین و میکروفن ببیند و نه نگاه‌های ترحم‌آمیز آدم‌ها را. اما چقدر زود است برای بستن چشمان این دختر... دنیا به این کودک و تمام کودکان جنگ‌زده، کلی خنده‌های از ته دل، بازی‌های شاد و دلخوشی‌های کودکانه بدهکار است. فردای این زمانه منتظر او است اما آیا این دخترک درد‌کشیده به آن فردا می‌رسد.

هیتلر هم در به‌کارگیری از سلاح شیمیایی ابا داشت
به‌نظر می‌آمد همان گازی باشد که پیش‌تر هم صدام در جنگ با ایران استفاده کرده بود، خردل! این‌بار نسبت به سفر قبل مجروحان، تعداد دوربین‌های فیلمبرداری و میکروفن‌ها بیشتر و جامعه‌جهانی نسبت به استفاده صدام از سلاح‌های شیمیایی حساس شده بود و اما پروفسور مقابل دوربین‌های تلویزیونی ایستاد و گفت: «تشخیص من قطعی است و این گاز خردل است. درست مثل سری قبل. قطعا گاز عصبی نیست. سوختگی پوست، عفونت چشم، خلط‌های ریوی، همه و همه ما را به این استنباط می‌رساند که به‌احتمال قوی تأثیرگازهای خفه‌کننده است. گاز شیمیایی خردل است.»  این اظهارنظر دکتر توجه افراد زیادی را به‌خود جلب کرد. شاید در شرایط فعلی که حدود 4دهه از جنگ گذشته و درباره بمباران شیمیایی صدام، صدها کتاب نوشته و فیلم ساخته شده این موضوع چندان تعجب‌آور نباشد اما در آن سال‌ها که کسی در جوامع بین‌المللی جرأت اعلام با قطعیت این موضوع را نداشت، پروفسور کاری کرد کارستان! بعد از جنگ جهانی اول، این نخستین‌باری بود که از گاز خردل استفاده می‌شد. حتی هیتلر هم از این نوع گاز در جنگ‌جهانی دوم استفاده نکرده بود. چون می‌دانست سربازانی که در معرض گاز خردل قرار گرفتند، به چه وضع اسفناکی دچار شدند.

زخم خورده از گاز خردل!
پروفسور خودش بعدها می‌گفت: «یک مسئله نگران‌کننده بود که تا آن روز با آن مواجه نشده بودیم. وضعیت کاملا جدید بود. یک جورهایی بحث شیمیایی در میان بود. مجروحان داخل هواپیما روی برانکارد و پتوها خوابیده بودند و ناله می‌کردند. ضجه می‌زدند. از چشمان‌شان اشک می‌ریخت. من وقتی علائم سوختگی روی پوست را دیدم متوجه شدم این نوع سوختگی آن چیزی که به من گفته بودند نیست. این یک نوع مسمومیت از گاز خردل است.» دکتر محمدمحسن صفاری، پزشک داوطلب کمک به مجروحان وین درباره این اظهارنظر دکتر می‌گوید: «کادر پزشکی آنجا (وین) خیلی راغب نبودند بگویند که اینها مجروح شیمیایی‌اند. حالا یا به‌خاطر معذورات سیاسی یا به‌خاطر توصیه‌هایی که به آنها شده بود اما در این بین فقط پروفسور که شخصیت شناخته‌شده‌ای بود، مقابل دوربین خبرنگار اعلام کرد این مجروحانی که داریم می‌بینیم توسط بمب‌های شیمیایی مجروح شده‌اند ولی غیراز این جزئیات بیشتری نمی‌دانم.» هیچ‌کدام از پزشکان اتریشی نمی‌دانستند چه باید بکنند. این موضوع را کیارشی می‌گوید و توضیح می‌دهد: «چون تا آن زمان تجربه مداوای چنین بیمارانی را نداشتند. از جنگ‌جهانی اول تا آن روز از بمب شیمیایی استفاده نشده بود؛ یعنی اجازه داده نشده بود. ناگفته نماند آمریکا در ویتنام استفاده کرده بود اما این پزشکان خیلی در جریان آن نبودند.»

مکث
وقتی فرای لینگر را جیره‌خوار ایران معرفی کردند

پروفسور همراه فرزندش مارکوس فرای‌لینگر، آذر سال1395 به ایران سفر کرده بود. حبیب احمدزاده، از رمان‌نویسان و محققان شناخته‌شده کشورمان همان زمان درباره این پزشک و سفرش متن جذابی نوشته بود که مورد‌توجه رسانه‌ها قرار‌گرفت. بخش‌هایی از این متن را در ادامه می‌خوانیم:   «دولت اتریش و رسانه‌هایش شروع کردند به توجیهات مختلف تا بتوانند حادثه را صحنه‌سازی‌ ایران برای فریب جامعه‌جهانی نشان دهند ولی او تصمیم‌اش را گرفته بود. وقتی او را دروغگو و جیره‌خوار ایران معرفی کردند برخلاف میل دولت اتریش و به بهانه سرزدن به چند بیمار مجروح جنگی‌اش به ایران و سپس جنوب کشورمان سفر کرد و در بازگشت شیشه‌ای پر از این مواد را در ساک خود جاسازی و به درون هواپیما برد و در فرودگاه وین به‌دور از چشم مأموران امنیتی و گمرک آن کشور، به آزمایشگاه خود رساند تا سندی مسلم از به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی توسط صدام علیه مردم کشورمان را به اثبات برساند. او بیش از 500مجروح شیمیایی و غیرشیمیایی ما در جنگ را مورد‌تیمار و درمان قرار داده و اکنون بنا به تشخیص دکتر معالجش در آخرین سفر زندگیش دعوت مردمی ما را پذیرفته و به همراه پسرش به ایران سفر کرده. او در بازدید از موزه صلح و دیدار دوباره با جانبازان شیمیایی اشک‌ها ریخت و ما را از داستان عجیب و افسانه‌ای پیگیری و افشای ماجراهای به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی در آن دوره ناجوانمردی، علیه رزمندگان و به‌خصوص زنان و کودکان در شهرها و روستاهایمان به‌شدت شگفت‌زده‌کرد.»

مکث
پزشکان جرأت گفتن حقیقت را نداشتند
برای پزشکان اتریشی باور کردنی نبود که کسی با چنین توحشی با مواد‌شیمیایی وارد جنگ شود. تا اینکه صحنه حضور مجروحان در هواپیما را دیدند. تا زمانی که پروفسور فرای لینگر اعلام کرد این قضیه شیمیایی است و بر اثر گاز شیمیایی، چند لایه از پوست بدن رفته است. این موضوع را صراحتا اعلام و محکوم کرد.خیلی زود این خبر به تمام دنیا مخابره شد. در شبکه‌های خارجی اعلام شد: «گازی که به اذعان ایران توسط عراق استفاده شده به گاز خردل شهرت دارد. این گاز در وهله اول اثرش را روی پوست می‌گذارد و در موارد حاد ریه را از کار می‌اندازد. پزشکان وینی باید اطلاعاتی را که از معاینه این مجروحان به‌دست می‌آورند، بیشتر بررسی کنند تا ابعاد تأثیر این گاز سمی را سنجیده و راهکار همه‌جانبه و عملی برای درمان آن پیدا کنند.» بعد از اعلام این خبر و پخش نظرات پروفسور توجه‌ها به او جلب شد. خودش در این زمینه گفته بود: «توجه مقامات رسمی و دولتی و ایستگاه‌های رادویی به این موضوع جلب شد. چقدر تماس تلفنی با خانه ما گرفته می‌شد و از من می‌پرسیدندآیا واقعیت دارد که در جنگ ایران و عراق از گاز خردل استفاده شده؟ و من جواب می‌دادم بله.»

فشار بر خانواده پروفسور
دکتر گرهارد فرای لینگر در خاطراتش گفته بود: «من در 18سالگی وارد جنگ تحمیلی‌ای شدم که هیتلر به راه انداخته بود و در همان دوران اسیر و بیمار شدم. پس از پایان جنگ تصمیم گرفتم پزشک شوم و در 26سالگی مدرک پزشکی خود را گرفتم و شروع به درمان بیماران جنگی کردم... جنگ ساده نیست و فراموش نمی‌شود.» این پروفسور اتریشی همراه با 2پزشک دیگر برای درمان مریضان بمباران شیمیایی در ایران، تحقیقات بسیاری روی مواد شیمیایی استفاده شده توسط صدام انجام دادند. در دورانی که در ایران بمباران شیمیایی شد، خانواده این پزشک وظیفه‌شناس به‌علت اعلام قطعی جنایات صدام و مداوای مجروحان شیمیایی ایرانی در آن دوران از سوی رسانه‌ها و برخی مسئولان اتریشی تحت‌فشار قرار‌گرفتند. تا جایی‌که که فرزند 10ساله‌اش در مدرسه مورد‌توهین و آزار قرار‌گرفت اما هرگز از حرفی که زده بود به‌خاطر مصلحت‌های سیاسی برنگشت. به راستی ملت ایران هیچ‌گاه چنین دوستانی را فراموش نخواهد کرد. یادش گرامی باد.همشهری
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: