به گزارش شفاآنلاین:در این میان سارق حرفهای، وقتی عکس خودش را در گوشی یکی از مالباختگان دید، متوجه شد که او از بستگانش است. همین آشنایی باعث شد که دزد جوان به مالباخته تخفیف بدهد. او به جای پنج سکه، یک سکه از مالباخته آشنا گرفت و گوشی را صحیح و سالم تحویلش داد. با این حال او سر قرار با یکی از مالباختگان دستگیر شد.
از چند وقت پیش شکایتهای سریالی از این مرد پیش روی پلیس قرار گرفت. گزارشها نشان میداد که یک زورگیر خشن، با گذاشتن چاقو زیر گلو یا پهلوی مالباختگان گوشی آنها را سرقت میکرد و در عرض چندثانیه با پای پیاده متواری میشد. او همچنین در شگردهای دیگری، موبایل افرادی را که در حال صحبت بودند، میقاپید و فرار میکرد.
یکی از مالباختگان در این باره به پلیس گفت: «در حال صحبت با موبایلم بودم. گوشیام 50 میلیون تومان ارزش داشت. در یکی از پارکهای تهران بودم که ناگهان مردی با ماسک و کلاه ورزشی به سمتم هجوم آورد. با لحن خشن و عصبانی گفت گوشیات را بده. همزمان یک چاقو نیز در پهلویم قرار داد و گفت اگر این کار را نکنی تو را میکشم. من هم از ترسم گوشی را به او دادم. خیلی شوکه شده بودم و نمیدانستم باید چکار کنم. همه اینها در عرض چندثانیه کوتاه رخ داد. او در چشم بر هم زدنی از جلوی چشمم ناپدید شد، و با پای پیاده فرار کرد. ولی آنقدر سریع بود که خیلی زود از نظرم محو شد.»
این در حالی بود که شکایتها از این مرد موبایلقاپ متفاوت بود. چراکه برخی از شکات به پلیس اعلام کردند که دزد حرفهای پس از سرقت گوشی با آنها تماس گرفته و دست به اخاذی میلیونی زده است. یکی از آنها که مردی میانسال بود در رابطه با سرقت گوشیاش گفت: «شبی که این زورگیر به سراغم آمد، داشتم با موبایلم حرف میزدم. او با چاقو تهدیدم کرد. آنقدر سریع اینکار را کرد که اصلا فرصت مقاومت نداشتم. با خودم گفتم صبح میروم و شکایت میکنم. ولی اصلا فکرش را هم نمیکردم که این سارق بتواند رمز گوشیام را باز کند.
او با خط دیگرم تماس گرفت و گفت به تمام اطلاعات گوشیام دست پیدا کرده است. او تصاویر مدارک پروژههای کاریام را دیده بود. از من خواست برای پس گرفتن گوشی، پنج سکه طلا به او بدهم. میگفت اگر این کار را نکنم تمام اسناد محرمانه پروژههای کاری را برای رقبایم که شمارههایشان در گوشی است، میفرستد. او تمام اطلاعاتم را پیدا کرده بود. حتی گفت عکسهای خانوادگیام را هم در فضای مجازی قرار میدهد.»
این مرد در ادامه صحبتهایش گفت: «التماسش کردم که کاری با اطلاعات شخصیام نداشته باشد. از ترسم پنج سکه طلا تهیه کردم. میگفت اگر با پلیس تماس بگیری بلافاصله تمام اطلاعاتت را به رقبایت میفرستم. حتی اگر دستگیر شوم از داخل زندان با رقبایت تماس میگیرم. من هم از ترسم به پلیس حرفی نزدم. با پنج سکه طلا به پارکی که گفته بود رفتم. سکهها را روی نیمکت گذاشتم. به من گفته بود سکهها را آنجا بگذارم، خودم بروم و چند دقیقه بعد برگردم و گوشی را از روی همان نیمکت بردارم، اما وقتی برگشتم در کمال تعجب دیدم گوشیام خرد شده و از بین رفته است و تمام اطلاعاتم هم از دستم رفت.»
اظهارات مالباختگان نشان داد اکثر آنها پس از تماس سارق، بدون آنکه پلیس را در جریان قرار بدهند سر قرار با او حاضر میشدند. حتی بیشتر آنها مبلغ درخواستی را هم به سارق پرداخت میکردند ولی گوشیشان را دریافت نمیکردند. دزد باجگیر یا گوشی آنها را تخریب میکرد یا اصلا تحویل نمیداد.
تحقیقات به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در خصوص این پرونده با جدیت تمام ادامه داشت. در این میان تعداد مالباختگان نیز روزبهروز افزایش مییافت. همه آنها نیز قربانی دزدی خشن، باجگیر و حرفهای شده بودند که برای پخش نشدن اطلاعات شخصیشان مبلغهای چند میلیونی به این تبهکار میدادند، اما بازهم به گوشی خود نمیرسیدند. تااینکه سرانجام یک مالباخته پیش از رفتن سر قرار با دزد حرفهای، موضوع را به پلیس اطلاع داد. او به ماموران گفت: «مردی با ماسک و کلاه ورزشی سمتم آمد و گوشیام را قاپید.من هم بلافاصله از او شکایت کردم. از طرفی خودم هم با گوشیام تماس گرفتم تا اینکه متهم جواب داد. آن سارق گفت که به اطلاعات گوشیام دست پیدا کرده و گالری عکسهایم را دیده است. تهدید کرد که اسناد کاریام را برای رقبایم میفرستد. شوکه شده بودم. او گفت اگر گوشیام را میخواهم باید 100 میلیون تومان پول برایش ببرم. یا اینکه معادل آن، دلار یا سکه طلا تهیه کنم. به او گفتم حاضرم این پول را تهیه کنم تا گوشیام را برگرداند. او هم با من در پارکی قرار گذاشت. با این حال قبل از اینکه سر قرار بروم، تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.»
با اعلام این موضوع بلافاصله کارآگاهان به مالباخته آموزش داده و او سر قرار رفت. سکههای طلا را روی همان نیمکتی که دزد حرفهای به او گفته بود، گذاشت. ماموران نیز آنجا را بهصورت نامحسوس زیرنظر قرار دادند. تااینکه وقتی متهم به سراغ پاکت سکهها رفت، موفق شدند او را دستگیر کنند. در نهایت متهم پس از دستگیری به اداره آگاهی تهران منتقل شد و در بازجوییها به سرقت و اخاذیهای سریالی اعتراف کرد. در حال حاضر نیز تحقیقات از او به صورت ویژه ادامه دارد.
همین دو ماه پیش بود که از زندان آزاد شد. همیشه بهصورت فردی دست به سرقت موبایل میزد، اما از آنجاییکه به پول فروش گوشیهای قیمتی راضی نشد، تصمیم گرفت این بار شگردش را تغییر دهد. او به باجگیری از مالباختگان فکر کرد. در حالیکه خودش را یک نابغه میداند که تمام فوتوفنهای فضای مجازی را بلد است.
چند سال داری؟
40 سال دارم.
چند بار دستگیر شدی؟
پنج بار تا به حال دستگیر شدهام. همیشه هم به اتهام سرقت موبایل گیر افتادم. در کل کارم همین است. همیشه هم به تنهایی سرقت کردم. هیچوقت همدست نداشتم.
چرا؟
چون همدست و شریک، برای آدم دردسر است. خودم ریسک میکنم و در نهایت تمام پولها برای خودم است.
چه شد که تبدیل به سارق شدی؟
اول برای تهیه مواد دست به سرقت گوشی زدم. خیلی هم زود گیر افتادم. ولی بعد از آن چون باید رد مال پرداخت میکردم، برای همین سرقتها را ادامه دادم. هر بار برای رد مال مجبور به ادامه سرقتها میشدم. همیشه هم گوشیقاپی میکردم. ولی این بار تصمیم گرفتم شگردم را کمی تغییر دهم.
چرا شگردت را تغییر دادی؟
چون من یک گوشی سرقت میکردم به مبلغ 70 یا 50 میلیون تومان؛ آن را نهایت 10 میلیون تومان به مالخر میفروختم. معمولا هم گوشیها را به افغانیها میفروختم و آنها اموال را به کشور خودشان میبردند. ولی از آنجاییکه من یک نابغه هستم، با خودم گفتم از استعدادم استفاده و گوشیها را رمزگشایی کنم تا به پول بیشتری دست پیدا کنم.
نابغهای؟!
بله. من همیشه استعداد خاصی در زمینه تکنولوژی و دنیای مجازی دارم. به راحتی رمز گوشیها را میشکنم. همین الان اگر گوشیتان را به من بدهید به راحتی به تمام اطلاعاتتان دست پیدا میکنم. از بچگی اینطور بودم. همیشه وقتی پای کامپیوتر مینشستم کارهای شگفتانگیزی میکردم. طوری که همه فامیل به من میگفتند تو استعداد خاصی داری و در آینده حتما کارهای میشوی.
پس چرا دزد شدی؟
فقر و بیکاری باعث شد که تبدیل به یک سارق شوم. استعدادم را در جای غلط استفاده کردم.
این شگرد را خودت یاد گرفتی؟
بله به ذهنم رسید. معمولا هم بعد از سرقت، رمز گوشیها را میشکستم. یا وقتی طرف در حال صحبت با گوشی بود آن را سرقت میکردم. هنوز گوشی قفل نشده بود، دست به اخاذی و باجگیری میزدم. بلافاصله به گالری گوشی میرفتم و اطلاعات را برمیداشتم. جالب اینجاست که یک بار یکی از آنها، بستگان خودم از آب درآمد. فکر کنید من گوشی را سرقت کردم. بعد که وارد گالری شدم عکس خودم را دیدم. بعد فهمیدم او یکی از بستگانم بوده و چون در تاریکی شب سرقت کرده بودم، چهرهاش را ندیده بودم.
با این مالباخته چکار کردی؟
به او تخفیف دادم. با او تماس گرفتم، صدایم را تغییر دادم. گفتم یک سکه
برایم جور کند و با پیک بفرستد. بعد گوشیاش را تخریب نکردم. صحیح و سالم
تحویلش دادم، چون آشنا بود.روزنامه شهروند