به گزارش شفاآنلاین:این اتفاق شامل خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، تعقیب و پرخاشگری روانی از جمله ارتباط کلامی یا غیرکلامی به قصد آسیب رساندن به شریک زندگی از نظر ذهنی یا عاطفی یا اعمال کنترل بر شریک زندگی است.
یافته ها نشان می دهد: حدود یک نفر از هر چهار زن و تقریباً یک نفر از هر ده مرد که در طول زندگی خود خشونت جنسی، خشونت فیزیکی و یا تعقیب توسط شریک زندگی را تجربه کرده و نوعی از تأثیرات مرتبط با خشونت را گزارش کرده اند.
کاترین رکتو (Kathryn Recto) محقق ارشد این مطالعه می گوید: مجموعه رو به رشدی از شواهد وجود دارد که خشونت شریک زندگی به عنوان یک آسیب روحی و جسمی قابل توجه، با پیامدهای نامطلوب قلبی عروقی مرتبط است.
پژوهشگران، اطلاعات مربوط به بستری شدن و اقدامات پزشکی سرپایی را طی معاینات معمول و قرار ملاقات های سالانه جمع آوری کردند. در صورت وجود هرگونه بستری در بیمارستان یا ویزیت سرپایی، سوابق پزشکی درخواست و توسط پزشکان برای بررسی رویدادهای بالینی استفاده شد.
از شرکت کنندگان در مطالعه خواسته شد که هر ۲ تا ۵ سال یک بار در قرار ملاقات های بعدی ارزیابی سلامت شرکت کنند و داده ها در طول پیگیری ۲۸ ساله در مورد عوامل خطر متعدد مرتبط با بیماری قلبی، مانند فشار خون، گلوکز، کلسترول، الگوهای غذایی، ترکیب بدن، سوء مصرف مواد مخدر، سلامت روانی و سابقه خانوادگی و همچنین شرایط عمومی سلامتی از جمله مشکلات قلبی، دیابت نوع ۲، آپنه خواب، پیامدهای نامطلوب بارداری، مشکلات کلیوی، بیماری کبد، سرطان، بیماری های تنفسی و افسردگی بررسی شد.
تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد: افرادی که از ابتدای مطالعه حداقل یک بار در معرض خشونت شریک زندگی خود قرار گرفته بودند، مصرف الکل بیشتری داشته و بیشتر سیگار می کشیدند. همچنین این افراد احتمال بیشتری داشت که افسردگی را گزارش کنند.
قرار گرفتن در معرض خشونت شریک زندگی یا خشونت خانوادگی با حداقل ۳۴ درصد خطر بیشتر برای حوادث قلبی عروقی و حداقل ۳۰ درصد افزایش خطر مرگ به هر دلیلی همراه بود.
به گفته محققان، داشتن بیش از یک تجربه خشونت آمیز نیز خطر مرگ را به هر برای عوامل خطر قلبی عروقی تا ۳۴ درصد افزایش داد. افزایش خطر مرگ ۵۹ درصد در میان افرادی بود که گزارش دادند که مورد خشونت یکی از اعضای خانواده غیر از همسر خود بودند.
رکتو در پایان گفت: نتایج نشان می دهد که به نظر می رسد خشونت شریک زندگی با خطر بالای حوادث قلبی عروقی یا مرگ مرتبط است. ضروری است که ما ارتباط بین این دو مشکل بهداشت عمومی را بهتر درک کنیم تا بتوان مداخلات بهبود یافته را توسعه و اجرا کرد.