چون بیکار بودم و تهیه چند قلم از جهیزیه همسرم به گردن من افتاده بود، با همدستی پدرم تصمیم به آدمربایی گرفتیم
شفاآنلاین>سلامت>«چون بیکار بودم و تهیه چند قلم از جهیزیه همسرم به گردن من افتاده بود، با همدستی پدرم تصمیم به آدمربایی گرفتیم.» این بخشی از اعترافات مهندس آیتی است که میگوید بهدلیل بیکاری و مشکلات مالی یکی از پزشکان مشهور را ربوده و پس از 3روز اسارت حسابهای بانکی او را خالی کرده است.
به گزارش شفاآنلاین:عصر روز 17مرداد ماه امسال مردی به پلیس آگاهی تهران رفت و مدعی شد که 2نفر از 3روز قبل او را ربوده و زندانی کردهاند. آنطور که او میگفت آدمربایان در این مدت حسابهای بانکیاش را خالی کرده و در نهایت پس از سرقت خودرواش او را در خیابان رها کردهاند.
این مرد که یکی از پزشکان مشهور فک و صورت در پایتخت است در اینباره گفت: چند شب قبل در سعادتآباد سوار ماشینم بودم که 2نفر درحالیکه لباس مأمور نیروی انتظامی به تن داشتند به من نزدیک شدند و درخواست کردند که مدارک ماشین را نشان دهم و با آنها به اداره آگاهی بروم. من اول گفتم به چه علت؟ گفتند که از شما شکایت شده و برای انجام تحقیقات باید همراه ما بیایی.
وی ادامه داد: آنها من را به صندلی عقب بردند. یکی از آنها کنار من بود و دومین نفر پشت فرمان نشست. حدود 5دقیقه در خیابانهای سعادتآباد پرسه زدند و در ادامه متهمی که کنارم نشسته بود سرم را خم کرد و با تهدید اسلحه دست و پا و چشمم را بست و من را به سمت جنوب تهران بردند.
حدود ساعت 11شب بود. چشمانم بسته بود. آنها میخواستند با موادی که داشتند من را بیهوش کنند. اما من متوجه شدم و خودم را به بیهوشی زدم. آنها من را داخل خانهای بردند و در انباری انداختند. کارتهای بانکی و گوشیهایم را گرفتند. حدود 2، 3ساعت بعد من را از انباری به آپارتمان بردند. اول به یک اتاق و بعد به حمام. 3روز من را در آنجا با چشم و دست و پای بسته زندانی کردند. تمام اطلاعات خانهام، کارتهای بانکی خودم و مادرم را گرفتند. 2روز بعد بود که یک مأمور از کلانتری134 شهرک غرب با گوشیام تماس گرفت. فکر میکنم آدمربایان با آن تماس ترسیدند و من را حدود ساعت 3بعدازظهرعاشورا با خودروی خودم به سعادتآباد بردند و رهایم کردند؛ با این حال خودروام را سرقت کردند و گریختند. آنها 300میلیون تومان از حساب بانکیام برداشت کردند و به جز آن از خانه هم نیز گوشی و لپتاپم را دزدیدند.
در تعقیب آدمربایان
بهدنبال ثبت این شکایت تیمی زبده از کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ تحقیقات در اینباره را آغاز کردند. تحقیقات اولیه نشان میداد پدر و پسری با جعل عنوان مأمور پلیس، این آدمربایی را مرتکب شدهاند. آنها پس از
ربودن پزشک سرشناس با کارت بانکیاش به یک طلافروشی در شرق تهران رفته و مقدار زیادی طلا و سکه خریده بودند. بررسی اطلاعات بهدست آمده از متهمان سبب شد که مأموران گام به گام به آنها نزدیکتر شده و سرانجام در 2عملیات متهمان را که به یکی از استانهای شرقی کشور گریخته بودند دستگیر کنند.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اعلام جزئیات این پرونده گفت: متهمان پس از انتقال به اداره پنجم پلیس آگاهی به آدمربایی و سرقت به عنف اعتراف کردند و 3فقره سرقت به عنف دیگر را نیز به گردن گرفتند و هماکنون با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی قرار دارند و تحقیقات برای کشف جرایم احتمالی و شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد.
گفتوگو
یک ماه در تعقیب طعمه
متهم اصلی پرونده 29ساله و مهندس آیتی است. میگوید چون بیکار بوده و از طرفی قصد ازدواج داشته و پدرزنش تهیه چند قلم از جهیزیه را به گردن او انداخته نقشه ربودن پزشک مشهور را کشیده اما حالا از کاری که انجام داده پشیمان است. او در گفتوگویی جزئیات بیشتری از این آدمربایی را شرح داد.
قبل از اینکه دستگیر شوی شغلت چه بود؟
من فوق لیسانس آیتی دارم و قبلا در این حوزه فعالیت میکردم اما مدتی بود بیکار شده بودم.
سابقه کیفری هم داری؟
اواخر سال99 بود که یک نفر را که سوار یک خودروی ولوو بود ربودم و او را یک روز در خانه پدرزنم که آن موقع سفر بود نگه داشتم. فکر میکردم وضعیت مالی خوبی دارد. اما گفت من رانندهام و خودروی مدل بالا هم متعلق به فرد دیگری است و چیزی ندارم. من هم رهایش کردم.
چرا به فکر آدمربایی افتادی؟
همه درها به رویم بسته بود. پدر خانمم گفته بود که باید خانه بگیری و 7، 8قلم از جهیزیه را هم تهیه کنی. به هر دری زدم نشد. فکر کردم دیدم سرقت و آدمربایی تنها راهی است که میتوانم زندگیام را بسازم.
چرا با تحصیلاتی که داشتی کار نمیکردی؟
خیلی تلاش کردم اما کار پیدا نکردم.
پزشک سرشناس را چطور شناسایی کردی؟
یک روز در سعادتآباد او را دیدم که سوار بر ماشینش دور میزد. همان روز او را بهعنوان طعمه انتخاب کردم. یک خودروی اپتیما مشکی رنگ داشت. یک ماه او را زیرنظر داشتم تا اینکه شب حادثه با پدرم دکتر را نزدیک ساندویچی دیدیم و تصمیم گرفتیم نقشه را اجرا کنیم. ما سوار بر موتور بودیم. من لباس شخصی به تن داشتم و پدرم لباس نظامی با درجه سرگردی.
چطور نقشه آدمربایی را اجرا کردید؟
با موتور جلوی دکتر پیچیدیم و راهش را بستیم. مدارک دکتر را کنترل کردیم و فهمیدیم پزشک است. گفتم بیا عقب بشین و من پشت فرمان نشستم.
چه روزی پزشک را ربودید؟
3روز مانده بود به عاشورا. حدود ساعت10:30 شب. او را بردیم و ظهر عاشورا رهایش کردیم. دست و پایش باز بود. فقط چشمانش را بستم. گفت حالم خوب نیست. من هم او را بردم جلوی خانهاش پیاده کردم.
از خانهاش هم سرقت کردید؟
نه من فقط 2کارت بانکی از او گرفتم و پولهایش را برداشت کردم.
همسرت فهمید که چنین کاری کردی؟
اول نمیدانست اما بعد فهمید و آبرویم رفت.
3روزی که پزشک را ربوده بودی همسرت نپرسید که کجا هستی و چه کار میکنی؟
گفتم با پدرم هستم و میخواهم برویم و بدهیهایم را بدهم. وقتی فهمید که با پدرم هستم خیالش راحت شد.
همسرت دکتر را دید؟
بله روز دوم وقتی آمد خانه او را دید. گفتم یک موادفروش است و پول یک نفر را برده است. به خاطر همین هم ما او را نگه داشتهایم. گفت پدرم بفهمد بیچاره میشویم و...
پدرت چرا با تو همراه شد؟
از یک ماه قبل به او گفته بودم. مجبور بودم. پول نزول گرفته بودم و هر روز بدهیام بیشتر میشد. پول نزول خیلی بد است و زندگی آدم را از بین میبرد. حدود 200میلیون تومان نزول گرفته بودم و هر 3ماه 17میلیون تومان باید میدادم. دوباره رفتم 100میلیون تومان مضاربه از بانک گرفتم. همینطور بدهی روی بدهی میآمد.
این همه پول را برای چه کاری میخواستی؟
7، 8قلم از جهیزیه را گردن من انداخته بودند و گرفتار شده بودم.
وضعیت مالی پدرزنت چطور است؟
وضع خوبی دارد و به همین دلیل من هم به دردسر افتادم.
وقتی شرایط مالی ات خوب نبود چرا برای این ازدواج اصرار داشتی؟
همسرم را خیلی دوست داشتم و میخواستم هرطور که شده با او ازدواج کنم.
بهنظرت این ازدواج ارزشش را داشت که بهخاطرش دست به سرقت و آدمربایی زدی؟
نمیدانم.
لباس نظامی را از کجا تهیه کردی؟
از میدان گمرک. حدود 500، 600هزار تومان خریدیم. درجه سرگردی را هم انتخاب کردیم که به سن پدر بخورد. در اینستاگرام دیده بودم که یک پدر و پسر با همین شیوه از افغانها سرقت کرده بودند و من هم خواستم مثل آنها دست به سرقت بزنم.
از دکتر چقدر توانستید پول بگیرید؟
حدود 200، 300میلیون. ما اصلا او را اذیت نکردیم و کارت را بدون درگیری و تهدید گرفتیم.
میدانستی آدمربایی چه مجازاتی دارد؟
نه به خدا نمیدانستم. اگر میدانستم این کار را نمیکردم.