به گزارش شفاآنلاین:در حالی که چند سال پیش در استان کرمانشاه جشن پایان بی سوادی اعلام شد اما در سه سالی که کرونا شیوع پیدا کرد، مردم جدا از رنج بیماری فشارهای اقتصادی زیادی را متحمل شدند و تعدادی زیادی کودک به خاطر کمک به درآمد خانوادهها از رفتن به مدرسه بازمانده و ترک تحصیل کردند، مدیران مسئول استان از دادن آمار و اطلاعات به رسانهها، فعالان اجتماعی و حتی سازمان های خیریه مردم نهاد خودداری کردند و آن را محرمانه اعلام می کنند که این عمل در واقع بر خلاف عدالت اجتماعی و تحصیلی است.
مسعود ۱۵ ساله کودک کاری که در یکی از فقیرترین مناطق حاشیه شهر کرمانشاه زندگی می کند و در یکی از چهار راههای شهر مشغول پاک کردن شیشه خودروها است، می گوید: ۱۰ سال ابتدای عمرم را در بهزیستی زندگی کرده ام، قادر به ادامه تحصیل نبودم و کسی را هم که مشوقم برای درس خواندن باشد نداشتهام. زمانی که در بهزیستی بودم خیلی دوست داشتم که به مدرسه بروم ولی در بهزیستی این امکان برایم فراهم نشد و به همین دلیل به رغم علاقهام به تحصیل، از رفتن به مدرسه بازماندم.
درس خواندن برایم آرزوی دست نیافتنی است
مسعود در ادامه افزود: همیشه آرزو می کنم بتوانم درس بخوانم و شغل مناسبی پیدا کنم اما چون پدرم توان کار ندارد من و برادرم باید از پدر، خواهر و مادربزرگ معلول مان مراقبت و مخارج زندگی آنها را تامین کنیم. درس خواندن برایم یک آرزوی دست نیافتنی است که می دانم هیچ وقت به آن نمی رسم.
در ادامه ماردین برادر کوچکتر مسعود که ۱۲ ساله است و سواد خواندن و نوشتن دارد، گفت: با برادرم شیشه ماشین ها را تمیز می کنیم. قبلا درس می خواندم اما با شیوع کرونا و تعطیلی مدارس و هم چنین نیاز به تامین معیشت خودم و خانواده ام مجبور شدم کار کنم.
ماردین ادامه داد: با وجودی که دوست داشتم درس بخوانم اما به دلیل مشکلات مالی دیگر به ادامه تحصیل فکر نمی کنم و ترجیح می دهم کار کنم چرا که بدون پول درس خواندن امکان پذیر نیست.
ماردین بزرگترین آرزویش را کشتی گیر شدن عنوان می کند و امیدوار است که روزی بتواند به این آرزویش برسد.
یزدان ۱۲ ساله کودک کار دیگری که به واکس زدن مشغول است در ادامه می گوید: تا کلاس چهارم درس خوانده ام و علت ترک تحصیلم فوت پدرم بود که بر اثر کرونا جان باخت. وضعیت مالی خوبی نداریم و بعد از مرگ پدرم که نان آور خانواده بود تصمیم گرفتم تحصیل را کنار بگذارم و کار کنم تا بتوانم هزینههای زندگی مادر و خواهر چهارساله ام را تامین کنم.
یزدان میزان درآمد روزانهاش را بین ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان عنوان کرد و گفت: هر روز 12 ساعت کار می کنم که به رغم کار زیاد و درآمد کم مخارج زندگی مان به سختی تامین می شود.
وی گفت: در اینجایی که من زندگی میکنم نباید هیچ آرزویی داشته باشی، رسیدن به آرزوها برای ما کودکان فقیر غیرممکن است پس ترجیح می دهم به آن فکر نکنم و آرزویی نداشته باشم.
در ادامه قبادکرمپور نماینده کرمانشاه در شورای عالی استانها و فرهنگی شاغل در آموزش و پرورش هم در این باره در گفت وگویی، کرونا را یکی از عوامل مهم افت تحصیلی و ترک تحصیل دانش آموزان اعلام کرد و اظهار داشت: متاسفانه استفاده از فضای مجازی برای تحصیل و امتحانات دانش آموزان در زمان کرونا باعث شد بسیاری از کودکان از فضای مدرسه و کلاس درس دور بمانند و رغبتی به ادامه تحصیل نداشته باشند.
وی افزود: با توجه به اینکه آمار دقیقی از تعداد جاماندگان در استان در دسترس نیست، طبق برآورد شخصیام حدود ده درصد از دانش آموزان در ایام کرونا از تحصیل جا مانده اند و به نظر می رسد این رقم در مرکز استان بیشتر هم باشد.
کرمپور افزود: در همین راستا دانش آموزان ترک تحصیل کرده در شهرستان ها هم حدود ۵ درصد از کل دانش آموزان هستند که علل مختلفی از جمله فقر خانواده ها و عدم توانایی در پرداخت هزینه های تحصیلی و وسایل کمک آموزشی را می توان دخیل دانست.
وی میزان ترک تحصیل و افت تحصیلی را در پسران بیشتر از دختران دانست و گفت: دلیل این امر این است که دختران منضبط تر و وظیفه شناس تر هستند و علاقه بیشتری به ادامه تحصیل دارند.
جمال صادق پور کارشناس روانشناسی هم در ادامه گفت: گروهی از دانش آموزان به دلیل عدم علاقه به تحصیل و نداشتن استعداد تحصیلی از درس خواندن و ادامه تحصیل سر باز می زنند و این در حالی است که همین افراد ممکن است در زمینه های دیگر از جمله کار کردن و حتی فنی و کسب درآمد استعداد داشته باشند که در نتیجه تحصیل برای آنها بی فایده خواهد بود.
این مشاورر روانشناس می گوید: گروه دوم نیز دانش آموزانی هستند که در خانواده های ضعیف از لحاظ مالی زندگی می کنند و مشکلات معیشتی دارند، این افراد معمولا در خانواده های پر جمعیت زندگی می کنند و توسط پدر و مادر وشرایط اقتصادی جامعه مجبور به کار کردن هستند.
وی افزود: کرونا و خانه نشینی این بچه ها در خانواده های پرجمعیت باعث شد تا اینگونه خانواده ها از موقعیت بدست آمده استفاده کنند و کودکان شان را به کسب درآمد به هر نحوی حتی با مشاغل کاذب مجاب کنند.
صادقپور گروه سوم از کودکان کار و جاماندگان از تحصیل را کودکان بد سرپرست و بی سرپرست عنوان کرد و افزود: این گروه با وجود اینکه هوش، ذکاوت و استعداد تحصیلی دارند به دلیل نداشتن سرپرست و یا بدسرپرست بودن برای راهنمایی و مشاوره، مجبور به حضور در خیابان ها هستند و به همین دلیل در معرض بسیاری از مشکلات اجتماعی قرار دارند و بسیاری از آنها به کارهای خلاف و بزهکاری کشیده شدند و احتمال ایکه برخی از این افراد در آینده مبتلا به انواع آسیب های اجتماعی شوند بسیار است که در وهله اول برای خودشان و سپس جامعه بسیار خطرناک خواهند بود.
این امری است که در جامعه ما به خصوص در استان های محروم غیر قابل انکار است که نمونه های آن را هر روز شاهد هستیم و باید برای جلوگیری از ورود کودکان گروه سوم به این چرخه خطرناک حمایت های بیشتری از سوی نهادی های حمایتی و آموزش و پرورش صورت بگیرد.