عجيب است اين روزها آدم فکر ميکند با مشکلات اقتصادي و مسائل پيچيده بينالمللي همه تمرکز دولت بايد رسيدگي به اين امور باشد اما برخي به جاي همه اينها به موضوعات ديگر تمرکز کردهاند.
شفاآنلاین>سلامت>عجيب است اين روزها آدم فکر ميکند با مشکلات اقتصادي و مسائل پيچيده بينالمللي همه تمرکز دولت بايد رسيدگي به اين امور باشد اما برخي به جاي همه اينها به موضوعات ديگر تمرکز کردهاند.
بحثهاي فرهنگي و حجاب خيلي با دقت و بسيار جدي پيگيري ميشوند. قبلاً بارها اين را از جامعهشناسان شنيدهايم که فرهنگ دستورپذير نيست و امري بسيار پيچيده است و عرف و اجتماع خود تصميم ميگيرند که چه کنند. نارضايتي مردم از وضع اقتصادي وضع اجارهخانهها حالا در هالهاي از برخوردهاي گشت ارشاد در سايه قرار گرفته است. اما چرا در ايران هر پديدهاي سياسي ميشود. چرا ورزش و فوتبال ما سياسي است و پوشش زنان و مردان سياسي است.
اين موضوعات به سياست چه کار دارند؟ خب شايد ما پيرو ارسطوييم که ميگفت: «انسان حيوان سياسي است.»
به هر حال انسان تنها موجود دنيا است که سياست را در زندگي عملي خود اجرا کرده است و در تمام شئونات فردي و اجتماعي خويش نظم و توسعه داده است. اما فرهنگ چه؟ سر ادوارد تايلر درباره فرهنگ ميگويد: «فرهنگ، عبارت از مجموعه دانشها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، رسوم و هر گونه توانايي و عادت ديگري که به وسيله انسان به عنوان عضو جامعه، اکتساب شود.» جوزف ناي پژوهشگر آمريکايي از فرهنگ به عنوان قدرت نرم براي نخستين بار استفاده کرده است. فرهنگ اگر به گفته جوزف ناي قدرت نرم باشد در مناسبات بينالمللي هم ميتواند نقش مهمي ايفا کند. رضا خراساني مقالهاي با عنوان «جايگاه و نقش قدرت فرهنگي در سياست خارجي و تاثير آن بر روند تحولات جهاني» نوشته است. در آن مقاله ميخوانيم: «اساساً از واژه فرهنگ در قاموس و عرف سياست بينالملل به عنوان قدرت نرم ياد ميشود و آنچه از محتواي کلمات متفکران و انديشمندان در توضيح واژه قدرت نرم، برميآيد اين است که قدرت نرم، محصول و برآيند تصوير سازي مثبت، ارائه چهره موجه از خود، کسب اعتبار در افکار عمومي داخلي و جهاني، قدرت تأثيرگذاري غيرمستقيم توأم با رضايت برديگران و... است.
به طوري که امروزه، اين قرائت از قدرت در مقابل قدرت سخت، قدرت نظامي و تسليحاتي که به نحوي توأم با اجبار و خشونتهاي فيزيکي است به کار ميرود. بنابراين ميتوان گفت قدرت نرم، توانايي شکلدهي به ترجيحات ديگران است و جنس آن از نوع اقناع است؛ در حالي که چهره زمخت و سخت قدرت از نوع وادار و اجبار کردن است.»خب ميگويند آمريکا از اين قدرت با داشتن رسانههاي قدرتمند توانسته سهم مهمي داشته باشد. در دو دهه اخير حتي کشورهاي آسيايي مثل کره جنوبي در تلاش براي بالا بردن و تاثيرگذاري فرهنگ خويش بر جوانان دنيا افتادند. ما هم داراي ويژگيهاي فرهنگي و سرمايه خوبي هستيم که آبشخور مذهبي و ايراني دارد اما سهم ما چيست؟ انگار ما در درون جامعه هم به توافق لازم نرسيدهايم و مثل خانوادههاي داراي تنش هستيم و آب در آسياب اغيار ميريزيم. همه ميدانيم اگر خانوادهاي با خود و اعضايش مشکل داشته باشد، موقعيت خود را در بين فاميل و غريبهها از دست ميدهد ما چرا شبيه يک خانواده پرتنش برخورد ميکنيم؟ عدهاي در خارج از کشور از اين وضعيت فرهنگي پر تنش سود ميبرند وآنها نيز مثل برخي فرهنگ را سياسي ميدانند و سودجويي خودشان را دارند. فرهنگ ميتواند يک بازوي قدرت براي پيشبرد اهداف سياسي باشد فقط همين و لاغير... . فریبا خانی نویسنده و روزنامهنگار/ روزنامه ارمان ملی