مردم و جامعه پزشکی در دوران مختلف کنار هم بوده و باید درکنار هم بمانند؛ اما پول و منابع دست سازمانهای بیمهگر است و باید تعهدات خود را عملی کنند.
شفاآنلاین>سلامت> رئیس کل سازمان نظام پزشکی با اشاره به این که در بحث تعرفه ها ، نگاه اول ما منفعت مردم است که فشار کمتری به آن ها وارد شود؛ گفت: مردم و جامعه پزشکی در دوران مختلف کنار هم بوده و باید درکنار هم بمانند؛ اما پول و منابع دست سازمانهای بیمهگر است و باید تعهدات خود را عملی کنند.
به گزارش شفاآنلاین:بحث ظرفیتهای پزشکی داغترین بحث روز است. در روزنامه به این مبحث خیلی پرداختیم که هم با افزایش آن موافقت و هم مخالفت شده است و دلایل نیز بیان شدهاند. میخواهیم مستقیم و مشخص نظر شما را بدانیم که چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه باید بشود؟
**حرف اصلی ما این است که ما با افزایش متناسب ظرفیت با توجه به نیاز به رشد در همه شاخصها موافق هستیم. یعنی هم افزایش ظرفیت باید متناسب باشد و هم به موازات رشد همه شاخصها باشد، چون هدف ما این است که در 1404 کشور اول منطقه در شاخصهای بهداشتی باشیم. شاخصهای سلامت و بهداشت فقط تعداد پزشک نیست. اگر یک شاخص را شما بیتوجه به سایر شاخصها افزایش دهید مثل افزایش سرطانی است. در سرطان یک سلول بدون تناسب با بقیه رشد میکند و بقیه را میخورد و تبدیل به سرطان میشود. به همین راحتی که بیان میکنم. اگر یک شاخص را درنظر بگیرید و بگویید این را میخواهم در منطقه اول کنم و باقی شاخصها را توجه نکنید، آن شاخص افزایش مییابد ولی مثل سرطان و خوره به جان بقیه شاخصها میافتد. اختلافنظری که با دوستان داریم این است که میگوییم با افزایش متناسب ظرفیت موافق هستیم که متناسب با زیرساختهاست، متناسب با حفظ کیفیت آموزش نیروهاست، متناسب با رشد سایر شاخصها و متناسب با شرایط اقتصادی هم هست. این چهار تناسب را رعایت کنیم، هر چقدر لازم است با این تناسب تعداد پزشکان را افزایش دهیم. پس ما مخالف افزایش ظرفیت نیستیم. حرف ما منطقی است. ما میگوییم هر چقدر ظرفیت دانشکدههای پزشکی موجود جا دارد، به سقف بچسبانید به شرطی که کیفیت حفظ شود، زیرساختها را داشته باشید، سایر شاخصها را افزایش دهید، به لحاظ اقتصادی بازار و بازار کار ظرفیت جذب این نیروها را داشته باشد. همانند برخی رشتهها نشویم که مدرک دست جوانان دادیم و الان نمیدانیم با آنها چه کنیم؟برخی دوستان میگویند چون برخی رشتهها اینطور شده باید پزشکی را هم اینطور کنیم. ما میگوییم خب به جای این کار بروید آن رشتهها را سامان دهید. اگر فکر میکنید اوضاع پزشکی بسامانتر است، چرا میخواهید این رشته را هم به سرنوشت بقیه رشتهها دچار کنید؟ ایرادی که به آقای دکتر زلفیگل دارم و توئیت کردم و باز هم بیان میکنم، این است که آقای دکتر زلفیگل و سایر وزرای علوم قبلی! شما چه تجربه موفقتری در حوزه آموزش علوم در رشتههای فنی، علوم سیاسی، علوم انسانی و... داشتید که الان ادعا میکنید در حوزه پزشکی میتوانید بهتر بنوازید؟ یک تجربه موفقتر به ما نشان دهید و بگویید به اندازهای که علوم سیاسی لازم داشتم، به اندازهای که فنی لازم داشتم، به اندازهای که حقوق لازم داشتم، به اندازهای که جغرافیا لازم داشتم، با کیفیت مناسب تربیت کردیم و همگی در جاهای لازم بهکار گرفته شدهاند و حالا میخواهم درباره پزشکی هم همین روش را پیاده کنم. یک تجربه نشان دهید که ما قبول کنیم موفق بودهاید. ادعا میکنید در حوزه پزشکی میخواهیم بهتر از شما اداره کنیم، درحالیکه ریاست فدراسیون بینالمللی آموزش پزشکی گفته است آموزش پزشکی در ایران میتواند الگوی آموزش پزشکی دنیا در قرن ۲۱ باشد در دنیا یک معیار و اعتباربخشی دارد و برای دانشکدههای مختلف اعتبارسنجی میکنند و میگویند این دانشکده شرایط لازم برای آموزش دانشجوی پزشکی را دارد و فلان دانشکده ندارد، در دنیا فدراسیون بینالمللی آموزش پزشکی است که براساس برخی معیارها سنجههایی دارد. همین الان 18 دانشکده پزشکی ما معیارهای اعتباربخشی را ندارند، چون همینطور دانشکده راه انداختهایم بدون اینکه زیرساختی باشد. در همه دانشکدهها کیفیت مهم است اما دانشکده پزشکی با سلامت و جان انسان در ارتباط است و نمیتوانید کم بگذارید. ما میگوییم هر چقدر ظرفیت دانشکدههای پزشکی جا دارد، متناسب با اینها ظرفیت را افزایش دهید. دوستان میگویند در چهار سال آینده، در 10 سال آینده شاخص سرانه پزشک به جمعیت باید فلان عدد باشد پس اینقدر باید زیاد کنیم تا به آن عدد برسیم. دو عرض داریم، اول آنکه رسیدن به آن عدد هدف نیست؛ چراکه باقی شاخصها متناسب با آن بالا نمیرود، الان وقتی میگویند چگالی مراقبان سلامت، منظور فقط پزشک نیست. معیاری که الان دنیا برای رشد شاخصهای ارائهدهندگان خدمت قبول دارد، چگالی ارائهدهندههای خدمات سلامت است. میگوید این را قبول دارم و اینها 6 مورد هستند، پزشک و دندانپزشک هستند، پرستار، بهورز، ماما و... میخواهند. اگر این موارد را در جایی لازم دارید به نسبت 10 هزار بالا بیاورید. اگر فقط به ظرفیت پزشکی توجه بدهید اولا تنها به پزشکان به تنهایی اهمیت دادهاید و ثانیا فقط روی رسیدن به آن عدد تمرکز کردهاید که گفتم عدد بهتنهایی شاخص نیست. ثالثا باید زیرساخت را داشته باشید. اینکه روی کاغذ بگویید میخواهم این عدد را این میزان بالا ببرم، گیرم ایدهآل آن است، مگر میتوانید؟ ایدهآل من این است که هر ایرانی یک خودرو داشته باشد. دوستان در افزایش ظرفیت به همین سادگی روی کاغذ تصمیم میگیرند. ما الان بخشهایی داریم که 25 دانشجوی پزشکی با هم بالای سر یک بیمار میروند، 20 نفر بیرون میمانند و پنج نفر میتوانند بالای سر بیمار بروند! آیا آقایان حاضر هستند دانشجوی پزشکی که اینطور تربیت میشود، خانواده آنها را معاینه کند؟
مسئولان هم در خاطرات آقای رفسنجانی دیدهاید که بهکرات میگویند فلانی و بهمانی به لندن رفته و چشم عمل کرده، قلب عمل کرده و... . دهه 60 و 70 اینطور بود. الان آدمی که متمول است و توان دارد، معتقد است برای عمل جراحی قلب باز باید به خارج از کشور برود؟ خیر. رسیدن به این اعتماد اجتماعی و ملی خیلی زحمت پشتش بوده، خیلی خوندل خوردن پشتش بوده، فقط تعرفه پشت آن نیست. فقط پول پشت آن نیست. عشق، توان، دانش، خوندل خوردن و... پشت آن است. پروفسور ملکحسینی شیراز را ببینید چه کشیده تا شده ملکحسینی که هفت هزار پیوند کبد در بالاترین سطح جهان را در ایران انجام میدهد و به لطف او ایران جزء یکی از کشورهای رتبه اول پیوند کبد در دنیاست. کار پیوند کبد بسیار پیچیده و هایتک است. چه میشود که در دو سال کرونا 63 عمل پیوند قلب کودک در ایران انجام میشود و ایران رتبه اول دنیا را در این رکورد به دست میآورد. آن جراح قلبی که این کارها را کرده با تیم متخصص خود، فقط بهخاطر پول این کار را نکرده است. آقای دکتر ملکحسینی میگوید تعرفهای که برای پیوند کبد میدهند معادل تعرفه یک فتق در کشورهای همسایه است. ایشان که برای پول، پیوند کبد را راه نینداخته است. دکتر قوام برای پول، پیوند مغز استخوان را در کشور باب نکرده است. این عزیزان اینهمه شاگرد تربیت کردهاند که الان در لبنان شاگرد ملکحسینی جراح شماره یک پیوند کبد است و دقیقا در کنار بیمارستان آمریکایی بیروت مستقر است. در خیلی از کشورهای دیگر و خیلی از رشتههای دیگر اینچنین است. شاید برخی دوستان بگویند شاخص را افزایش دهیم مشکل حل میشود اما من میدانم که در اینصورت دیگر این اعتماد، دستاورد و اعتبار کنونی در آینده نخواهد بود. پزشکی که اینطور تربیت شود، پزشکی نیست که در دنیا بدان افتخار کنید. من عکسهایی را به شورای انقلاب فرهنگی بردم و نشان دادم و گفتم اگر واقعا میخواهید اینطور دانشجو تربیت کنید، بسمالله، ظرفیت را 10برابر کنید. ما مخالف نیستیم. الان میبینید وضعیت ما اینطور است و میخواهید ظرفیت را اضافه هم بکنید؟ مگر دانشکده ساختید؟ مگر تخت ساختید؟ مگر هیاتعلمی تربیت کردید؟ مگر آزمایشگاه و جسد اضافه کردید؟ مگر آزمایشگاه بیوشیمی درست کردید؟ دانشجوی پزشکی اینطور نیست که بگویید ظرفیت سالن من 200 نفر است و حالا آن را 400 نفر میکنم. فردا این دانشجو قرار است به بخش برود. الان برخی بیمارستانهای آموزشی شما در یک تایم صبح 400 دانشجوی بالینی دارد. جا نیست راه بروید. آیا تختی اضافه کردید؟ 900 عضو هیاتعلمی سال گذشته از وزارت بهداشت استعفا دادند. هیچکسی در بالینی حاضر نیست عضو هیاتعلمی بشود. این دانشجو را چه کسی میخواهد تربیت کند و با چه کیفیتی قرار است تربیت کند؟
واقعا در موضوع افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی، تعارض منافعی در میان پزشکان نیست؟
الزامات را درست کنید، ظرفیتها را افزایش دهید. الان 3 میلیارد تومان قیمت راهانداختن یک تخت بستری است. شما دانشجو را اضافه میکنید، از کدام استاد، کدام تخت و کدام اتاق عمل و کدام تجهیزات استفاده کند؟ در جسد و آناتومی الان مشکل داریم. دانشجو میخواهد روی جسد آناتومی یاد بگیرد. اعتراضات ما از روی دلسوزی است اما میگویند اینها پزشک هستند و تعارض منافع دارند. من در جلسهای بیان کردم بنده راهحلی که میدهم این است که 20 هزار پزشک عمومی در کشور دارید که کار پزشکی نمیکنند. اگر توان دارید، اینها را در شبکه بهداشت خانواده و نظام ارجاع مشغول کنید و امورشان را تسهیل کنید تا در شبکه بهداشت و درمان خانواده کار کنند. مجلس بودجه بگذارد، وزارت بهداشت اقدام کند و دولت کمک کند تا این کار انجام شود. برای پنج هزار نفر هم شرایط را تسهیل کنید تا رزیدنتی بخوانند. درصورت انجام این اقدامات، از روز بعد مشکل پزشک عمومی حل میشود. بدینصورت چهار سال بعد هم مشکل متخصص شما حل میشود. قبول نمیکنند و از فردا تنها دانشجوی پزشکی اضافه میکنند. چند سال دیگر این دانشجو پزشک میشود؟ هفت سال و نیم دیگر! دو سال هم طرح میرود و 9 سال و نیم میشود. بعد چهار سال تخصص بخواند، 13 سال بعد است. دو سال باید طرح تخصص برود و 15 سال و نیم میرود و سه سال هم جراحی عروق بخواند، میشود 18 سال و نیم! این آدمی که شما میگویید 18 سال و نیم دیگر جراح عروقی مثل من میشود. این برای من تعارض منافع دارد یا این روشی که بیان میکنم؟ 18 سال و نیم دیگر من از چه چیزی میترسم که شما میخواهید یک جراح عروق تحویل بدهید؛ که اگر بدهید! به دکتر مرندی میگویند تعارض منافع دارید. آن آدمی که به دکتر مرندی میگوید تعارض منافع دارید و نمیخواهید ظرفیت پزشکی زیاد شود، آن آدم مشخص است منطق محکمی ندارد و کار پزشکی نمیکند. من چطور این را اثبات کنم که فردا مثل مجارستان میشوید؟ میدانید بچههای ما با چه وضعیتی به آنجا میروند و پولی میدهند و پزشک میشوند؟ به اندازه دانشجوی سال سوم ما هم سواد ندارند. دانشجویی که از خارج آمده، انترن من در بیمارستان شهدای تجریش بود. نمیدانست پلاکت چیست، از مجارستان آمده بود. اینها درس نمیخوانند، مجارستان فقط پولی میگیرد و مدرک میدهد. خیلی از کشورها همینطورند، بعد میگویند شاخص پزشکی تاجیکستان چندبرابر ایران است. کیفیت پزشکهای آنجا را نیز بیان کنید. اگر حاضر هستید پزشکهای شما مثل تاجیکستان عمل کنند، شاخص خود را مثل آنجا کنید. هند دانشجوی پزشکی را چهارساله تربیت میکند و به آنها پزشک میگوید. همانهایی که زمانی در ایران هم بودند. چین همین کار را چند سال پیش کرد و به قول دکتر لنکرانی، اشتباهی اینچنینی کرد و اندکسهای خود را فقط از لحاظ پزشکی بالا برد اما در همه حوزهها شاخصها افت کرد. چرا فکر میکنید در حوزه پزشکی هرچه روی کاغذ است، میتوانید انجام دهید؟ چون ظرفیتش را ندارید، چون زیرساختش را ندارید، چون امکان آن را ندارید. همین الان 30-20 هزار پزشک عمومی دارید و کسی نیست بیهوشی بخواند، کسی حاضر نیست اطفال بخواند، کسی حاضر نیست طب اورژانس و جراحی قلب و جراحی قلب اطفال بخواند. تعداد را صدبرابر هم کنید، باز طرف این رشتهها را نمیخواند، چون برای او نمیارزد. بهنسبت سختی و دشواری کاری که وجود دارد، نمیارزد.
میزان دریافتی پزشکان هم از دیگر بحثهای مورد مناقشه است، نظرتان دراینباره چیست؟
برخی از دوستان بحث دیگری مطرح میکنند که چرا پزشک باید دریافتی بیشتری از کارمند داشته باشد؟ یکی از ریشههای این بحثها این است. بد نیست این مساله را باز کنم. به من واضح گفتند. چرا شرایط جامعه اینچنین است که یک پزشک باید 30-25میلیون بگیرد؟ درحالیکه کارمند ما 18-17میلیون میگیرد. مثال ساده بیان میکنم؛ به خلبان خود چندبرابر یک راننده اتوبوس پول میدهید؟ حداقل دوونیم برابر میدهید. راننده اتوبوس اگر 17میلیون میگیرد، خلبان باید بالای 50-40میلیون بگیرد. حدودی بیان میکنم. هر دو راننده هستند، چرا این میزان تفاوت دارند؟ اگر شما به خلبان خود بهاندازه یک راننده اتوبوس پول بدهید، چهار روز دیگر بچه ما حساب و کتاب میکند و میگوید چرا با گذراندن دورههای سخت و سنگین درس بخوانم و خطر پرواز را به جان بخرم و خلبان شوم؟ خب راننده اتوبوس میشوم. معلوم است اگر شرایط موردنظرتان را اجرا کنید، کسی پزشک نمیشود. پزشک درس سنگین دارد، کشیک سنگین دارد، دورههای طولانی دارد، امتحانات بسیار دشوار دارد، بعد از فارغالتحصیلی مسئولیتی بسیار سنگین دارد. مگر میشود بگویید کسی که دکتری دارد با پزشک یکسان است؟ وضع کسانی را که مدرک دکتری دارند خوب کنید، من مخالف این نیستم. شغل این افراد را نیز درست تعریف کنید و بهتناسب زندگی او را تامین کنید، حالا چون نمیتوانید این کار را بکنید، باید وضعیت پزشک را خراب کنید؟ پزشکی، رشته بسیار سنگینی است. من جراح عروق هستم و تمام چهار ساعت که عمل میکنم هرچه آدرنالین در بدن من است ترشح میشود و بعد از عمل هم باید مراقب باشم برای بیمار اتفاقی نیفتد. اگر اتفاقی بیفتد باید جواب همراه را بدهید، دادگاه و قانون دارد. خود را باید بهروز نگه دارید، همیشه باید در دسترس باشید. یک پزشک مثل من هیچ ساعت و ثانیهای از شبانهروز بدون دغدغه نیست. من 30روز ماه را در دسترس بیمارستان هستم و حق ندارم گوشی خود را یکدقیقه خاموش کنم. دو قدم از تهران خارج میشومباید یکی جای من باشد و بداند که سریع برمیگردم. این تمام زندگی ماست. این را با کسی مقایسه میکنید که دغدغه کمتری دارد؟ ریشههای این بحث در اینجاست. افزایش ظرفیت را اعمال کنید تا چهار روز دیگر آدمی که بهدرد میخورد به رشته پزشکی نرود. شما میخواهید جان عزیزان خود را دست این افراد قرار دهید. میخواهید پدر خود را دست من بدهید که عمل کنم، یک عمل سنگین عروقی، مگر میتوانید به من اعتماد نداشته باشید وقتی من یک پزشک بیکیفیت باشم؟ اینها را محاسبه نمیکنند.
یعنی افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی هیچ کمکی به حل مشکلات حوزه درمان نخواهد کرد؟
برخی دوستان این نظر را دارند که باید آنقدر پزشکان را زیاد کنیم که سرریز آنها این مشکلات را حل کند. این کار را بکنید، اما باید آن دنیا جواب بدهید. اگر پزشکی تربیت کردید که توانمندی لازم را نداشت و بهخطا روی بدن بیماری یک خط انداخت و زخمی ایجاد کرد، تا دنیا دنیاست گیر هستید. الان هم همینطور است. الان اگر من در آموزش خبطی کنم همین است ولی این تصمیمی است برای همه که بهپای شما نوشته میشود. دوستان باید این محاسبات را انجام دهند، روی کاغذ بیاورند. ، هیچ تعارض منافعی هم نداریم. دلمان هم میسوزد، موافق افزایش متناسب ظرفیت هستیم جمعیت ما زیاد میشود، سالمندی ما زیاد میشود، مگر میتوانید کسی را پیدا کنید که مخالف افزایش ظرفیت باشد؟ اما این افزایش ظرفیت باید متناسب با چهار آیتمی باشد که بیان کردم، یعنی کیفیت آموزش حفظ شود، زیرساختهای آموزش تامین شود، باقی شاخصها باید رشد کند، وضعیت اقتصادی جامعه و کشش بازار باید در نظر گرفته شود وگرنه شما تربیت میکنید اما نمیتوانید جذب کنید و نیرو را درواقع برای کشورهای منطقه تربیت میکنید. جذابیت در کشورهای منطقه برای نیروهای حوزه سلامت بسیار بالاست. در یک کشور ویزیت یکمیلیون و 700هزار تومان است. در دوحه قطر ویزیت دکتر متخصص دومیلیون و 700هزار تومان است. اگر این کشور درها را باز بگذارد، میروند. البته باید هنرمندی داشته باشیم تا از این بازارها استفاده کنیم اما در عین حال نیروی خود را از دست ندهیم. یعنی بچههای ما بروند و برگردند که من این را پیگیری میکنم. آن بازارها را باید بگیریم اما نه بهبهای از دست رفتن نیروی داخلی. این خطر وجود دارد چون رشته پزشکی سنگینترین، پرهزینهترین و طولانیترین رشته دانشگاهی دنیاست. شما با پول این مردم این نیرو را تربیت میکنید اما برای آن فکری نمیکنید، درنتیجه او از کشور میرود و این ظلم به مردم است. این بهنفع مردم است که من میگویم یا آنکه آقایان میگویند ظرفیت را زیاد کنید؟ خیلی از کشورهای منطقه کمین کردهاند که حوزه بهداشت و درمانشان را با بچههای ما پر کنند. بیمارستانها را پر کنند و نیروها را بگیرند، مثل باقی کارگرهایی که از کشورهای دیگر میگیرند. در قضیه افزایش ظرفیت مطالب زیاد است، ما تلاش کردیم و آقای رئیسجمهور و شورای انقلاب فرهنگی خب عنایت داشتند اما ظرفیت باید متناسب افزایش یابد. شما درست روی نکتهای دست گذاشتید که من بسیار در آن حرف دارم.
اتفاق خوبی که الان در نظام پزشکی رخ میدهد اما مغفولمانده، بحث امضای الکترونیک است. نظر شما درمورد ادامه این روند چیست؟
امضای الکترونیک درقالب نسخه الکترونیک، اصل هویتسنجی پزشک در آن فضای الکترونیکی است که اهمیت زیادی دارد، در قانون بودجه 1400 و 1401 هم برعهده نظام پزشکی گذاشته شد. بحث ارجاع امضای الکترونیک، هویتسنجی و اصالت امضا بحث مهمی است. من که در این سازمان آمدم، کار شروع شده بود. 60هزار کارت صادر شده بود ولی 12هزار کارت با عقبماندگی در نوبت بود. الحمدلله توانستیم 12هزار کارت را بهروز کنیم و علاوهبر آن به عدد 120هزار کارت رسیدیم. البته یک عدد 70هزار گفتم که مختص پزشکان است. در صداوسیما بیان کردم که 70هزار کارت برای پزشکانی که نسخه الکترونیک مینویسند، صادر کردهایم ولی برای سایر اعضا اعم از داروساز و غیره 120هزار کارت هوشمند امضای الکترونیک صادر کردهایم و الان هم بهروز هستیم و هیچ تاخیری نداریم. یعنی هرکسی مدارک را بارگذاری کند در کوتاهترین زمان ممکن کارت امضای الکترونیک برای او صادر میشود، اما کارت بهعنوان یک راهکار جوابگوی همه نیازها نیست؛ چراکه کارتخوان نیاز دارد و ممکن است در دسترس همه نباشد یا پزشک نتواند با خود به همهجا ببرد. بنابراین دو روش دیگر که یکی USB است و دیگری اپلیکیشن موبایل را در دستورکار داریم. زیرساختهای این دو باید با زیرساختهای نرمافزارهای بیمهها هماهنگ و همسانسازی شود و این دو کار را را شروع کردیم. اپلیکیشن موبایلی نیز تا پایان خرداد در دسترس قرار میگیرد.
گزارشی در روزنامه ما در بحث تلهمدیسین و دارو منتشر شد. یکسری از عزیزان معتقد بودند فروش اینترنتی دارو به این دلیل ممنوع شده که در این فرآیند فروش اینترنتی دارو، ویزیت دکتر داروساز اتفاق نمیافتد که باید به شما توصیه و مشورت و تذکرات لازم را بدهد. نهایتا پلتفرمهای اینترنتی دارو مثل یک فروشگاه عمل میکنند و چیز بیشتری نیستند. نقطه مقابل را داشتیم که میگفتند این حرفها بهانه است و ویزیت دارویی میتواند در آن بستر هم اتفاق بیفتد، صرفا بحث تعارض منافع است و درنهایت نمیخواهند بستر فروش اینترنتی دارو فراهم شود. نظر شما در این خصوص چیست؟
اینکه حوزه سلامت بهسمت فضای دیجیتال میرود یک واقعیت انکارناپذیر است و ما ناچار هستیم بهسمت حوزه سلامت دیجیتال در همه زمینهها حرکت کنیم؛ اما آن هم مثل بحث قبلی باید متناسب با رعایت کیفیت و تضمین سلامت مردم باشد. در این زمینه خیلی عقب هستیم، یعنی ارگانهای متولی عقب هستند. سازوکارهای فضای مجازی را ما تدوین نکردیم اما در نظام پزشکی کارهایی را شروع کردیم و با سرعت به این سمت میرویم با این حال عقبماندگی زیاد است. نیاز مردم از ما پیشی گرفته است. همانطور که در فضای واقعی مجوز مطب و داروخانه میدهیم و ضمانت و کیفیت سلامت مردم را تضمین میکنیم، در فضای مجازی باید همین چهارچوبها را تدوین میکردیم اما نکردیم. این عقبماندگی باید جبران شود، رفتن به فضای دیجیتال و تلهویزیت اجتنابناپذیر است و موجی است که میآید و نمیتوان درمقابل آن مقاومت کرد اما تا زمانی که این سازوکارها را تدوین کنیم، آن دوستانی که در فضای مجازی فعالیتهای مربوط به سلامت را انجام میدهند حتما باید مجوزها را از نظام پزشکی و سایر ارگانهای مسئول بگیرند. در برخی جاها کلینیکهای سلامت مجازی راهاندازی کردهاند که چهارهزار پزشک در آن فعالیت میکنند و به مردم مشاوره میدهند. مردم از کجا بدانند این آدمی که خود را بهعنوان فلان متخصص معرفی کرده، واقعا این تخصص را دارد؟ حتما این دوستانی که این فضا را راهاندازی کردهاند باید از نظام پزشکی مجوز بگیرند و آرم نظام پزشکی مثل آرم مجوز پروانه مطب بالای سر آن سایت باشد تا مردم بدانند که این آدم واقعا فوقتخصص دارد. اگر مشاوره اشتباهی داده شد و بیمار دچار عارضه شد چه کسی جوابگو است؟ در حوزه دارو همینطور است. همکاران داروساز ما افراد آکادمیک و دانشگاهی هستند. دکتر داروساز هستند. بالاخره وقتی نسخه دارویی به شما میدهند مسئولیت این را قبول میکنند. این دارو را با این دز دادم و پشت دارو مطالب را نوشتم و توضیحات مشاورهای را ارائه دادم. این کار انجام میشود اما ممکن است نقص و کاستی داشته باشد. وقتی این را حذف میکنید و در فضای مجازی میگویید این دارو را برای مریض ببرند، چه کسی تایید میکند که این همان دارو است و دز همان است و این دارو برای شما لازم است یا خیر؟ مضاف بر اینکه بدون نسخه این کارها را میکنند، بنابراین قطعا واکنش نشان میدهیم. این فضا باید سازماندهی و مجوزهای لازم گرفته شود و تا زمانی که مجوزها را نگرفتهاند، فعالیت مجازیشان کار درستی نیست و میتواند امنیت مردم را به خطر بیندازد. ممکن است بگویند بهخاطر تعارض منافع است ولی واقعیت این است که این کار فعلا منطق ندارد، باید سازوکارهای آن مشخص شود و هر زمان که مشخص شد جامعه داروسازهای ما این ضوابط را تعیین کنند و خود آنها این فضا را بهدست بگیرند.
نظر شما درباره تعرفههای پزشکی که برای امسال وضع شد، چیست؟
قصه تعرفه مفصل است. این تعرفه وضع شد و آن را هیاتدولت مصوب کرد و قانون است و ما بهعنوان سازمان نظامپزشکی به آن عمل میکنیم. درمورد تعرفه بحث کلی این است که هر چکوچانه و هر جنگودعوا و بحث کارشناسیای که دارید، باید در جلسات و با طرفهای ذیربط انجام دهید. بحث و جدل کنیم و منطق بیاوریم. ولی وقتی یک چیزی مصوب شد، مصوب شده است و این کار را انجام دادیم. درطول پنج ماه در جلسات متعدد و بیشماری رفتم؛ با بیمهها، دولت، مجلس و شورای عالی بیمه سلامت چکوچانه زدیم و ترجیح این است که بحثهای کارشناسی اینچنینی به فضای عمومی کشیده نشود. مردم ما به اندازه کافی در این شرایط اقتصادی درگیری دارند، من تمایل ندارم این بحثها را به بیرون از جلسات بکشانم و واقعا این کار را نکردم. رسانه از ما پرسیده، مجبور شدیم جواب دهیم یا در جایی تلویزیون مطلبی را مطرح کرده، مجبور شدیم جواب بدهیم ولی تمایل اصلی ما این است که بحثهای کارشناسی اینچنینی به فضای عمومی کشیده نشود، چون بحث کاملا تخصصی و کارشناسی است. خیلی از مردم عزیز ما وقتی میگوییم تعرفه ممکن است تصور کنند دستمزد پزشک است. برخی مسئولان ما این تصور را دارند که درست نیست. تعرفه اجزای متفاوتی دارد و کمترین جزء آن دستمزد همکار ماست. فرض کنید ویزیت را به یک پزشک 80 هزار تومان میگویید، این ویزیت 45 درصد سهم پزشک است و 55 درصد هزینههای سربار است. پول منشی، اجاره مطب، پول آب و برق و تلفن، پول عوارض و لوازم مصرفی است. حالا این ویزیت از 80 هزار تومان به 100هزار تومان رسیده است. میگویند پزشکان ویزیت خود را گران کردند. این 20 تومانی که رشد کرده 45درصدش برای پزشک است، یعنی کمتر از 10 درصد برای پزشک رشد کرده و بقیه اجاره مطب است که رشد کرده است، متناسب با تورم است. بحثهای کارشناسی و جزئی تعرفه به فضای عمومی کشور نباید کشیده شود و نفعی ندارد. در جلسات کارشناسی باید رفت و صحبت کرد. بحث دیگر این است که قطعا و بدونشک هر حرفی که در بحث تعرفه میگوییم و پیگیری میکنیم، نگاه اول ما منفعت مردم است که فشار کمتری به مردم بیاید اما سازمانهای بیمهگر مسئولیت بیشتری دارند و باید تعهدات خود را بهتر عملی کنند، ببینید چه کسی نفع میبرد. مردم و جامعه پزشکی همواره درکنار هم بودند. در دوران جنگ، در دوران دفاع از حرم، در دوران کرونا، در دوران مختلف کنار هم بودند و باید درکنار هم بمانند. با اینکه ممکن است جامعه پزشکی هم اشکالاتی داشته باشد اما اصل مشکل اینجا نیست. پول و منابع دست سازمانهای بیمهگر است. سازمانهای بیمهگر باید بتوانند پول و منابع را مدیریت کنند. جامعه پزشکی آرزو دارد هیچ ارتباط مالی با مردم نداشته باشد. این ایدهآل ماست. همچنین جامعه پزشکی قربانی اصلی نابسامانیهای مالی در حوزه سلامت است. الان هر چیزی که بهعنوان زیرمیزی، تخلفات و... مطرح میشود در حداکثر موارد پنج درصد جامعه پزشکی را شامل میشود اما 95 درصد جامعه پزشکی تاوان این را به لحاظ هویتی و اعتباری و اجتماعی میدهند. چه کسی باعث شده آن پنج درصد به این مسیر کشیده شوند؟ رسانه هم همه را با یک چوب میزند. چند روز پیش رسانهای نوشت تافتههای جدابافته بهدنبال پرکردن جیب خود هستند. ممکن است کسی بگوید من جامعه پزشکی را کوبیدم و دلم خنک شد. دل او خنک شد ولی مشکل که حل نشد. شأن جامعه پزشکی را پایین آوردید، آدمهای سالم این جامعه را ناراحت کردید، مردم را نسبت به این جامعه جریتر کردید، اعتماد که شرط اصلی درمان است از بین بردید. اگر من به پزشک خود اعتماد نداشته باشم، درمان بهشدت کماثر میشود.
برگزاری آزمون دستیاری هم با حواشی زیادی همراه بود. توضیح شما در این خصوص چیست؟
بحث ما این است که آزمون دستیاری و شیوه برگزاری آن نه این دوره که در چند دوره گذشته باعث آزردگی جامعه پزشکی است. این شیوه خوب نیست. ولی این شکل که هرساله دستیاران ما برای برگزاری یک امتحان این همه چالش داشته باشد، زیبنده جامعه پزشکی و پزشکان عمومی ما نیست. این موجب خجالت ماست. چرا باید یک امتحان این میزان چالش داشته باشد؟ امتحان را در یک جا ثابت کنید و قوانین را رعایت کنید تا هرکسی به راحتی برای امتحان بیاید و برود. چرا باید ذهن و روان بچههایی که میخواهند درس بخوانند با آن حجم سنگین کتاب و درس و استرس، خراب شود؟ همان استرس امتحان برای این بچهها کافی است. نباید من بهعنوان مسئول یک نگرانی اضافه چندبرابری به اینها اضافه کنم. واقعا امتحان دستیاری امتحان سنگین و پراسترسی است. گاهی فرد یکسال از زندگی خود میزند و مرخصی میگیرد و کار را تعطیل میکند تا این امتحان را قبول شود. این هم یکی از آن سختیهای پزشکی است که پزشکان تحمل میکنند. این حجم استرس کم است که ما یک نگرانی بیخود و نابجایی را برای زمان و شیوه برگزاری امتحان درخصوص منابع به اینها تحمیل کنیم؟ این قابلقبول نیست، من بهعنوان مسئول نظام پزشکی نمیپذیرم که به اعضای سازمان در حوزه پزشک عمومی این میزان ظلم شود، چه در این دوره و چه در دورههای قبل باشد. به نظر من یک اصلاحات اساسی ساختاری لازم است. امیدواریم این تیم جدید بتوانند این کار را انجام دهند. این امتحان یک تاریخ مشخص داشته باشد، یک ضوابط مشخص داشته باشد و هرسال درگیر آزمون و خطا، احکام دیوان عدالت اداری، دعوای بین وزارتخانه و بچهها و... نباشیم. به نظرم سامان دادن یک امتحان نباید کار دشواری باشد و قطعا ایرادهایی متوجه مدیریت است.
منافع مالی ممکن است در این زمینه دخیل باشد؟ سابقه فروش سوالات و تقلب در آزمون منظور است.
خیلی بعید است، چه کسی منفعت مالی در برگزاری امتحان دارد؟ این نیست. یکسری کتاب و خلاصه مطالب است که منفعت مالی چندانی ندارد. در تعویق امتحان یا جابهجایی زمان امتحان به نظرم یک بیتدبیری وجود دارد و آییننامههای داخلی وزارتخانه باید ثبات بیشتری داشته باشند. به کرات دیدهام وزارتخانه در جلسات شورای تخصصی، آییننامهها را مرتب تغییر میدهد. نهفقط در آزمون دستیاری بلکه در باقی حوزهها نیز اینچنین است. یک دورهای را سهساله و یک دوره را چهارساله میکنیم، یک دورهای را مستقیم و یک دورهای را امتحان میدهیم. اینها برای جامعه پزشکی قابلقبول نیست. میزان و تعداد تغییرات این آییننامهها را در حوزه سلامت در این چند سال پیگیری کنید. اصلا وضعیت خوب و قابلقبولی نیست. چرا باید این رشته در سالهای مختلف دستخوش این میزان از تغییرات شود؟ نباید اینطور باشد. اعتماد مسئولان را به حوزه وزارتخانه کم میکند. میگویند این را هر طور میخواهید میچرخانید. این میزان از تغییرات در شورای تخصصی و حوزه سلامت قابلقبول نیست.
افق نظام سلامت را در دوره آتی با توجه به دوره خودتان چطور میبینید؟
اگر با همین وضعیت پیش برویم یعنی به چهرهها، نخبهها و زحمتکشان حوزه سلامت اعتماد کنیم، آینده روشنی در انتظار حوزه سلامت این کشور است، اعتماد بحث بسیار مهمی است. نکته دیگر اینکه به تقویت اعتماد بین مردم و پزشکان کمک کنیم. اعتماد عاملی بسیار مهم در میزان تاثیر دارو در فرآیند درمان است. این به لحاظ علمی اثبات شده و مقاله وجود دارد که اگر به پزشک اعتماد داشته باشید این دارو چندینبرابر بهتر عمل میکند. اگر اعتماد نداشته باشید یا از دکتر خوشتان نیاید درمان تاثیر کمتری دارد. اعتماد عاملی در میزان کارایی درمان است. رسانه نباید این را از بین ببرد. پزشکان را بزنید ولی اعتماد را از بین نبرید. اعتماد به کسانی که حوزه سلامت ما را در این 40 سال به این خوبی رشد دادند. اعتبار و اعتماد و جایگاهی که حوزه سلامت دارد به لحاظ خودکفایی در تولید علم، کسب علم، تکنیک و پرورش نیرو به خودکفایی مطلق رسیدیم. متقاضیان در هیچ حوزه آموزشی نیاز ندارند به خارج بروند و تحصیل کنند. در هیچ حوزه درمانی و تشخیصی نیاز نداریم کسی به خارج برود. در هیچ حوزه آموزشی نیاز نداریم به خارج بروند و این خودکفایی مطلق است. در این 40 سال علیرغم مشکلات زیاد، به یک خودکفایی در حوزه درمان و بهداشت رسیدیم. وقتی رئیس فدراسیون آموزش پزشکی چند سال پیش در ایران رسما بیان کرده که شیوه آموزش پزشکی در ایران که آموزش را در درمان ادغام کرده است، باید الگوی آموزش پزشکی دنیا در قرن 21 باشد و این جمله رسما ثبت شده است، یک عده که نه سال 64-63 را دیدهاند و نه این سیر رشد را دیدهاند، میگویند ما بهتر میتوانیم بنوازیم. بر چه اساسی باید به شما اعتماد کنیم؟ یک دلیل موجه و یک نمونه از عملکرد موفق خود در حوزههای دیگر را ارائه دهند که جامعه پزشکی به آنها اعتماد کند. این دوستان نمونه عملکرد موفقی در حوزه علوم دارند که الان اعتماد کنیم و آموزش پزشکی را به ایشان بدهیم؟ این با اصل سیاستهای ابلاغی مقاممعظمرهبری در تضاد است. اگر به این دلسوزان و اندیشمندان و زحمتکشان اعتماد کنیم و بیجا دخالت نکنیم و فکر نکنیم ما بهتر از آنها میتوانیم اداره کنیم، الگوی موفق داشتهایم و موفق عمل کردهایم، حتما آینده سلامت ما آینده رو به رشد و موفقی خواهد بود و در دنیا بهتر از این میدرخشد. در خیلی از عملهای راهبردی و تحقیقهای راهبردی سنگین که کشورهای معدودی در دنیا درگیرشان هستند، ما جزء کشورهای طراز اول هستیم. مثل بحث پیوند که عنوان کردم، مثل شعوری که مردم ما در اهدای عضو دارند. شما یک دختر 14 ماهه را در بندر خمیر دارید که دچار مرگمغزی میشود. پدر و مادر جوان این دختر که 20 ساله هم نبودند، به این شعور و درک میرسند که اعضای این بچه را باید اهدا کنند. یک هواپیمای فالکون با جراح قلب به بندرعباس میرود و قلب را سیو میکند. جراح پیوند ما با بالگرد از شیراز میآید و کبد را سیو میکند، چون برداشت اینها کار دشواری است. اینکه چطور قلب را بردارید که آسیب نبیند. کلیهها را نیز سیو میکنند. با هواپیمای جت فالکون قلب را در کوتاهترین زمان ممکن به بیمارستان قلب شهید رجایی میآورند و به قلب بچه دوسالهای پیوند میزنند. این بچه آن شب در مراسم سالگرد تاسیس انجمن اهدای عضو، روی سن میدوید. کبد را در شیراز به بچه کوچکی پیوند میزنند. کلیه را به بچه 10 ساله و کلیه دیگر را به بچه 14 ساله پیوند میزنند. این چهار بچه الان دارند زندگی میکنند. مادر آن کودک متوفی میگوید سمای من از ابتدا سماوی بود. مسئولیت او این بود که چند ماه در دنیا بیاید و به این چهار بچه حیات ببخشد و برود. این اوج شعور، این بیان و این توانمندی تکنیکال تیم و قدرت انتقال سریع هوایی، اجزا و تکنیک فوقالعاده پیوند قلب 14 ماهه مجموعه کمنظیری در دنیاست. با چه چیزی میتوان این را ارزشگذاری کرد که بچه دوساله الان زندگی میکند. این را با چه عددی میتوان ارزشگذاری کرد؟ این افتخار و این تصویر زیبا از آن شعور و از آن توانایی هماهنگی و توانایی لجستیک انتقال و پیوند و مراقبتهای بعد، ماحصل یکی دو دهه خون دلخوردن است. مسئولان باید به همین جریان اعتماد کنند و فکر نکنند برخی اگر کنترل را دست بگیرند میتوانند به این موفقیت دست پیدا کنند. الگوی خوبی داریم. این شریان و این تیم به اینجا رسیدهاند که در دنیا تک هستند. چرا میخواهید این را بگیرید و دست کسان دیگری بدهید که نمیدانیم چه میکنند؟ این دغدغه ماست! اگر بر همین منوال پیش برویم، موفق هستیم. اشکالاتی وجود دارد، نارسایی هم داریم، زیرمیزی هم داریم، تخلف هم داریم و باید برطرف کنیم. مگر در حوزههای دیگر این اشکالات نیست؟ مگر در حوزه خودرو، یارانه، اقتصاد، کشاورزی و... کمبود نداریم؟ در حوزه پزشکی هم این اشکالات وجود دارد اما دلیل نمیشود تمام حوزه پزشکی را زیرسوال ببریم. آن اشکالاتی که وجود دارد اگر 20-10 درصد به آدمهای ما برگردد 80-70 درصد به ساختارها و سیاستگذاریهای ما برمیگردد. ما با مدیریت خود رفتار آدمها را تنظیم میکنیم. من مسئول و تصمیمگیر آن پزشک را تنظیم میکنم که قانع به مبلغ ویزیت باشد یا سراغ کارهای خلاف برود.
با فرد سیاسی مشهوری که در لندن زندگی میکند صحبت میکردم، ایشان مشکل قلبی دارد. 5-4 سال پیش عمل قلب باز کرده و 4-3 هفته پیش هم آنژیو داشت. به او میگفتم چه خبر؟ میگفت مردم نمیدانند در لندن برای دسترسی به یک متخصص قلب چقدر سختی میکشیم. مخصوصا کرونا باعث شده کسانی که نیاز به شیمیدرمانی داشتند، یکباره سه سال کارهایشان عقب بیفتد، درحالی که ایرانیهای زیادی برای عملهای جراحی از سراسر دنیا به تهران میآیند. این موضوع صحت دارد؟
نکته و مطلب مهمی است. در برخی کشورها همچون کانادا همه ساختارها دولتی است و کسی پول نمیدهد. اما دوست من که از بچههای شریف است و الان در کانادا زندگی میکند، برای یک MRI 6 ماه بعد به او وقت دادند. دختر همکار من در لندن داروسازی میخواند، گوشش درد میکرد، پرستار اورژانس او را معاینه کرد و سه روز بعد پزشک خانواده او را دید و سه ماه بعد وقت متخصص به او دادند! یعنی برخی از کشورهای دنیا یک چیزهایی را حل کردهاند و یک چیزهایی را نیز تحمل میکنند. ما در کشور خود توقعات دیگری داریم و میخواهیم همهچیز را با هم داشته باشیم. یعنی همین لحظه ویزیت شوم، MRI شوم و فوقتخصص من را معاینه کند و هزینهها هم کم باشد، همهچیز را با کشورهای دیگر هم میسنجیم. آنها اگر یک جنبههایی دارند، از سوی دیگر جنبههای دیگری را نیز ندارند. مطلب دیگر این است که جامعه پزشکی ما در توان و تکنیک در حد استانداردهای جهانی است. از لحاظ ایثار و جانفشانی هم کمنظیر هستیم. در دوران دفاع مقدس دیدیم، در دوران جبهه مقاومت دیدیم، در دوران کرونا موردی نداریم که عمل جراحی یک بیمار دیگر دچار مشکل شده باشد و عقب بیفتد. در دوران کرونا هر کاری لازم بود در همان بیمارستانی که کرونا بود و خطر بود و در اتاق عملی که خطر داشت، انجام دادیم. زمانی من روی تخت کرونا بستری بودم، یک شب زنگ زدند بیمار کرونایی که بدحال بود را با آن وضعیت عمل کردم چون به شخص دیگری دسترسی نداشتند. شب بعد دوباره همان حادثه تکرار شد. این داستان ثابت است. خیلی از همکاران ما این کارها را کردهاند. شرافت پزشکی و قداست و توان آن را بهخاطر امری که آنها مقصرش نیستند، زیرسوال ببریم؟ بهخاطر این مساله همه را تخریب نکنیم و مقابل مردم قرار ندهیم تا مقصر اصلی فرار کند. بعد همه پزشکان را میگویند تافته جدا بافتهاند. . حجم زیادی از بچههای ما عاشقانه کار میکنند، پیوند قلب ما اگر به اینجا رسید بچههای قلب تنها برای پول زحمت نکشیدند. تیمهای پیوند کبد و پیوند مغز استخوان ما آدمهای زیادی را درمان کردند و به خاطر پول هم این این کارها را انجام ندادند. پول در این امور نمیتواند تعیینکننده باشد. باید بایستید و برای پیوند مغز استخوان شاگرد تربیت کنید. با وجود تمام مشکلاتی که هست. رسانه درمجموع قدری جامعه پزشکی را مکدر میکند و این اقدامات را هم زود شروع کردند. من در مصاحبهای گفتم کرونا هنوز تمام نشده است، قدری اجازه دهید. در کرونا بچههای جامعه پزشکی واقعا زحمت کشیدند. واقعا بچهها جان بر کف بودند و هیچ کس بهخاطر ترس، بیمار کرونایی را رها نکرد. همان روزهای اول که هنوز ابهامات زیادی بود بچهها وسط بخش میان 50 بیمار کرونایی میرفتند. من مسئول کمیته نیروی انسانی کرونا در بیمارستان بقیهالله بودم، در روزهای اولی که شروع شد پزشکان رشتههای دیگر که کار نداشتند به کمک بچههای داخلی و عفونی میآمدند. بخش سرطان و زایمان که تعطیل شد، دکتر پیام میداد که من متخصص زنان و زایمان هستم، چه کمکی به بیماران کرونایی میتوانم بکنم؟ فوقتخصص غدد بود، جراح ارتوپد بود و میگفت کجا به درد میخورم. 90 نفر را سازماندهی کردم تا به بچههای داخلی و عفونی کمک کنند.
درباره خدمت جامعه پزشکی به جبهه مقاومت نیز قصد داشتید نکاتی را بیان کنید.
در حوزه جبهه مقاومت در 5 سالی که درگیر بودیم هم حوزه سلامت کاستی نداشت. از آمرلی عراق تا سواحل مدیترانه درگیر بودیم. یک جبههای بود که یمن، عراق، لبنان، سوریه، ارمنستان و... درگیرش بودند. این جبهه میتوانست بهداری رزم نداشته باشد؟ فکر میکنید بهداری لبنان و سوریه جوابگو بود؟ چه کسی آنجا را پوشش داد؟ آیا ذرهای به حوزه سلامت ما تکان وارد شد؟ آیا ذرهای اجبار کردیم؟ جنگ برای ما بود هر چند آن سوی مرزها بود ولی آیا یک نفر را اجبار کردیم؟ بچههای داوطلب به اندازه نیاز و بیشتر از نیاز پوشش دادند. در جنگ به این وسعت بالای 600 متخصص و فوقتخصص داوطلب بودند. در قالب 200 تیم، جراح عروق به حلب رفته بود و هر کاری میکردیم برنمیگشت. رئیس دانشگاه گفته بود در ایام عید بگو برگردد. به زور او را بازگرداندیم. همین الان تیر و ترکش رسانهای را هم تحمل میکند. اگر برخی را بگویم که در حلب و سوریه و لبنان رفتهاند تعجب میکنید. آدمهای عادی و معمولی بودند، ظاهرشان را ببینید فکر نمیکنید این کاره باشند. در جنگ هم همینطور بود. الان آقای فرخ سعیدی بالای 90 سال سن دارند، هنوز به شهید رهنمون عرق خاصی دارند. کتاب «کیست هیداتید» این آدم در دنیا رفرنس است، در اروپا و انگلیس و آمریکا اعتبار دارد. نفر اولی بود که یک زمانی در بیمارستان هفت تیر شهر ری به او گفتند 5 جراح هستند و قرعهکشی میکنند و میبینند فرخ سعیدی نیست. گفتند ترسیده است، به او زنگ زدند و فهمیدند وسایلش را برداشته و به فرودگاه رفته است. در جنگ همواره حضور داشت. با شهید رهنمون رفیق بود. در بهشتزهرا در مراسم شهید رهنمون آمد. آدمهای عجیب و سرمایههای عجیبی در حوزه سلامت وجود دارند. خیلی از بزرگان ما در آمریکا بودند و وقتی انقلاب شد به ایران برگشتند. دکتر کلانتر که 82 ساله است 2 هزار متر خانه در آمریکا داشت و سال 58 به اینجا آمد. مستمر در جنگ بود. هر سه پسر خود را در سپاه استخدام کرد. در زمان جنگ هم این کار را کرد. همه بچههای او نخبه هستند، تمام جنگ را در جبههها بودند. استوانههایی اینچنینی داریم که لازم نیست دانشجویان را به خارج بفرستیم. کسی که الان در شورای انقلاب فرهنگی رفته و کسی که در برنامهوبودجه رفته اینها را نمیشناسند. فلان روستا میروند و میبینند متخصص نیست داد و بیداد میکنند، میگویم تقصیر شما و مسئول قبلی است که طرح پزشک خانواده را اجرا نکردید. اگر پزشک عمومی در روستا باشد، پیرزنی که سردرد میگیرد اول پیش او میرود و او 90 درصد را میتواند مدیریت کند. این آدم را نگذاشتید و بودجه را ندادید و تدبیر نکردید و در نتیجه پزشک خانواده را حذف کردید. بعد این مادر فکر میکند چون سردرد دارد باید دنبال متخصص بگردد. معلوم است متخصص مغز و اعصاب را در هر روستا نمیتوانید بگذارید. این آدم وقتی نزد متخصص میآید حتما برای او سی تی اسکن مینویسد. پزشک عمومی ممکن است با یک داروی ساده مشکل را حل کند، نه اینکه برای بیمار هزینه بتراشیم. یک زمانی فوقتخصص غدد اطفال تربیت کردیم و به استانها فرستادیم اما مریض نداشتند. همه به سراغ کار اطفال خود برگشتند. سال بعد و سال بعدش هیچ کسی در این رشته ثبتنام نکرد. نکته بعدی این است که الان توزیع ما مشکل دارد. سرانه پزشک در تهران سه برابر و گاهی 4 برابر بقیه جاهای کشور است. 45 درصد متخصصان ما در 5 کلانشهر ساکن هستند. توزیع اینها را درست کنید. وگرنه هر چقدر هم زیاد کنید در همین کانالها توزیع میشوند. چرا نمیتوانیم یک متخصص را در شهرستان نگه داریم؟ یک حقوق حداقلی برای آن تعریف کنید تا در شهرستان بماند. دوستانی که میگویند ظرفیت را زیاد کنیم دلشان را به آن دو سال طرح خوش کردهاند. میگویند آنقدر زیاد میکنیم که از آن دو سال طرح استفاده کنیم. با این دو سال طرح مشکلات مملکت درست نمیشود. بعد از اتمام دو سال طرح چه برنامهای برای کسی دارید که این میزان هزینه برای او کردید؟ میگویند به ما ربطی ندارد. بیشترین تخلف در تهران است چون تراکم پزشک بالاست. وقتی 57 به 10 هزار سرانه پزشک در تهران است و در برخی جاهای کشور 9 و 3 و 5 است و میانگین در کشور 16 است. وقتی تعداد نفرات بالاست بنابراین تخلفات نیز زیادتر است. رسانه و مسئول هم نزد همین میروند و همین را مصداق میکنند و میگویند جامعه پزشکی این است. شبکه توزیع را درست کنید، وضعیت درست میشود. چون به دو سال طرح دل خوش کردهاند دیگر هیچ چیز را نمیبینند. بعد که تمام شد همه آنهایی که در دوران طرح در شهرستانها بودند، در تهران جمع میشوند. چه میکنید؟ هیچ جوابی برای این ندارند.