شفا آنلاين-پیش از اینکه اخبار مربوط به ترافیک جادههای شمال از حدود سال 75 به بعد ورد زبانها شود، کسی سفر را جدی نمیگرفت، جدی هم نبود چون مسافران،راه شمال را بیترافیک میرفتند و میآمدند.
شفا آنلاين-وقتی تولید اتومبیل زیاد شد و خرید قسطی اتومبیل رونق یافت و هر
خانوادهای به محض تصمیم گرفتن توانست صاحب اتومبیل شود، کمبود جاده و راه
به چشم آمد و از همه بیشتر، راههای استانهای شمالی کشور.
در اواسط دهه 70
به دلیل هدررفت سوخت و استهلاک وسایل نقلیه، ساخت بزرگراه تهران - شمال از
میان منطقه البرز مرکزی و از میان جنگلهای باستانی داغ شده بود اما چون
قراردادهای منعقد شده میان مجری طرح و وزارت راه دارای اشکالاتی بود و
اشکالاتش به حدی بود که اگر اجرا میشد به ضرر منابع طبیعی شمال کشور و اگر
اجرا نمیشد به ضرر جیب تشنگان زمینخواری و زمین بازی تمام میشد، طرح
ساخت بزرگراه 120 کیلومتری تهران - شمال مسکوت ماند،
بجز مسافتی و تونلی. از سوی دیگر، بزرگراه تهران - رشت هم با وجود تمام
تخریبهایی که بر منابع طبیعی و محیطزیست تحمیل کرد، به شکل ناقص اجرا شد و
با اینکه میلیاردها تومان صرف ساخت آن شده است، هنوز هم در قطعه وسط در
محدوده منجیل، رودبار و نیز در حوالی رشت مخل آسایش مسافران است. در یک
کلام، مردم و مسافران شمال میگویند هنوز هیچ جادهای که به رفت و آمد سریع
مسافران به شمال بینجامد ساخته نشده است. همه اینها را هم کنار بگذارید،
وقتی از تهران تا کرج را 6 ساعته در بزرگراه سر میکنید و از کرج تا اوایل
جاده قزوین را دو ساعت و نیم، طبیعی است به این نتیجه میرسید که از دو دهه
پیش، غول سفر ناگهان از زمین سر بلند کرده و سر راه مسافران شمال کشور را
گرفته اما در امکانات سفر هیچ تغییری ایجاد نشده است.
«هیچ مدیری نمیتواند مدعی شود که از آمار سفر به شهرهای توریستی کشور
بیخبر است. شهرهای چالوس، رامسر، سلمانشهر، کلاردشت، نور، محمودآباد،
لاهیجان و انزلی ازجمله شهرهای پرسفر است. وقتی در شهرهای نور، سلمانشهر،
رامسر و چند شهر دیگر فروشگاههای معظم برندهای مشهور پوشاک و خوراک یا
برجهای سه قلو و سربه آسمان کشیده تأسیس میشود، یعنی این شهرها به شدت
مورد استقبال مسافران است و تردد در آنها زیاد، بنابراین، باید برای تردد
اتومبیلها در جادههای منتهی به این شهرها و همچنین راههای داخلی این
شهرها اقدامات اساسی کرد.» این را مهندس علی دلاوری کارشناس ارشد شهرسازی و
معماری میگوید.
به گفته وی «شبیه به یک شوخی بیموقع است که شما در شهری مثل سلمانشهر برج
سه قلوی بسیار شیک و مدرن و پیشرفته ببینید با فروشگاههای به هم چسبیده
برندهای معتبر و بینالمللی پوشاک و غذا اما برای حرکت در مسیری 200متری
ناچار باشید بیش از دو ساعت در خیابان اصلی این شهر سانت به سانت حرکت
کنید.»
راه، چاه، منار
شاید لازم باشد یک وزارتخانه استراتژیک در کشور تأسیس شود. مجلس محترم به
جای ادغام یا تفکیک هرچندگاه وزارتخانهها، بد نیست به فکر تأسیس
وزارتخانهای به نام وزارت چاه و منار بیفتد تا وقتی که طرحهای توسعهای
در کشور یکی پس از دیگری از روی کاغذ سربلند میکند، پیش نیازهای آن طرحها
را بسنجد و تأمین کند یعنی دستور بدهد اول چاه را حفر کنند، بعد به سراغ
منار بروند. اگر چنین وزارتخانهای داشتیم، وقتی تولیدات شرکتهای
خودروسازی افزایش یافت و به شکل لیزینگ به هر ایرانی یک دستگاه پراید یا
پژو فروخته شد، ابتدا به گسترش راهها میپرداخت و از آنجایی که هر ایرانی
تا پیش از خریدن اتومبیل هم در حسرت داشتن آن میسوزد، هم در حسرت گاز دادن
در جاده چالوس، وزارت چاه و منار، قبل از هر اقدامی باید به توسعه راههای
منتهی به شمال کشور خصوصاً چالوس اقدام میکرد.
از بحث جاده چالوس و انزلی که صرفنظر کنیم، در بقیه کشور اکنون تنها شهری
که وقتی از جاده واردش میشوید میتوانید به بزرگراههای واقعاً بزرگ
متصل و به شکلی تقریباً کم دردسرتر وارد شهر شوید، شهر تهران است اما در
اکثر شهرهای مسافرتی که به جادههای وسیع و آزادراههای بیرون شهری متصلند،
مسافران از چند کیلومتر مانده به شهر، باید در ترافیک ورود به شهر متوقف
شوند و ذره ذره حرکت کنند چون جادهها و آزادراههای بیرون شهر به
بزرگراههای درون شهر متصل نمیشود یا اساساً آن شهرها بزرگراههای داخلی
برای جذب ترافیک ندارند. در عین حال، این شهرها به نام شهرهای توریستی یا
مقصد سفر مشهور شدهاند.
پول مسافر کجا میرود
به همین سادگی این جمله معنا میشود. پول مسافر کجا میرود که پا به هر
شهری میگذارید از خدمات مورد انتظارتان محرومید؟ تقریباً در تمام شهرهایی
که به آن سفر میکنید، برای تهیه نان تازه به مشکل برمیخورید؛ در شهرهای
شمالی هزاران بار بیشتر. در تعطیلات امسال عید فطر، اگر به شهرهای شمالی
سفر کرده باشید، برای هر بار تهیه نان تازه کمتر از دو ساعت در صف
نمیایستادید.
در کلاردشت که مسافران بسیاری را به خاطر خنکی هوا و دسترسی به طبیعت بکر
جنگلی و رودخانه جذب کرده بود، از دوشنبه 6 مرداد تا جمعه 10 مرداد از
محالات بود که بتوانید از دستگاههای خودپرداز پولی دریافت کنید و بجز چند
فروشگاه که به اینترنت کند متصل بودند، باید به وسیله پول نقد خرید
میکردید، درست مثل سی سال پیش. در سلمانشهر و نمکآبرود نیز که مسافران
فوق پولدار را به خود جذب میکند، دستگاه خودپرداز وسیلهای خندهدار بود.
سوختگیری در پمپ بنزینهای شهرهای شمال از جمله پروسههایی است که به نظر
میرسد از هر جلسه مذاکرات ژنو طولانیتر باشد. در کلاردشت، یک جایگاه پمپ
بنزین به نام جایگاه اختصاصی آقایی برای هزاران اتومبیل وجود دارد و صف
متقاضیان سوختگیری از این جایگاه در روزهای اوج سفر، به بیش از کیلومتر
میرسد. در این میان، عدهای از رانندگان مسافر، برای تهیه سریعتر بنزین
به دبههای پلاستیکی متوسل میشد.
به چشم برهم زدنی، صف سوختگیری دبهای تشکیل میشود اما رانندگانی که دبه
پلاستیکی همراه ندارند، برای تهیه آن به این در و آن در میزنند. در این
میان، ناگهان کارکنان جایگاه همچون فرشتگان نجات ظاهر میشوند و متقاضیان
دبه را به سوپری مجاور جایگاه هدایت میکنند. سوپری نیز هر دبه 20 لیتری را
برای یک بار پر و خالی کردن به 4 هزار تومان کرایه میدهد. از سوی دیگر، اگر پول نقد
همراه نداشته باشید، جایگاه نمیتواند به شما بنزین بفروشد چون دستگاه
کارتخوان ندارد. این بار هم کارکنان جایگاه فرشتگان نجات میشوند و شما را
به سوپری راهنمایی میکنند.
سوپری که از قبل پول نقد شعبههای بانکهای کلاردشت را آن هم برای راحتی
مسافران دریافت و در مغازه خود ذخیره کرده است، به ازای هر مقداری که پول
نقد بدهد، مشتری را وادار میکند همان مقدار از او خرید کند. او کارت عابر
بانک مشتری را در کارتخوان میکشد، 60هزار تومان کم میکند و در ازای آن به
شما 30 هزار تومان پول نقد میدهد اما به شرطی که معادل 30هزار تومان از
او خرید کنید؛ لواشک و پفک و آدامس و غیره.
باور نمیکنید؟ این را من مینویسم، فرامرز سیدآقایی.
در این جایگاه، ضعف دیگری هم دیده میشود؛ صف موتوری. موتوریها به
رانندگان پیشنهاد فروش هر 10 لیتر بنزین به 15هزارتومان را میدهند. هر
موتوری باک خود را پر میکند و چند متر دورتر از جایگاه به اتومبیلها
میفروشد.
در صف دبههای پلاستیکی هم تعداد زیادی از افراد منطقه منتظر پرکردن دبه
هستند. دبههای پر از بنزین اینها از تپههای ادامه جاده سردرمیآورد و
بنزین آن به دو یا سه برابر قیمت (بسته به دوری تپه از جایگاه بعدی) به
فروش میرسد. جایگاه پمپ بنزین اختصاصی آقایی در کلاردشت، از دو جایگاه قبل
و بعد خود 25 و 40 کیلومتر فاصله دارد. وقتی ازکارکنان جایگاه میپرسم چرا
بنزین شما روی تپهها به قیمت بالا فروخته میشود میگوید: «شما مخالفی که
مردم نان بخورند؟ چکاره هستی؟ میخواهی نان مردم را آجر کنی؟»
بنابراین طبق معمول مدل ویژه ما، استراتژی غالبی به نام «نان خوردن» توجیه
هر نوع اقدام خلافی میشود. وقتی هم در خیابانهای برخی از شهرهای شمالی
در میان خاک و کثیفی و زبالههای انباشته در کناره راهها روبهرو میشوید،
یا روی آسفالتهای خراب و دستاندازهای اتومبیل بر بادده حرکت میکنید یا
در ترافیک سرسامآور و طولانی مدت خیابانهای اصلی شهرهای ساحلی شمالی مثل
چالوس، نوشهر، نور، رامسر، سلمانشهر و کلاردشت به فرسایش اعصاب و روان
میرسید، این پرسش اساسی در ذهنتان شکل میگیرد که «پس پول مسافر کجا
میرود که به توسعه و آسایش و افزایش امکانات نمیانجامد؟»
باید پرسید
میلیاردها تومان پول خرج سفر مسافران عیدفطر، نوروز، آخر شهریور و بقیه
تعطیلات مقطعی سال به شهرهای ساحلی چه میشود و تأثیر آن در توسعه امکانات
مسافری این شهرها چیست؟ آیا چون مسافران، شمال را دوست دارند و ناچارند در
طول سال بارها یا حداقل یکی دو بار به آن سفر کنند باید آنها را وادار کرد
با هر کمبودی بسازند و برای رفع آن پول ویژه
بدهند؟
سفر مسأله نیست
ظاهراً از رفتار و واکنش مسئولان محترم چنین برمیآید که سفر مسأله نیست.
مردم برای رفتن به شمال 24 ساعت تو صف بمانند، برای مدیران مسأله نیست،
برای اسکان در شهرهای شمالی به ازای هر شب 400 هزار تومان کرایه یک بیغوله
را بدهند مسأله نیست، برای یک باک بنزین 30 هزار تومانی 68 هزار تومان پول
بدهند و دو ساعت در گرما تو صف بایستند مسأله نیست. برای همین هم نه جاده
ساخته میشود، نه پمپ بنزین جدید، نه بانکها پول نقد دارند، نه لولهها آب
دارند نه شهرهای شمال خیابانهای آرام و بدون ترافیک دارند.
هر چقدر که چشمهای خود را بر مشکلات سفر ببندیم، هر چقدر ستاد سفر تشکیل
دهیم و بر تزئینات تشکیلات عریض و طویل خدماتی بیفزاییم، نمیتوانیم از یک
پدیده روشن بگذریم: مردم سفر میکنند و رنج هر نوع سفر پرمشقتی را نیز در
جادههای شمال به جان میخرند و از همه گلایهها چشم میپوشند.
البته ما حیرانیم با این وضعیت چگونه این ایده محقق میشود که تا سال
1400 باید 20 میلیون گردشگر در سال جذب کشور شوند. لابد در همین جادهها،
پمپ بنزینها و ترافیک و سوخت و مشکل دستیابی به پول نقد.
ایران