کد خبر: ۳۰۲۵۰۴
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۰ - ۲۳ فروردين ۱۴۰۱ - 2022April 12
در پارک کودک شیراز در حال تماشای بازی و جست و خیز کودکانی بودم که فارغ از غم دنیا در نهایت شور و نشاط در حال بازی بودند و در بین آنها دو پسر بچه شبیه به هم دیدم که حدس زدم باید دوقلو باشند.

شفاآنلاین>سلامت> پزشک موفق در عرصه پیوند اعضاء، مسیری که انتخاب کرده را چنین تعریف می‌کند، اگر باز هم به دنیا بیایم، باز هم پزشکی، جراحی و باز هم رشته پیوند را انتخاب خواهم کرد.

به گزارش شفاآنلاین: این روزها دل‌مشغولی‌های افراد چنان زیاد شده است که دیگر کسی وقتی برای رسیدگی به امور زندگی دیگران ندارد چرا که همه در تکاپوی به اوج رسیدن و پیشرفت هستند اما ماجرایی که می خوانید برعکس این گفته می باشد و زندگی پزشکی را روایت می کند که پرتلاش و دلسوز است و جریان زندگی خود را طوری رقم زده که تالمات و رنج بیماران را کم کند و در نهایت هم، پیروز از این میدان خارج شده است.

جداسازی موفق دوقلوها

در پارک کودک شیراز در حال تماشای بازی و جست و خیز کودکانی بودم که فارغ از غم دنیا در نهایت شور و نشاط در حال بازی بودند و در بین آنها دو پسر بچه شبیه به هم دیدم که حدس زدم باید دوقلو باشند.

با مهربانی نام هایشان را پرسیدم که با هم گفتند؛ محمد و رضا جعفری. از بچه ها پرسیدم کلاس چندم هستید؟ جواب دادند کلاس دوم دبستان احترام کاربر.

در همین حین، خانم جوانی که خود را وحیده عباسی معرفی کرد به من نزدیک شد و با خوشرویی گفت: پسرهای من هستند.

با هم مشغول صحبت شدیم و در حین صحبت به معروف بودن دوقلوهایش اشاره کرد و ماجرایی عجیب را تعریف کرد.

مادر دوقلوها که لامردی و ساکن شیراز بود، گفت محمد و رضا در موقع تولد از طریق دیافراگم، کبد و شکم به هم چسبیده بودند و تیم پیوند شیراز، طی یک عمل حدود سه ساعته این بچه ها را از هم جدا کردند و مرا برای همیشه مدیون خود کردند و همواره دعاگوی آنها هستم.

من و پدر بچه ها طبق نظر تیم پزشکی خود را آماده کرده بودیم که در صورتی که نشود کبد بچه ها را از هم جدا کنند، قسمتی از کبد خود را به یکی از نوزادان بدهیم اما نیازی به این کار نشد و با موفقیت کبد، دیافراگم و جناق سینه بچه ها از هم جدا شد.

وقتی از اتاق عمل خبر موفقیت‌آمیز جداسازی را شنیدم انگار تمام دلشوره‌هایم به پایان رسید و زمانی که فرزندانم را از اتاق عمل بیرون آوردند، خیالم آسوده شد.


همسرم در تمام بخش‌های بیمارستان و خیابان های اطراف شیرینی پخش می‌کرد تا همه در شادی ما شریک باشند.

هیچ وقت آن روزها را فراموش نمی‌کنم و خدا را شکر که با وجود تمام سختی‌ها به لطف خدای مهربان و زحمات تیم پیوند، فرزندانم صحیح و سالم هستند.

اولین بار بود که اسم دکتر شمسایی فر را در کنار اسامی آشنای تیم پیوند یعنی پزشکان ملک حسینی، بهادر و نیک اقبالیان از وحیده عباسی می شنیدم.

کنجکاو شدم که از شمسایی فر اطلاعات بیشتری کسب کنم. طبق صحبت هایی که با بیماران این پزشک انجام دادم، او پزشک محبوبی است و بیمارانش او را دوست دارند و او را پزشک همیشه در دسترس می نامند و همکارانش او را مردی با اخلاق و پرکار با روحیه آهنین معرفی کردند.

با قرار قبلی به دیدن دکتر شمسایی فر رفتم و با وی به صحبت نشستم، لهجه اصفهانی شیرین استاد، اولین چیزی بود که نظر هر مخاطبی را جلب می کرد.
از استاد خواستم که خود را معرفی کند و خلاصه ای از چگونگی گذراندن دوران تحصیل را بگویند

علیرضا شمسایی فر هستم، متولد محله خواجو در شهر اصفهان و در خانواده ای تحصیل کرده و دارای وضعیت مالی مناسب.

پدرم، مهندس راه و ساختمان و فوق لیسانس راه و ساختمان از دانشگاه پلی تکنیک تهران و مادرم خانه دار است.

سه برادر دارم که یکی از آنها دندانپزشک و دو نفر دیگر مهندس عمران هستند.

دوران مدرسه را در اصفهان و در دبستان فارابی و دبیرستان هراتی طی کردم و با تلاش زیادی در دوره پزشکی عمومی دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم.

دوره طرح خود را به مدت دو سال در پایگاه خرمن‌کوه شهرستان فسا گذراندم و در آزمون دوره ۵ ساله تخصص جراحی دانشگاه شیراز پذیرفته شدم.

دو سال در شهرستان خنج و یک سال در بندرعباس خدمت کردم و در سال ۱۳۸۷ با قبولی در دوره فلوشیپ پیوند اعضاء، افتخار شاگردی استاد ملک حسینی نصیبم شد.

دو  سال و نیم  بعد با اتمام دوره فلوشیپ، به عنوان فوق تخصص جراحی و فلوشیپ جراحی های کبد، پانکراس، مجاری صفرا و پیوند اعضاء، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم و تا امروز در خدمت تیم پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شیراز هستم.

در سال ۱۳۷۵ با همسرم، خانم دکتر معتضدیان متخصص پزشک اجتماعی آشنا شدم و  حاصل ازدواج ما دو فرزند به نام های اشکان و آرمان است که محصل هستند.
از این پزشک خواستم علت انتخاب رشته پزشکی و جراحی پیوند را بیان کند و در مورد این رشته بیشتر توضیح دهد:

از کودکی، چندین نفر از اقوام‌ نزدیک من پزشک بودند و همین ارتباط و دیدن نوع برخورد افراد جامعه با آنها و نوع کمکی که پزشکان می توانند به جامعه کنند، باعث شد که من از کودکی تصمیم بگیرم که پزشک شوم و برای رسیدن به این هدف، سختی های زیادی را متحمل شدم و با تلاش های مستمر، توانستم به هدفم برسم.

از همان دوران اینترنی من به جراحی علاقه زیادی داشتم و شرایط روحی و توانایی های جسمی خودم و خواست و کمک خدا و اساتید بزرگ بخش پیوند دانشگاه شیراز باعث شد با وجود دشوار بودن رشته پیوند و نیاز به آمادگی علمی و عملی بسیار بالایی که این رشته دارد، وارد این مسیر سخت اما شیرین و لذت بخش شوم.

رشته پیوند از انتهایی‌ترین روش های جراحی است که پزشک نتیجه درمان را به خوبی می بیند و بیمارانی که در آستانه مرگ و در مراحل پایانی بیماری کبدی و کلیوی قرار گرفته اند بعد از پیوند به سرعت روند بهبودی را طی می کند و به زندگی عادی بر می گردند.

البته نمی توان از پیوند اعضاء گفت و نقش موثر اساتیدی مثل استاد ملک حسینی در رشد این رشته را نادیده گرفت، وی پدر پیوند کبد و یکی از بزرگترین اساتید دانشگاه شیراز و کل کشور است و نقش بی بدیلی در توسعه این رشته داشته و دارد، همچنین اساتید دیگر مثل دکتر نیک اقبالیان که هر روز با خلاقیت و اجرای روش های جدید، روح تازه ای در تیم پیوند می دمد و بقیه اساتید تیم پیوند.

دید جامعه این است که موقعیت اجتماعی و مسائل مالی و اقتصادی باعث جذب عده ای به رشته های پزشکی می شود، البته من این موارد را کتمان نمی کنم اما هدف و انگیزه اصلی هر کسی که وارد رشته پزشکی می شود، کمک به درمان و کاهش آلام و سختی های بیماران است و هیچ چیزی جایگزین آن نیست و احساس لذت بخشی است که فقط یک پزشک می تواند آن را درک کند، همان طور که شاید من هیچ وقت لذتی که یک مهندس از ساخت یک ساختمان می برد را درک نکنم.

در رشته های پزشکی، هر کس در حیطه کار خودش می تواند این لذت را درک کند، رادیولوژیست و سونوگرافیست با تشخیص درست و به موقع بیماری، جراح با عمل درست و کامل و پزشک داخلی با اندوسکوپی، درمان و تشخیص درست بیماری می توانند جان دوباره به بیمار ببخشند و احساس رضایت شغلی داشته باشند.

 آن روی سکه را هم باید دید و آن لحظات سختی است که یک پزشک تجربه می کند، وقتی به خاطر مراجعه دیر بیمار، درمان دیر رس، عدم تشخیص صحیح و مشکلات دیگر روند درمان با مشکل روبرو می شود و آن طور که انتظار داریم پیش نمی رود و بیمار دچار عوارض ریز و درشت می شود.

اگر باز هم به دنیا بیایم، باز هم پزشکی، جراحی و باز هم رشته پیوند را انتخاب خواهم کرد.
 آیا خود را انسان موفقی می دانید

دیگران باید قضاوت کنند و در این مورد نظر بدهند، اما خودم به طور نسبی راضی هستم و با تلاش هایی که کرده ام تا حدودی به اهداف خودم رسیده ام.

عاشق کارم هستم و حاصل تلاش خودم و کمک پدر و مادرم و حضور همیشگی همسر و فرزندانم که با همراهی‌های بی دریغشان به من انرژی داده اند، این شده که توانسته ام وقت زیادی را در بیمارستان بگذرانم و به بیماران برسم.

هر کسی توانایی ها و شرایط زندگی خاص خود را دارد و هر کسی باید با توجه به همین شرایط و درس‌هایی که از زندگی دیگران می گیرد، تلاش کند و درس خود را پس دهد و از زندگی لذت ببرد و بهترین شرایط را برای خود ایجاد کند.

رقابت، جزئی از زندگی هست و حس رقابت باعث تلاش بیشتر و رسیدن به موفقیت بیشتر می شود.
رابطه عاطفی استاد با فرزندانش را مطرح کردم و این که در انتخاب های زندگی آنها، مثل رشته تحصیلی چقدر دخالت می کند

در مرکز پیوند، تیم ما در سال بیش از ۶۵۰ پیوند کبد انجام می شود و اگر تعداد پیوند روده و پانکرانس و کلیه را به این آمار اضافه کنیم، یعنی پزشکان این مرکز بسیار پرمشغله و پر کار هستند و کمتر می توانند وقت آزاد داشته باشند، اما در عین حال من سعی می کنم ارتباط روحی و عاطفی خوبی را با فرزندان برقرار کنم و برخلاف برخی افراد، فرزندانم را بغل می کنم و می بوسم و از این موضوع هیچ ابایی ندارم.

 در انتخاب بچه ها دخالت نمی کنم و فقط نقش مشاور را برایشان ایفا می کنما هیچ تلاشی نمی کنم که آن ها رشته پزشکی را انتخاب کنند، بلکه نظر و علاقه خودشان برای من بسیار محترم است و بارها به آنان گفته ام که در هر رشته ای که مشغول به تحصیل شوند کمکشان می کنم.

من احساساتی هستم و با وجود اینکه درونگرا هستم، همیشه  تلاش کرده ام برای فرزندانم مثل یک دوست باشم. دو تا سه روز در هفته با آنها ورزش می کنم، بسکتبال، دوچرخه سواری و باشگاه.

از وضعیت رشته پیوند اعضا در کشور و جایگاه آن در دنیا پرسیدم
 
مفهوم پیوند اعضاء، آن هم در مورد پیوند از یک انسان زنده به انسان دیگر، از دیرباز در افسانه‌های زیادی منعکس شده است، اما عملی شدن چنین آرزویی، نیاز به پیشرفت‌های تکنیکی زیادی در پزشکی و فناوری داشت، طوری که انجام پیوند موفقیت‌‌آمیز اعضاء تا قرن بیستم به تاخیر افتاد.

رشته پیوند از شاخه های جوان رشته پزشکی به شمار می آید و اوج شکوفایی و شروع پیوند بعد از کشف داروهای پیوند و امکان پذیر شدن آن رخ داد که قدمت آن حدود ۵۰ سال بیشتر نیست اما در همین مدت، این رشته برای کمک به بهبود شرایط بیماران، به شکل معجزه آسایی رشد کرده است و ما هر روز شاهد تحولات جدی و تکنیک های جدید زیادی هستیم که در این رشته به وجود می آید.

شاید وجه تمایز اصلی رشته پیوند با شاخه های دیگر پزشکی این است که بیمارانی را در مراحل حاد بیماری کبدی و کلیوی و حتی نارسایی روده و دیابت پیشرفته قرار گرفته اند و درمان دارویی خاصی ندارند و تزریق انسولین یا دیالیز هم تا حدی می تواند آن ها را زنده نگه دارد.

 با پیوند درمان می کنیم و شاهد تحول اساسی در شرایط مریض هستیم و می بینیم که بیمار از آن شرایط منفعل و بیماری سخت به فردی فعال و موثر در جامعه تبدیل می شود و با دیدن او احساس می کنیم که به هدفی که به عنوان پزشک به آن فکر می کرده ایم، رسیده ایم.

شاخه های تخصصی پیوند در دنیا بسیار متنوع است و ما در بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینا همگام با کل دنیا در حال پیشرفت هستیم و توانسته ایم آمار مرگ و میر بالای ۹۰ درصد در بیماران کبدی و غیره را بسیار کاهش دهیم.

در این رشته هر روز یک اتفاق تازه رخ می دهد، داروهای جدید، روشهای جدید و تجهیزات جدید که با توجه به کمبود عضو، اجازه استفاده از اهدا کننده زنده را به ما می دهد و می توانیم به رفع نیاز بیماران بیشتری کمک کنیم.

پیوند کبد هم مثل پیوند کلیه، هم از اهداءکننده مرگ مغزی و هم از اهداءکننده زنده میسر شده و با پیوند قسمتی از کبد فرد زنده به بیمار و پیوند کردن هر کبد مرگ مغزی به دو بیمار، تعداد دریافت کننده های پیوند افزایش زیادی داشته است.

مرکز پیوند شیراز در سال ۷۲ با تلاش استاد ملک حسینی و با همکاری دکتر صلاحی، استاد بهادر، و همکاران بیهوشی و پرستاران اتاق عمل و همکاران دیگری از بخش های دیگر تشکیل شد و تیم پیوند دانشگاه علوم پزشکی شیراز روز به روز با پیوستن نیروهای جوان تر و با دید مثبت و احاطه کامل و همه جانبه به کار استاد ملک حسینی، رشد کمی و کیفی داشته است.

این تیم هر لحظه با هم هستند و با پشتوانه قوی در هر لحظه از شبانه روز با رابطه بسیار دوستانه ای که با هم دارند، آماده همکاری با هم هستند و اتفاقی که افتاده این است که هرکسی بر اساس توانایی های خودش، مسئولیتی را پذیرفته و این مرز بندی ها باعث ایجاد نظم بسیار زیاد و افزایش کارایی تیم شده است،

به طور مثال  استاد نیک اقبالیان رئیس بخش پیوند، آموزش فلو ها و جراحی های جدید را هماهنگ می کند و دکتر نیکوپور در پیوند روده و دکتر کاظمی در پیوند کودکان فعالیت دارند و این باعث شده که ما رابطه بسیار نزدیکی با هم داشته باشیم و پشت هم و همدل هم باشیم و همین هماهنگی اخلاقی وحضور نیروهای جدید و جوان با تفکرات تازه باعث موفق تر بودن تیم و بخش شده است.

اما نکته اصلی این است که موفقیت ها فقط نتیجه تلاش تیم جراحی نیست، بلکه ما همکاران پرتوانی داریم که در این مسیر همراه و هم قدم ما هستند، تیم بیهوشی بسیار ماهر و مجربی داریم که از بهترین های بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی شیراز هستند، استاد خسروی و استاد سهم الدینی و بقیه دوستانی که با علم بالا و توانایی بسیار بالا به ما کمک می کنند و توانسته اند در این سال ها همراه تیم پیوند باشند و شرایط بیمار را هر لحظه در طی عمل پیوند، کنترل کنند.

تیم هماهنگ کننده پیوند قبل از عمل و شرایطی که ایجاد می کنند، متخصصان گوارش و کلیه و کودکان که در تشخیص و ادامه درمان همراه هستند.

تیم همراه پیوند که پرستاران اتاق عمل و تیم بعد از عمل پیوند که از لحظه بعد از عمل بیمار را تحویل می گیرند و در نهایت دقت و دلسوزی در ساعات طولانی از بیمار مراقبت می کنند تا از بیمارستان مرخص شود و موفقیت تیم پیوند در واقع حاصل هماهنگی و همکاری و همدلی بین همه این گروه ها است.

 تیم پیوند شیراز در طی این سالها، متخصصین جراحی زیادی را از شهرها و کشورهای دیگر آموزش داده و آن ها را تا رسیدن به نتیجه و عمل پیوند موفق، قدم به قدم همراهی کرده و همراه و هم قدم با آنان در شهر و کشورشان در راه اندازی مراکز پیوند، نقش مهمی داشته است.

جراحانی از شهرهای مشهد، اصفهان، تبریز، کرمان، تهران و کشورهای پاکستان، تاجیکستان، سوریه و لبنان.
از احساس استاد شمسایی فر نسبت به کشور ایران پرسیدم و اینکه آیا به مهاجرت فکر می کند

من همیشه عاشق وطنم بوده و هستم، این کشور بسیار زیبا است و سابقه فرهنگی غنی و تاریخ افتخارآمیزی دارد.

 بیشتر و بهتر از این ها را دارد و کشور ما با تلاش باید روزی در بالاترین شرایط اجتماعی و اقتصادی قرار بگیرد.

اما اینکه چرا پزشکان، مهندسین و متخصصان ما مهاجرت می کنند، یکی از وظایف دولتمردان است که کمبودها و شرایط کشور را بسنجند و ببینند چه شرایطی در کشور وجود دارد که یک نفر حاضر می شود تمام عشق خود و وطنش را رها کند و از هم‌وطنان و هم‌زبانان خود دل بکند و به جایی برود و در جایی ساکن شود که هیچ وقت عضوی از آن کشور نخواهد شد و در شرایط سخت زندگی کند و تا آخر عمر مجبور شود با غریبه ها زندگی کند.

دولت مردان باید شرایط را طوری رقم بزنند که همه بتوانند همین جا درس بخوانند و کار کنند و به جای فکر کردن به مهاجرت، سعی کنند کشور خود را آباد کنند.

اما اگر کسی هم خواست برود و شرایط برایش این گونه رقم خورد که فکر می کند برای موفقیت باید از کشور برود، به او کمک کنیم و از نقاط مثبت و جنبه خوب این قضیه استفاده کنیم.

این جوانان می توانند در خارج از کشور، با فرهنگ و تکنولوژی و روش آموزش جدید آشنا شوند و متخصصینی شوند که از شرایط آن جا استفاده کرده اند و در برگشت باعث پیشرفت و رشد و بالندگی کشور شوند. باید جوانان را به این سمت سوق دهیم که حتی اگر رفته اند برگردند و به کشور خدمت کنند.

از آرزوهای این پزشک پرسیدم

هر کسی آرزوی موفقیت فرزندان و سلامتی خانواده اش را دارد، بعد از آن من آرزو دارم که کشورم در منطقه و جهان موفق و سربلند باشد و با وجود متخصصین مجربی که داریم، کشور ما می تواند جزء 10 کشور بهتر جهان شود و این موضوع اصلا دور از دهن نیست.

نظر استاد درباره شهر شیراز را پرسیدم، شیراز مردمی باصفا و مهربان دارد و وجود روحیه شاد این مردم با طبیعتی که انسان را به وجد می آورد، شیراز را تبدیل به انتخاب اول مقصد گردشگری برای مسافرین و هم‌وطنانی کرده که از هر جای ایران قصد سفر می کنند
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: