این زنگ خطر سال هاست که به صدا در آمده است. یعنی سال هاست که در رشته پزشکی عدم توانایی در جذب و استفاده از نیروی انسانی دیده میشود.
شفاآنلاین>سلامت> "خالی ماندن بیش از 650 ظرفیت تخصصی پزشکی حتی در رشتههایی مانند قلب و اورولوژی، بیش از گروه پزشکی باید برای مسئولان زنگ خطر را به صدا در آورد. این همان آزمونی است که برای قبولی در هررشتهای سوال خرید و فروش میشد."این گزاره متن توییت علی جعفریان استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران است که با هشتگ سونامی مهاجرت به این مسئله اشاره شده است.
به گزارش شفاآنلاین: وی در ادامه نوشته است "مشغولیت ذهنی به مهاجرت بسیار بدتر از خود مهاجرت است چون باعث میشود افراد انگیزه کار و فعالیت نداشته باشند؛ نوعی روزمرگی کسلکننده و عذابآور، با فکر دائمی گیر افتادن و تمایل به فرار از محیط، حاکمیت باید شرایط را تغییر دهد، اگر قرار است ایران روی پیشرفت همهجانبه را ببیند .
من که در سه مقطع پزشکی عمومی، تخصص و هیئت علمی امکان مهاجرت را بدون هرگونه سهمیه و رانت داشتم و با افتخار زندگی در ایران را انتخاب کردم و پشیمان هم نیستم، اکنون برای نسل جوان به سختی میتوانم دلیل این تصمیم را توجیه کنم، چه رسد به آنان که میخواستند و نشد." ایشان خالی ماندن ظرفیت تخصصی پزشکی را به مسئله مهاجرت گره زدهاند و ما در این گزارش چرایی خالی ماندن ظرفیت تخصصی پزشکی و ربط آن به مسئله مهاجرت را مورد بررسی قرار داده ایم.
زنگ خطری که سالهاست به صدا در آمده
بابک قرائی مقدم پزشک و جراح مغز و اعصاب در این باره گفت:«این زنگ خطر سال هاست که به صدا در آمده است. یعنی سال هاست که در رشته پزشکی عدم توانایی در جذب و استفاده از نیروی انسانی دیده میشود. عدهای از بهترین دانشآموزان کشور با عشق و علاقه به سمت رشته پزشکی میروند و در این رشته تحصیل میکنند. اول اینکه در زمینه پزشکی عمومی علی رغم افزایش ظرفیتها ما هنوز نتوانستهایم توانایی جذب پزشکان عمومی در مناطق محروم داشته باشیم.این همه سرمایههای مملکت صرف تربیت دانشجویان میشود اما آنها جذب نمیشوند و نیروی انسانی مورد استفاده قرار نمیگیرد.هنوز باید به صورت اجباری پزشکان را به مناطق محروم فرستاد.در صورتی که عده زیادی به دورترین کشورها و مناطق بد سایر کشورها میروند و حاضر میشوند در آن جا کار کنند.به این دلیل که در جاهای دیگر قدر کار آنها دانسته میشود.پس سال هاست که رشته پزشکی درگیر مشکلات سیستماتیک است.پزشک به جای اینکه در کشور خودش و مناطق محروم آن با یک حقوق مناسب مشغول به کار شود حاضر است در بدترین شرایط به کشورهای دیگر مهاجرت کند تا زندگی آبرومندانهای را به دست آورد.»
سیستم ناسالم بهداشتی درمانی کشور
وی ادامه داد:« پزشکان دیدند زمانی که در پزشکی عمومی برخورد مناسبی با آنها نمیشود به دنبال این رفتند که متخصص شوند.اما این روزها با متخصصین هم برخورد مناسبی نمیشود مانند: کار سنگین دوران رزیدنتی و تخصص،برخوردهای نامناسب، امتحانات بسیار سخت، تعهدهای غیر قانونی و.... از سوی دیگر زمانی که آنها متخصص میشوند یک عدم نا برابری وحشتناکی در حقوق و درآمدها وجود دارد.یعنی یک درصدی درآمدهای میلیاردی دارند و حتی تعداد زیادی از پزشکان را زیر دست خود دارند که کارها را انجام دهند و درآمد را خودشان کسب کنند. افراد بعد از این مرحله باید سالها زحمت بکشند و عمر را خود را بگذارند.با این شرایط طاقت فرسا و فشار کار بالا طبیعتا این افراد دیگر تمایل پیدا نمیکنند و میروند جای دیگر طبابت میخوانند و مشغول به کار میشوند. این ضرر بسیار بالایی برای کشور است که پزشکان مهاجرت میکنند. این مهاجرت نیست که عامل این مشکلات است بلکه شرایطی است که سیستم بهداشت و درمانی کشور برای جامعه پزشکی ایجاده کرده و نتیجه این شده است که این جامعه فقط به دنبال این باشد که به هرجای ممکن مهاجرت کند. سالهای گذشته پزشکان به دنبال این بودند که تنها به آمریکا مهاجرت کنند ولی امروز پزشکان حاضر هستند به هرجایی مهاجرت کنند.درصد بالایی از پزشکان متخصص حتی امکان داشتن یک مطب معمولی را ندارند و درصد پایینی از این جامعه تمام کرسیهای مختلف را به تصاحب خود درآورده اند. وقتی شرایط کار درست و سالم برای طبابت در کشور وجود نداشته باشد عدهای از پزشکان به راههای نادرست کشیده میشوند.اینها همه معلول سیستم ناسالم و نادرستی است که سال هاست در سیستم بهداشتی و درمانی کشور حاکم شده است.»
عدم رغبت به سمت سهمیه مناطق محروم
محسن فتحی نماینده مجلس و پزشک نیز در این باره گفت:« دو مدل قبولی سهمیه آزاد و سهمیه مناطق محروم وجود دارد.ظرفیتهایی که خالی ماندهاند ظرفیتهای مناطق محروم هستند.برای مثال داوطلب میتواند دو مدل چشم پزشکی قبول شود یا سهمیه آزاد یا سهمیه مناطق محروم. سهمیه مناطق محروم که امتیاز پایینتری میخواهد تعهدات گوناگونی دارد. داوطلبین تخصص مناطق محروم را برای بسیاری از رشتهها انتخاب نمیکنند زیرا تحمل حضور در مناطق محروم و شرایط خاص برای آنها دشوار است.در نتیجه همکاران پزشک رغبتی نشان نمیدهند که گزینههای مناطق محروم را پر کنند.در گذشته افراد به دلیل علاقه به رشته خاص ظرفیتهای مناطق محروم را انتخاب میکردند اما الان به دلیل شرایط سخت افراد این کار را انجام نمیدهند. برای مثال پزشک بر اساس تعهداتی که دارد بیشتر از 30 میلیون تومان نمیتواند از سیستم دولتی درآمد داشته باشد و نمیتواند مطب خصوصی داشته باشد. مسائلی از این دست باعث کاهش رغبت انتخاب چنین ظرفیتهایی شده است و افراد به سمت سهمیههای آزاد رفته اند.بنابراین یکی از دلایل خالی بودن طرفیتها همین است.»
سختی کار برخی از رشتهها
وی در آخر گفت:« دیگر دلیل این است که رشتههایی وجود دارد که سختی کار و استرس زیادی و حتی درآمد پایینتری دارد بنابراین بسیاری از همکاران رغبتی به سوی آنها ندارند مثلا بیهوشی. الان معضل کمبود پزشک بیهوشی در کشور وجود دارد.رشتههایی که بسیار استرس زا هستند و پرداختیهای آنها بسیار پایین است. بنابراین رغبتی برای انتخاب این رشتهها وجود ندارد و ظرفیتها خالی میمانند. این دو عامل جزو عوامل مهم خالی ماندن ظرفیتهای پزشکی تخصصی است. این خالی ماندن ظرفیتها به دلیل مهاجرت نیست.»
افرادی که میخواهند مهاجرت کنند اصلا امتحان دستیاری نمیدهند
هادی یزدانی پزشک و کارشناس در آخر در این باره گفت:«یکسری از رشتهها مثل طب اورژانس و بیهوشی رشتههای پایهای پزشکی و با مشکلات روزمره مردم در تماس هستند.تقریبا ظرفیتهای این رشتهها به صورت کلی خالی مانده است زیرا جامعه پزشکی و افرادی که میخواهند برای تخصص بخوانند دیگر حاضر نیستند سه الی چهار سال عمرشان را برای رشتههایی بگذارند که آینده مالی و شغلی برای آنها متصور نیستند.یعنی رشتههای سخت که با جان آدمها در تماس هستند به اضافه رشتههایی که شرایط کاری و مالی سخت دارند کمتر داوطلب دارند.
این موضوع هیچ ارتباطی هم به سهمیه مناطق محروم ندارد. افراد دیگر حاضر نیستند برای رشتههایی سرمایهگذاری کنند که آورده مالی و علمی خاصی برای آنها ندارد. به هر حال مسائل اقتصادی در انتخاب مسیر آینده نکته خیلی مهمی است و هیچ جذابیتی برای یک پزشک ندارد که وقت خود را برای آنها قرار بدهد.یک مسئله وجود دارد این است که عنصر مهاجرت را میتوان در تعداد افرادی که سالیانه در امتحان دستیاری شرکت میکنند یا تعداد فارغ التحصیلانی که شماره نظام پزشکی دریافت نمیکنند دید. در اینجا افرادی وجود دارند که قصد دارند در ایران زندگی کنند و وقتی ظرفیتی خالی میماند یعنی افرادی امتحان داده اند، میتوانستند این رشتهها را انتخاب کنند و اصلا رشتهها انتخاب نشده است. پس این با مسئله مهاجرت تفاوت دارد.افرادی که میخواهند مهاجرت کنند اصلا امتحان دستیاری نمیدهند و در امتحان تخصص شرکت نمیکنند. اینها افرادی هستند که برنامه آینده شان زندگی در ایران است ولی نمیخواهند به رشتههایی بروند که برایشان آورده مالی و جذابیت چندانی ندارد.»روزنامه آفتاب یزد