ناگهان انگار دلتا شورش کرده و شهر را به تسخیر درآورده. سرعت ابتلای ریه، به مراتب بیش از قبل است. و حتی حس میکنیم طی چهل و هشت ساعت اخیر، به مراتب بیشتر شده و از روزهای آینده در هراسیم.
شفاآنلاین>سلامت>یک متخصص بیماریهای داخلی از اوضاع کرونا در بیمارستانها در شبکه های اجتماعی روایت فاجعه باری را نقل کرده است.
دکتر مصطفی جلالی فخر پزشک متخصص در یادداشت اینستاگرامی خود نوشته است:
الان که میکوشم در بارهی این جوان نازنین بیست و سه ساله بنویسم، ساعت از دو بامداد دوشنبه گذشته است و در پاویون نشستهام. و از عصر تا همین چند دقیقه قبل، مریضهای کووید متعددی ویزیت کردهام. ازدحام سراسیمگیِ کرونایی، شبیه هجوم مردم پس از زلزله شده است. با وجود این که چند تخت اکسترا/اضافی هم بهصورت اضطراری تدارک دیده شدند، باز هم جا برای سوزن انداختن نداشتیم. و انبوهی بیمار، پشت ناچاریِ نبود هیچ تخت خالی، چارهای جز مراجعه به شایدهایی در جایهای دیگر نداشتند. هیچوقت در طول شانزدهماه گذشته در این حد خسته نشده بودم. الان کرخت شدهام و سرم انگار از خلاء پر شده است. ناگهان انگار دلتا شورش کرده و شهر را به تسخیر درآورده. سرعت ابتلای ریه، به مراتب بیش از قبل است. و حتی حس میکنیم طی چهل و هشت ساعت اخیر، به مراتب بیشتر شده و از روزهای آینده در هراسیم.
بدحالترین بیمار را در حوالی ساعت صفر آوردند و همه را تحت تاثیر قرار داد. جوانی خوشسیما و دانشجو که ریهاش از شبیخون کرونا، تقریبا سفید شده بود. با اکسیژن خون شصتدرصد، که خیلی پایین محسوب میشود. این بلای بزرگ، از یک مهمانی کوچک به خانهشان وارد شد و همه را درگیر کرد، از جمله پدر و مادر و بقیه را. هفت روز قبل، درگیری ریهاش کمتر از پنجدرصد بوده و ظاهرا در خانه تحت درمان قرار داشته و فاویپراویر هم گرفته است. بیماری مادر در حد متوسط بوده و پدر خوشبختانه خفیف. اما پسر بدون هیچ بیماری زمینهای و با وجود درمان در منزل، روز به روز بدتر شده و از امروز دچار دیسترس تنفسی شدید میشود. و کاش زودتر به بیمارستان مراجعه میکردند. پدرش با بغضی که حق داشت داشته باشد، پشت درِ آیسییو نشسته بود. میگفت خودش چهار شبانهروز است که نتوانسته سر بر بالین بگذارد و بالای سر پسر عزیزتر از جانش، تیمارداری کرده است: «مهران مدام دستم را گرفته بود و میگفت از پیشم نرو بابا» و وقتی داشت در بارهی پسرش میگفت فهمیدم بغض و نمناکی چشم هم مسریست، حتی تا همین الان که دارم در بارهشان مینویسم.
راستش این است که شرایط مهران نگرانکننده است، اما نا امید نیستیم و گروه درمان میکوشند با تمام توان، به بهبودیاش کمک کنند. از آنها اجازه خواستم تا در بارهشان بنویسم و عکسها را منتشر کنم، به این امید که مردم ببینند و بدانند که در محاصرهی کامل دلتا هستیم. و حتی یک دورهمی کوچک هم میتواند چونان هجوم شوربختی بر خانه فرود آید. کرونای منحوس، همچنان منتظر هر روزنهای برای ورود و تسخیر است.خبرآنلاین