بیتردید موج چهارم بیماری کووید-19 که الان در حال عبور از آن هستیم، بیمقدمه یا تنها به دلیل بیاحتیاطیهای بلافاصله قبل از آن پدید نیامده و زمینههای مادی و اجتماعی مهمی داشته است. بههمیندلیل رهایی از موجهای پنجم و ششم و... در آینده، نیازمند توجه و دقت به همین زمینههاست.
شفاآنلاین>سلامت> بیتردید موج چهارم بیماری کووید-19 که الان در حال عبور از آن هستیم، بیمقدمه یا تنها به دلیل بیاحتیاطیهای بلافاصله قبل از آن پدید نیامده و زمینههای مادی و اجتماعی مهمی داشته است. بههمیندلیل رهایی از موجهای پنجم و ششم و... در آینده، نیازمند توجه و دقت به همین زمینههاست.
اول از همه باید گفت نوعی ناباوری به بنیادهای دانش در میان ما وجود داشت. بهعلاوه ضریب اطمینان برای بحران را در حدود بسیار پایینی تعریف کرده بودیم. در حوزه پزشکی زمانی که خطر مرگ یا سکته از دو، سه درصد در سال بالاتر باشد، خطر بسیار بزرگی است. اگر جدیت بحران بهدرستی درک میشد، شاید بخش مهمی از منابع مالی کشور برای موضوعی که بیتردید امنیت ملی ما را تهدید میکرد، هزینه میشد.
اگر وزارت بهداشت و دولت خطیربودن اوضاع را آنطور که بایدوشاید درک میکردند و به مردم و صاحبان نیروهای مختلف کشور پیامی جدی میرساندند، اگر مسئولیت دردناک طبیب را مثل زمانی که فرمان میدهد «خانه محقرت را بفروش خرج درمان فرزند کن» درمییافتند و انجام میدادند، شاید بسیاری از سرمایههای کشور- چه آنها که در دست دولت است و چه آنها که در دست توانمندان گوناگون و ثروتمندان است- آزاد میشد و مبنای اقتصادی مناسبی برای اجرای قرنطینهها با پرداخت به مردم فراهم میآمد. بیتردید چنین پیام و چنین اهتمام دولتیای خود موجد انضباطی خودجوش در تمام ارکان جامعه میشد و بیان آشکار مشکلات و درخواست از ملت از سوی دولت را مقدور میکرد.
دولت و دولتمدارانی که تنها بر عقل و واقعیات تکیه میکردند؛ اما برعکس وقتی به طور رسمی درباره نقش طب سنتی یا ایرانی در درمان کرونا صحبت میشود، وقتی دستورالعمل سنتی برای کرونا چاپ میشود، وقتی بخشی از توان جامعه پزشکی درگیر مقابله با «زالو» و «روغن بنفشه» میشود، وقتی بدون توجه به امکانات و مشکلات کشور نوید الگوی جهانیشدن داده میشود، وقتی درباره ضرورت و اجتنابناپذیری واکسیناسیون سرتاسری شک و تردید مطرح میشود، بیگمان تمام امکانات کشور صرف این معضل ملی نخواهد شد و به طور قطع انسجام نیروها در جهت مقابله با بیماری کووید به خطر خواهد افتاد.
باید پرسید راستی چرا؟ چرا به این بدیهیات نهتنها توجه و تأکید نشد؛ بلکه تا همین امروز هم طنز تلخ منظومه خطاها ادامه پیدا کردهاند؟ برای مثال معلوم نیست درحالیکه کشور و مردم در بحران همهگیری به سر میبرند و همه در وحشت آیندهای نامعلوم قرار دارند، تصویب قانونی برای ممانعت از غربالگری حاملگی چه محلی از اعراب دارد؟ تولد نوزادانی را که بالقوه ممکن است نوعی آنومالی جنینی داشته باشند، کجای بحران کرونا باید گذاشت؟ راستی چرا؟ چرا ناگهان دستور میرسد که ارسال نمونههای خون بیماران به خارج از کشور ممنوع است؟ دستوردهنده تنها کسی است که باید بداند؛ اما نمیداند که در آزمایشهای مربوط به بسیاری از بیماریهای خطرناک که نیازمند جراحیها و درمانهای سنگین و پرخطر هستند، آزمایشگاههای کشور یا قادر نیستند یا قابل اعتماد نیستند.
این مشاهده بسیاری از متخصصان داخلی در رشتههای مختلف است؛ اما سؤال این است که چرا در اوج کرونا؟ راستی چرا؟ راستی چرا ناگهان داروهای برند و شناختهشده بینالمللی نایاب میشوند و داروهایی با نامی شبیه به همان داروها- که ماده مؤثره همانطور ادعا میشود- تمام داروخانهها را پر میکند؟ «دپا...» تبدیل به «رها...» میشود و «تگر...» تبدیل به «تگا...» و...! بیماران که سالهاست به داروی قدیمی خود عادت کردهاند، راهها و داروخانههای بالقوه خطرناک را با گامهای کند و نفسهای بند میپیمایند و پیدا نمیکنند. پزشکان هم نمیدانند پاسخ این سؤال که «آیا این همان است؟» را چطور باید بدهند.
مطالعهای درباره مقایسه اینها وجود ندارد. راستی چرا؟ چرا باید در بحران کرونا چنین دغدغهای را هم که پیشتر وجود نداشت، بر دلهای پردغدغه افزود؟ در مثالی دیگر اغلب متخصصان مغز و اعصاب در حال دستوپازدن و درمان بیماران سکته مغزی در فضاهای تنگ و کرونایی بیمارستانها هستند (که تا پیش از کرونا هم در تنگدستی مفرط قرار داشتند) که ناگهان دستور میآید متخصصان داخلی و برخی تخصصهای دیگر هم میتوانند سکته مغزی حاد را درمان کنند.
حال آنکه خود این تخصصها هم بنا بر کاریکولوم آموزشیشان چنین کاری نمیکنند هیچ، تمایلی هم به این کار دشوار و بیمنت ندارند. و اساسا سند درمان سکته مغزی کشور هم بر این امر بدیهی که سکته جزء بیماریهای مغز و اعصاب و از وظایف دشوار این متخصصان است، صحه گذاشته و این درمان توسط سایر متخصصانی که خودشان هم نمیپذیرند نه یک موضوع صنفی مغز و اعصاب بلکه خطری در برابر درمان سکته مغزی است. باز هم درمیمانی که راستی چرا؟ راستی چرا؟ آن هم در اوج کرونا؟بابک زمانی. نورولوژیست/ روزنامه شرق