کد خبر: ۲۷۴۴۹۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۹ - 2021February 22
«شدت صدمه به پدرم آن‌قدر بود که آمبولانس سر صحنه تصادف حاضر شد و او را به بیمارستان امام سجاد(ع) شهریار منتقل کردند.

شفاآنلاین>سلامت> مردی جوان پس از چند ماه درگیری با بیماری سرانجام با مرگ مغزی به پایان راه زندگی خود رسید، اما اعضای بدن او به چند بیمار نیازمند اهدا شد تا آنها فرصت دوباره‌ای برای ادامه زندگی پیدا کنند. تابستان امسال بود که آن اتفاق هولناک برای پدر خانواده طهرانی رخ داد؛

به گزارش شفاآنلاین: همان روزی که داوود، پدر خانواده، به‌همراه پسرش، علیرضا، برای خریدن کیک تولد دخترش از خانه بیرون رفتند. هرچند قرار بود آن روز یکی از شیرین‌ترین روزهای این خانواده باشد اما تصادف شوم باعث شد رنگ غم به زندگی آنها زده شود. علیرضا، تنها پسر داوود، ماجرای آن روز را این‌طور بازگو می‌کند: «از خانه بیرون رفتیم. پشت فرمان نشسته بودم که ناگهان کنترل خودرو از دستم خارج شد و با نیوجرسی‌های کنار خیابان برخورد کردیم. متأسفانه پدرم کمربند ایمنی نبسته بود و به‌شدت دچار آسیب شد».

او ادامه می‌دهد: «شدت صدمه به پدرم آن‌قدر بود که آمبولانس سر صحنه تصادف حاضر شد و او را به بیمارستان امام سجاد(ع) شهریار منتقل کردند. در همان معاینه اولیه پزشکان مشخص شد گردن پدرم دچار شکستگی شده است. ابتدا پزشکان گفتند باید او عمل شود اما از آنجایی که ریسک عمل بالا بود، راضی به انجام عمل نشدیم». با تصمیم خانواده طهرانی پزشکان گردن داوود را با چند میله ثابت نگه داشتند تا به‌مرور زمان محل شکستگی‌ها جوش بخورد، اما ماجرا به اینجا ختم نشد و چند ماه بعد محل قرار‌گرفتن میله عفونت کرد. علیرضا می‌گوید: «چند ماه از ماجرای تصادف و آن اتفاقی که برای پدرم رخ داده بود می‌گذشت. وقتی محل قرارگرفتن میله‌ها در گردن پدرم عفونت کرد پزشکان گفتند تنها راه بهبود وضعیت عمل جراحی است. از آنجایی که دیگر راهی پیش‌رویمان نبود به عمل جراحی رضایت دادیم».

همه کارها برای انجام عمل داوود انجام شد و پس از انتقال این مرد به اتاق عمل پزشکان تمام تلاش خود را به کار بستند تا بیمار به زندگی بازگردد. علیرضا می‌گوید: «عمل پدرم چند ساعت طول کشید. در همه آن مدت خیلی نگرانش بودیم اما وقتی پزشکان گفتند عمل جراحی با موفقیت به اتمام رسیده است نفس تازه‌ای کشیدیم و خیالمان راحت شد». او ادامه می‌دهد: «پدرم را به بخش آی‌سی‌یو منتقل کردند. وقتی حالش بهتر شد به دیدارش رفتم. او را که روی تخت بیمارستان دیدم دنیا روی سرم خراب شد با این حال خوشحال بودم که عملش با موفقیت انجام شده است. قرار بود چند روز دیگر او را مرخص کنند اما وقتی پدرم را دیدم گفت مراقب مادر و خواهرت باش».

دو روز از عمل جراحی داوود می‌گذشت و این در حالی بود که خانواده‌اش منتظر بودند او مرخص شود و به خانه بازگردد. علیرضا می‌گوید: «مدام با بیمارستان تماس می‌گرفتم و جویای احوال پدرم بودم تا اینکه یکی از همان روزها حوالی ساعت 11 شب بود که دلشوره گرفتم. چند بار با بیمارستان تماس گرفتم و در نهایت پرستار بیمارستان گفت متأسفانه حال پدرتان خیلی خوب نیست».

پسر داوود می‌گوید: «خودم را به بیمارستان رساندم. پزشکان گفتند پدرت دچار مرگ مغزی شده و فقط یک معجزه می‌تواند او را به زندگی بازگرداند. این یعنی کار تمام شده بود و ما برای همیشه پدرمان را از دست داده بودیم. همان زمان بود که پزشکان پیشنهاد دادند حالا که پدرم دچار مرگ مغزی شده، اعضای بدنش را به چند بیمار نیازمند اهدا کنیم. این تصمیم برای من و خانواده‌ام سخت بود اما وقتی حرف از اهدای عضو شد آن روزی را به خاطر آوردم که در خانه همه اعضای خانواده به صورت اینترنتی فرم اهدای عضو را پر کرده بودیم. این یعنی پدرم هم با این کار موافق بود. به همین خاطر رضایت خود را اعلام کردیم تا با این کار جان چند بیمار نیازمند از مرگ حتمی نجات پیدا کند». دکتر ساناز دهقانی، رئیس واحد فراهم‌آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینای تهران، نیز در‌این‌باره می‌گوید: «با رضایت اولیای‌دم، بیمار مرگ مغزی به بیمارستان سینا منتقل شد. با توجه به شرایط بیمار مرگ مغزی و تلاش پزشکان متخصص کبد و نسوج وی به چند بیمار نیازمند اهدا شد».روزنامه شرق

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: