کد خبر: ۲۷۲۲۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۰ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ - 2021January 24
براساس گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز آمار ایران، فقط در تیرماه امسال، هر خانواده باید برای تأمین سبد غذایی مطلوب از منظر وزارت بهداشت، بیش از یک میلیون و ۸۰۰هزار تومان برای خوراکی‌ها هزینه‌ می‌کرد. این رقم جدا از هزینه‌های تأمین مسکن، بهداشت و آموزش است.

شفاآنلاین>سلامت> براساس گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز آمار ایران، فقط در تیرماه امسال، هر خانواده باید برای تأمین سبد غذایی مطلوب از منظر وزارت بهداشت، بیش از یک میلیون و ۸۰۰هزار تومان برای خوراکی‌ها هزینه‌ می‌کرد. این رقم جدا از هزینه‌های تأمین مسکن، بهداشت و آموزش است.

به گزارش شفاآنلاین: خیلی‌ها البته با دیدن تصاویر غیر واقعی زندگی‌های لاکچری در فضای مجازی، از فضای واقعی پشت عکس‌ها، سورپرایزها و دورهمی‌های پر زرق و برق بی‌خبرند. میل به مصرف شاید در شبکه‌های اجتماعی شدید به‌نظر برسد، اما واقعیت این است که حالا اجبار به تأمین نیازهای اساسی، جای خودش را به مصرف زدگی سال‌های گذشته داده است. اینکه این تغییر سبک تا چه اندازه مطلوب بوده و از هدررفت منابع جلوگیری می‌کند یا اینکه محدود شدن اجباری میل به خرید، از نظر اجتماعی چه تبعاتی دارد، در گفت‌و‌گو با اردشیر گراوند، جامعه شناس و استاد دانشگاه به بحث گذاشته شده که در زیر می‌خوانید.

 زندگی ما آدم‌ها در فضای مجازی با زندگی واقعی فاصله زیادی دارد، گاهی می‌بینیم که نوعی مصرف‌گرایی شدید و تبلیغات مصرفی افراطی در شبکه‌های مجازی به نمایش گذاشته می‌شود که افراد را به یک زندگی مصرف زده تشویق می‌کند، فکر می‌کنید این تصویر تا چه حد درست است؟
آدم‌ها میل به مصرف دارند. مصرف‌گرایی اساساً بد نیست، اما افراط در مصرف هم باید حد و مرزی داشته باشد که به‌طور مستقیم به ویژگی‌های اقتصادی و اجتماعی خانوارها بر‌می‌گردد. مثلاً در اروپا، افراد به اندازه نیازهایشان خرید می‌کنند. براساس ویژگی‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه هم مصرف می‌کنند، اما گاهی بیش از آنکه میزان مصرف تحت تأثیر عوامل درون خانواده باشد، از سیستم‌های بیرونی مثل تبلیغات و بازار تبعیت می‌کند. درواقع عوامل بیرونی، نیاز به مصرف و میزان آن را تعیین می‌کنند.

 آیا عوامل بیرونی می‌تواند فراتر از شرایط اقتصادی خانوار هم تعیین کننده باشد؟
اگر افراد وضع مالی بهتری داشته باشند، خب توان رقابت در این بازار مصرفی را دارند، اما تعداد کمی هستند که باوجود سطح مالی پایین‌تر، همپای این عوامل جلو می‌روند، مثلاً قرض می‌گیرند یا از نیازهای اساسی‌شان می‌گذرند تا در این بازار عقب نیفتند.

 تبلیغات افراطی و تشویق به خرید در شبکه‌های اجتماعی که اغلب تصویر دست کاری شده و واقعی هم از وضعیت خانوارها نشان نمی‌دهد، در شدت این میل تا چه اندازه تأثیرگذار بوده است؟
تبلیغات به این شدتی که می‌گویید  من درهیچ کجا ندیده‌ام. حداقل در چند سال اخیرکمتر دیده شده است. در فضای مجازی بازار نیم‌بندی از کسب و کارها مشغول تبلیغ است که نمی‌توان به آن خرده‌ای گرفت. به‌هرحال همه ما نیاز به خرید داریم، اما درآمدمان در اندازه‌ای نیست که بتوانیم خرید افراطی انجام دهیم.

 اگر خرید را به مثابه یک نیاز ببینیم، پس عدم ارضای آن هم تبعاتی دارد؟
قطعاً، افراد دچار افسردگی می‌شوند. البته عوارض آن بلند مدت است و در آینده ما شاهد جامعه‌ای پرخاشگر، ناامید، بی‌انگیزه، خودخواه و با عارضه‌های گسترده روانی می‌شویم. وقتی می‌گوییم نیاز، یعنی برآورده شدن آن نباید به تعویق بیفتد. این موضوع ربطی به تبلیغات ندارد. اگر فکری به‌حال تنظیم درآمد و نیازهای خانوارها بویژه جوانان نشود، باید عوارض روانی آن را هم بپذیریم. البته در آینده هم فرصت ترمیم این عوارض وجود ندارد.

 وضعیت امروز جامعه را چطور ارزیابی می‌کنید؟
ما الان نسبت به بازار مصرفی عقب افتاده و از نقطه تعادل خارج شده‌ایم چراکه توان اقتصادی مردم کاهش یافته است. وقتی مردم هرچه تلاش می‌کنند، نمی‌توانند در این بازار رقابتی به نقطه تعادل برسند، دچار بیماری‌های روانی انفرادی می‌شوند که تبدیل به گفت‌و‌گوهای اجتماعی می‌شود. به مکالمات مردم دقت کنید که مدام می‌گویند نتوانستیم این را بخریم، نشد که این کار را انجام دهیم، در فروشگاه‌های خرید، سبدها کوچک شده، مردم مدام نرخ‌ها را چک می‌کنند، حرف‌هایشان حول محور قیمت‌هاست، نمی‌توانند از خریدشان لذت ببرند. چشم شان به سبد همدیگر است. یک نفر بیشتر پر کند، مورد قضاوت قرار می‌گیرد. این نیازها طبیعی است و باید از سوی نظام اقتصادی تأمین شود وگرنه عارضه‌های اجتماعی به‌دنبال خواهد داشت. این یک فوریت است. حتی خارج از فضای مجازی، شما به تبلیغات محیطی هم اگر دقت کنید، متوجه می‌شوید که در مقایسه با گذشته بسیار کمتر شده، تلویزیون هم اساساً کالاهای مورد نیاز و مواد غذایی را تبلیغ می‌کند، چون شرایطی وجود ندارد که مردم بخواهند مصرف زده شوند.

 یعنی ما دچار مصرف زدگی نشده‌ایم؟
خیر، اتفاقاً من خوشحالم که حداقل در فضای مجازی کمی تبلیغات فراتر از نیازهای اساسی می‌شود، این خوب است. شخصاً در اتوبان تهران –کرج دقت کردم و جز یک بیلبورد کاشی، تبلیغ دیگری ندیدم، ما به فضای تبلیغات نیاز داریم. اما مسأله اینجاست که حتی شرکت‌ها و تولیدی‌ها هم دچار مشکلات مالی شده‌اند و نمی‌توان تنها یک سوی ماجرا  را که مصرف کننده است، دید.  وقتی مردم کمتر می‌خرند، حیات آنها هم به خطر می‌افتد. مردم الان درگیر رفع نیازهای اساسی مثل مسکن، خوراک، سلامت و آموزش شده‌اند. اینها نیازهای طبیعی است که حتی قشر متوسطی که امروز به دهک‌های پایین‌تر سقوط کرده با زحمت تأمین می‌کند. حتی دهک‌های پایین‌تر در همان تأمین مسکن مانده‌اند و نیازهای زیادی دارند که به تعویق افتاده است. بخشی به سلامت و بهداشت جامعه برمی‌گردد مثل چکاپ های سالانه، چند درصد مردم برای این کار هزینه می‌کنند؟ بخشی از آنها بیماری‌های روانی است. بخشی عقب افتادگی فرهنگی است. وقتی حتی نیازهای اولیه تأمین نشده، می‌توان انتظار داشت پدری برای فرزندانش به‌جای نان، کتاب بخرد؟ نیازهای فرهنگی مثل کتاب، تئاتر، سینما و سفر اینها اساسی است.

 البته که ما با تصویر دیگری هم روبه‌رو هستیم، درجایی دیگر هنوز هم عده‌ای بیش از نیازهایشان مصرف می‌کنند. مواجهه با این دو قطبی شدید، چقدر بر روان مردم تأثیر می‌گذارد؟
شکاف‌های اقتصادی، برخی را دچار عقده‌های روانی کرده است. ما نباید وضعیت امروز را با گذشته مقایسه کنیم. آن زمان مردم میزان مصرفشان پایین بود، اما تبلیغات و تنوعی که امروز وجود دارد هم نبود و مردم از وضع زندگی‌شان رضایت داشتند. اما اکنون سبک زندگی تغییر کرده است. شما به‌عنوان یک خانم شاغل که هر روز سر کار می‌روید، باید بتوانید ماهی یک روسری برای خودتان بخرید، این نیاز اساسی است. اما آیا قادر هستید؟ اکنون 70 درصد مردم درگیر نیازهای واقعی‌شان هستند. چندی پیش عکس یک کتاب را که 40 هزار تومان قیمت داشت در صفحه مجازی‌ام به اشتراک گذاشتم، برایم جالب بود که حتی مخاطبان فرهنگی و متوسط به اولین نکته‌ای که دقت کرده بودند، نرخ کتاب بود و به صراحت نوشته بودند که نمی‌توانند بخرند. وقتی نظام هزینه تأمین نباشد، نظام تبلیغات بی‌تأثیر است.اما جامعه نیاز به تبلیغ و خرید دارد وگرنه مردم بیمار می‌شوند و تغییر این وضعیت درآینده نمی‌تواند مشکلات روانی امروز را درمان کند! باید دید میزان مصرف داروهای مسکن و مراجعه به روانپزشک و روانشناس تا چه میزان افزایش یافته است؟ اگرچه وضعیت درآمدی مردم حتی اجازه نمی‌دهد که برای درمان روح و روانشان به مشاوره بروند و این بسیار تهدید کننده است.روزنامه ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: