شفاآنلاین>سلامت> روز گذشته باز هم رئیس بیمارستان بزرگ آموزشی ما عوض شد؛ آشکار بود که خود ایشان به این تغییر راضی نیست و البته رئیس جدید هم تمایلی نداشت. هیچگونه نظرخواهیای هم از پزشکان بیمارستان، رؤسای بخشها و مدیران گروهها انجام نشد.
این روال رایج در تمام مراکز آموزشی ماست. مسئولانی هم که این عزلونصب را انجام دادند، خود به همین شیوه انتصاب شدهاند و به همین شیوه عزل خواهند شد. یعنی ایشان در گفتمانی درون افق دید مرسوم رفتار کردهاند. رفتاری که تنهاوتنها تکرار بر آن لباس عقل پوشانده و ماهیت غیرعقلایی آنها را از نظرها محو میکند و فرارفتن از آن توان بالایی در روشنبینی و رندی میطلبد، همین عمومیت است که باعث میشود نگاهی عمیقتر بر آن بیندازیم. اینگونه مناصب نهفقط نوعی مدیریت کاری بلکه یک موقعیت علمی و آکادمیک محسوب میشوند.
برای انتخاب یک مقام علمی که درعینحال یک مسئولیت اجرائی قابلتوجه هم دارد، قاعدتا باید موازین و معیارهایی وجود داشته باشد که هم انتخاب و هم برکناری آنها را از یک عزلونصب ساده تبدیل به یک پروسه علمی میکند. قاعدتا باید معیارهای خاصی برای انتخاب رئیس بیمارستان، رئیس دانشکده و رئیس یک دانشگاه وجود داشته باشد که انتخاب را به تعداد بسیار معدودی از افراد محدود کند. با درنظرگرفتن این شرایط تعداد افرادی که از پیش و به شکل ذاتی نامزد چنین پستهایی بهشمار میروند، بسیار محدود خواهد بود و مسئله تاحدودی به تصمیمگیری خود آنها و نوعی نظرخواهی از استادان و فراگیران برمیگردد.
نظرخواهیای که هیچگاه صورت نگرفته و نخواهد گرفت. باید پرسید آیا چنین معیارهایی وجود دارد؟ اگر دارد چرا اعمال نمیشود؟ چرا در یکی از همین مدیریتهای مستعجل کسی به فکر تدوین چنین ضوابط یا اطمینان از اجرا و استمرار آنها نیست؟ آیا میل ندارند که حداقل عزل خود ایشان دارای ضوابطی علمی بهعنوان الگوی علمی عزلونصب در آکادمی باشد؟ آیا بسیاری از دستیاران فعلی همان مسئولان سیستمهای آموزشی آینده نیستند؟ آیا نیاز ندارند که با الگویی از عزلونصب در سیستم تحت مسئولیت خود آشنا شوند؟ الگوهایی که تغییر مدیران را از یکسو به حداقل رسانده و بهنوعی انتخاب طبیعی (نه براساس رأی و نه براساس دستور) نزدیک کند.
عدم تداوم در مدیریت آکادمیک آنهم در شرایط فرهنگیای که بسیاری از مدیران آغاز مدیریت خود را آغاز تاریخ به حساب آورده و همهچیز را از صفر شروع میکنند و خود مدیران هم راضی به تغییر خود نیستند، آثار و عواقبی بدیهی دارد. برنامههای درازمدت را دچار اشکال میکند، مدیریت متزلزلی که در بسیاری از موارد مجبور به اعمال نوعی قضاوت یا اعمال نوعی اتوریته آکادمیک است، تضعیف خواهد شد و مدیر بعدی تنها محافظهکاری به ارث خواهد برد، چون میداند عزل او هم براساس ضوابط نخواهد بود! همه میدانند که اداره یک بیمارستان آموزشی در شرایط فعلی تا چه اندازه پرمخاطره و دشوار است.
شرایط اقتصادی و تنگدستی بیمارستانهای آموزشی بهخصوص در بحران کرونا بیشترین فشار را بر مسئولان بیمارستانهای آموزشی وارد کرده است. آنها از یکسو باید جوابگوی بیماران باشند و از سوی دیگر پاسخگوی اعضا هیئتعلمی و دانشجویان. بنابراین برای پذیرش چنین مسئولیتهایی باید انگیزه و توان مدیریتی بالایی میداشتند و وقتی به شکلی غیرشفاف عزلی صورت میگیرد، نهفقط باعث احساس نامطبوع در مدیر عزل شده بلکه باعث موجی از ناامیدی و عدم اقبال به اینگونه مناصب میشود و نوعی سردرگمی در تعریف خوب و بد جامعه پدید میآید. در ادامه اگر نیک بنگریم مسائل بسیار دیگری هم به ذهن میآید.
آیا در سیستمهای مدیریت آکادمیک ما نقش افراد اینقدر برجسته است؟ آیا ضوابط و استانداردها یا نظارتهایی که چارچوب خاصی برای یک مدیر تعریف کنند، وجود ندارد؟ آیا یک مدیر میتواند چنان مشکلساز شود که جز تغییر او آنهم بیهیچ مقدمهای! راهی نماند؟ چرا بهجای تغییر مدیران با همه مخارج برشمردهاش در یکی از همین مدیریتهای مستعجل فکری برای تدوین یا اجرائیکردن چنین ضوابطی نمیکنیم؟ راستی در این یک مورد خاص در ابتدای تاریخ نیستیم؟ آیا امکان تعامل با کسی که مدتی طولانی یک مدیریت آکادمیک اعمال کرده و در این زمینه تجاربی کسب کرده، وجود ندارد؟ مسئله انتقال تجارب چگونه حل میشود؟
آیا بین یک انسان، آنهم دانشمندی که کارش تفکر است و یکی از قطعات دستگاههای تکنولوژیکی که فقط راهشان تعویض است، شباهتی وجود دارد؟ آیا بسیاری از مشکلات و عدم موفقیتها ناشی از مشکلات عمومی سیستمهای بهداشتی و درمانی شامل قانون خودکاردانی، کمبود بودجه، بدهکاری بیمارستانها، طلبکاری از بیمهها و نبود سطحبندی علمی در خدمات سلامت نیست؟ مدیریت بیمارستانهای خصوصی را نمیتوان بههمین راحتی و بدون رأی مجمع عمومی که هر چندسال یکبار تشکیل جلسه میدهد، تغییر داد. درحالیکه سیستم دولتیای که ادعای آموزش و تحقیقات پزشکی را هم دارد، از نظر سازمانی و مدیریتی هم باید الگوی طب خصوصی باشد و نه برعکس! او باید بتواند بهترین شیوههای مدیریت سلامت را در عمل به نمایش بگذارد تا لیاقت نظارت بر طب خصوصی را (که در عمل در حال انجام آن است) به نمایش بگذارد. با همه اینها آیا مدیری را که خود به این مناصب دل بسته است، راه خدمت را با وجود همه دشواریها در این جهت میبیند و به گمان بسیاری دور یا نزدیک کارنامه مثبتی داشته، میتوان مستقل از ترجیح خودش و مجموعه تحت مسئولیتش تغییر داد؟بابک زمانی. نورولوژیست/ روزنامه شرق