کد خبر: ۲۶۷۰۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۰ - ۱۰ تير ۱۳۹۳ - 2014July 01
شفاآنلاین-چهار سال پیش در بیست و چهارمین دوره مسابقات سوپرلیگ والیبال ایران نام جوان لاغراندام و ۲ متری تیم باریچ اسانس کاشان به عنوان یک پدیده به گوش رسید. هر چند امیر غفور پیش از این و با درخشش در تیم‌های ملی نوجوانان و جوانان توجه کار‌شناسان را به خود جلب کرده بود اما درخشش در لیگ بر‌تر والیبال و در جمع بزرگان این رشته، آغازی بود برای پیشرفت چشمگیر پاسور کنونی تیم ملی والیبال ایران. یک مصاحبه جدید و یک گپ‌وگفت قدیمی اما خواندنی با او را برایتان انتخاب کرده‌ایم تا با نحوه زندگی و خصوصیات فکری ستاره جوان والیبال بیشتر آشنا شوید.
به گزارش شفا آنلاین،غفور در صحبت‌های جدیدش از علائق شخصی، اوقات فراغت، عدم حضورش در شبکه‌های اجتماعی و البته قدرشناسی‌اش از مربی خود سخن گفته است. حرفهای این ستاره ۲۳ ساله تیم ملی را بخوانید:

*گویا علاقه چندانی به مصاحبه نداری...!

- این طور نیست که علاقه‌ای به مصاحبه یا حضور جلوی دوربین نداشته باشم. مطمئن باشید اگر زمانی حرف مهمی برای گفتن داشته باشم، می‌زنم. اما یکسری سوال‌های تکراری پرسیده می‌شود که قبلا به آن‌ها جواب داده‌ام و شاید از جواب دادن به این سوال‌ها یا بحث در مورد موضوعات تکراری فراری هستم. پرداختن به موضوعاتی که قبلا به آن‌ها پرداخته شده، نه برای من خوب است و نه برای مردم. زمانی مصاحبه می‌کنم که مطمئن باشم حرف‌هایم برای مردم جذابیت دارد.


*تازگی‌ها بسیاری از ستاره‌های ورزشی مثل والیبالیست‌ها و فوتبالیست‌ها که خیلی‌هایشان هم با خودت دوست و همبازی هستند، از طریق شبکه‌های اجتماعی این ارتباط با مردم و هواداران را برقرار می‌کنند. چرا علاقه‌ای به این نوع ارتباطات نداری؟

- شاید علاقه به حضور در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام یا فیس بوک داشته باشم اما باور کنید وقت خالی برای انجام این کار‌ها ندارم. من بیشتر وقت‌ها درگیر اردوی تیم ملی و باشگاهم هستم و وقت آزادم را بیشتر با رفقا و دوستان سپری می‌کنم. من هیچ وقت تنها نیستم و به نظرم این نوع ارتباطات بیشتر به درد مواقع تنهایی می‌خورد. حضور در شبکه‌های اجتماعی شاید ما را مجبور کند که پاسخگوی سوال‌ها و درخواست‌های هواداران ورزش باشیم و قطعا نمی‌شود که پاسخگوی همه بود و به همین خاطر وقتم را بیشتر صرف گذراندن با دوستانم می‌کنم.

*چقدر از این اوقات فراغت را به مطالعه می‌گذرانی؟

- اگر حقیقتش را بخواهید، در حال حاضر خیلی مطالعه نمی‌کنم. یعنی متاسفانه وقتش را ندارم. البته چون یکی از مهم‌ترین هدف‌های زندگی‌ام حضور در تیم‌های معتبر خارجی است، دنبال یادگیری کامل زبان هستم تا از این لحاظ مشکلی نداشته باشم. حضور مداوم در اردوهای مختلف باعث شده تا نتوانم فعلا وارد دانشگاه شوم. شاید همین عامل دلیل مطالعه کم من باشد.

*بعد از بسیاری از بازی‌ها خیلی راحت درخواست مردمی را که خواهان عکس گرفتن یا امضا از تو هستند قبول می‌کنی. هیچ وقت از این کار خسته نمی‌شوی؟

- نه، اتفاقا دوست دارم. وقتی می‌بینم که پس از بازی‌هایمان در خانه والیبال این همه هوادار دختر و پسر بیرون ورزشگاه صبر می‌کنند تا با ما عکس یادگاری بگیرند، وظیفه خودم می‌دانم که برای همه آن‌ها وقت بگذارم. شاید این کار خستگی جسمی داشته باشد ولی هیچ وقت به کسی نه نمی‌گویم و این کار را از نظر روانی دوست دارم. البته شاید استثنا هم در این مورد وجود داشته باشد. همین لیگ گذشته وقتی در پایان بازی باریچ اسانس کاشان با نوین کشاورز در خانه والیبال که علیرضا نادی شدیدا مصدوم شد، مجبور شدم کمکش کنم و به داخل اتوبوس ببرمش؛ به همین خاطر نتوانستم به خواسته هوادارانی که بیرون ورزشگاه ایستاده بودند جواب بدهم و با آن‌ها عکس بگیرم. خیلی هم ناراحت شدم.

*شاید بعد از درخشش تیم ملی والیبال در یکی دو سال گذشته خیلی‌ها منتظر ترانسفر بازیکنان تیم ملی به باشگاه‌ها و لیگ‌های معتبر بودند اما اصلا هیچ والیبالیست لژیونری نداریم. خبری از پیشنهاد‌ها نیست یا مسئله دیگری پیش آمده است؟

- این طور نیست. پس از درخشش در مسابقات جهانی و لیگ جهانی والیبال بازیکنان ایرانی اسمی برای خودشان دست و پا کردند و قطعا پیشنهادهایی هم مطرح شده است اما نکته اینجاست که در دو سه فصل گذشته مبلغ قرارداد بازیکنان سوپرلیگی در والیبال ایران افزایش قابل توجهی در مقایسه با پیشنهاد‌ها و مبلغ پرداختی که از سوی سایر کشور‌ها ارائه می‌شود، داشته و بازیکنان ایرانی به نفعشان است که در لیگ ایران بازی کنند.

*پس برایشان صرف نمی‌کند که لژیونر شوند؟

- گفتم که، به نفعشان است که در لیگ ایران بازی کنند.

*خودت هم پیشنهادی داشتی؟

- پیشنهاد که به هر حال بوده اما آنقدر دندانگیر نبوده که فکر و ذکر خودم را درگیر ترانسفر شدن کنم. فعلا دوران سربازی را می‌گذرانم و هنوز چند ماهی از سربازی من باقی مانده اما به هر حال هدفم حضور در لیگ‌های معتبر اروپایی است ولی نه تحت هر شرایطی.

*اگر در ایران بمانی، اولویتت ادامه حضور در کاشان و تیم باریج اسانس است، نه؟

- صددرصد. به هر حال من والیبال را با تیم باریج اسانس که مال شهر خودم است، شروع کردم و با حضور و درخشش در همین باشگاه به تیم ملی راه پیدا کردم. از حضور در تیم شهرم و بودن در کنار مردم کاشان راضی هستم و بعید می‌دانم مسئله‌ای غیر از لژیونر شدن دلیل جدایی من از باریج اسانس باشد.

*سال ۲۰۱۱ که در بازی‌های قهرمانی آسیا در تهران و به دعوت ولاسکو برای اولین بار ملی پوش شدی، فکرش را می‌کردی که خیلی زود به یکی از ستاره‌های والیبال ایران تبدیل شوی؟

- نه تنها فکرش را می‌کردم که مطمئن بودم به این جایگاه می‌رسم. البته من به دنبال رسیدن به جایگاه‌های به مراتب بالاتری از جایگاه فعلی خودم هستم. برای رسیدن به هر هدف و جایگاهی باید تلاش کرد. قانون جذب می‌گوید به هر چه فکر کنی، به آن می‌رسی. من می‌خواهم و دوست دارم بهترین بازیکن جهان بشوم و قطعا برای رسیدن به این جایگاه باید خیلی تلاش کنم.

*ولاسکو چقدر در این راه تاثیرگذار بود؟می دانم

- قبل از ولاسکو هم خیلی از مربیان تیم ملی مانند پارک یا گاییچ از نظر فنی مربیان سطح بالایی بودند اما ولاسکو از نظر روان‌شناسی عالی بود. ولاسکو ذهن بازیکنان را آماده یادگیری می‌کرد که مسائل فنی و تاکتیکی را که به بازیکنان یاد می‌داد، راحت‌تر بفهمیم و درک کنیم. به ما یاد می‌داد که هر چیزی را صددرصد و به طور کامل بفهمیم و درک کنیم.

*چه درس بزرگی از ولاسکو، این مربی بزرگ گرفتی؟

- ولاسکو یک پروفسور به تمام معنا بود. استاد فلسفه و منطق بود و برای هر چیزی هم منطق داشت برای خودش. ولاسکو یک آرژانتینی الاصل بود و می‌گفت آرژانتینی‌ها شبیه ایرانی‌ها هستند. شاید همین عامل باعث می‌شد راحت‌تر بتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم. از ولاسکو با این همه تجربه مختلفی که در زندگی کسب کرده بود، می‌توانستیم درس‌های زیادی برای ادامه زندگی و دوران حرفه‌ای ورزش بگیریم.

***

غفور سال گذشته مصاحبه‌ای نیز با ایسنا انجام داد که حال و هوایی خودمانی‌تر دارد؛ به نظرمان رسید حال که او می‌گوید دوست ندارد حرفهای تکراری را مجدداً بگوید و خوانندگان و کاربرانی هم میل داشته باشند از ویژگیهای فردی و علائقش اطلاع بیشتری داشته باشند، آن گپ‌وگفت خواندنی را نیز در ادامه بازنشر کنیم:


*بزرگ‌ترین شیطنت زندگی‌ات چه بوده است؟

- شیطنت زیاد کرده‌ام، تا دلت بخواهد. دارم فکر می‌کنم که کدام یک از آن‌ها قابلیت انعکاس داشته باشد! (باخنده) مثلاً در فرودگاه با بازیکنان کل کل می‌کنم که روی ریلی که چمدان‌ها و ساک‌ها را تحویل می‌دهند بنشینیم و وسط چمدان‌ها بنشینیم و بچرخیم. یک بار هم در هوای سرد زمستان تصمیم گرفتیم در دریا آب تنی کنم!

* آیا تاکنون پیش آمده که از محبوبیت خود کلافه یا خسته شوی؟

- کلافه که نه، ولی خسته شدم. بعضی اوقات دوست دارم تفریحاتی داشته باشم، ولی به خاطر موقعیت خودم نمی‌توانم. بالاخره مردم لطف دارند می‌خواهند عکس و امضا بگیرند و درباره والیبال حرف بزنند. ما هم دوست نداریم ۲۴ ساعت درباره والیبال حرف بزنیم. گاهی می‌خواهیم با خانواده در مکان عمومی بنشینیم و حرف والیبال نزنیم. من هیچ‌گاه به علاقمندان «نه» نمی‌گویم باید به آن‌ها احترام متقابل بگذاریم.

* به یاد داری برای نخستین بار کی و کجا با شما عکس یادگاری گرفتند؟

- فکر می‌کنم وقتی با تیم ملی نوجوانان قهرمان آسیا شدیم در فرودگاه تعدادی از تماشاگران عکس و امضا گرفتند. خیلی حس خوبی داشت. قبلا این موضوع برایم سابقه نداشت. ۱۶ ساله بودم. احساس بزرگ بودن می‌کردم. البته الانم خوب است، اما شاید چون زیاد شده قدری عادی‌تر است. چون عادت کردیم که همه ما را می‌شناسند، خب برایمان خوش‌آیند است.

* تاکنون چند سفر خارجی داشته‌ای؟

- نمی‌دانم خیلی باید بشمارم. شاید حدود ۵۰ سفر خارجی داشته باشم. حدود ۳۰ تا ۴۰ کشور را دیده‌ام. خودم شخصا لهستان و روسیه را خیلی دوست داشتم. هم مسابقات خیلی خوبی آنجا داشتیم و هم سیستم‌ کشور و مردم را در این کشور‌ها می‌پسندم. البته اکثر خاطرات ما در کشورهای خارجی به دور هم بودن با بازیکنان بر می‌گردد. معمولا قبل از مسابقات، چهار- پنج نفری با محمد موسوی، شهرام محمودی و سعید معروف و... می‌گوییم و می‌خوانیم و می‌خندیم. بعد از بازی فینال در مسابقات قهرمانی آسیا – دوبی خسته وارد اتوبوس شده بودیم، ولاسکو گفت «غفور فقط قبل از مسابقه بلدی بخوانی! حالا زمان شادی و جشن است.» ما هم شروع کردیم به خواندن و دست زدن و... عقب اتوبوس.

* بهترین هدیه‌ای که گرفتی چه بود؟

- هدیه زیاد گرفته‌ام، همه‌اش را دوست دارم. پول خیلی خوشحالم می‌کند! (با خنده) هر کس هم می‌گوید خوشحال نمی‌شود دروغ گفته است، اما یک نفر رفت حرم حضرت ابوالفضل (ع) یک پارچه متبرک را برایم آورد که آن را خیلی دوست دارم.

* آدم مذهبی هستی؟

- نماز می‌خوانم و مثل یک آدم معمولی هستم.

* تا حالا کاری انجام داده‌ای که نتوانسته باشی به کسی بگویی؟

- خب وقتی نمی‌توانستم بگویم یعنی حالا هم نمی‌توان به آن اشاره کنم. سخت است... یادم نمی‌آید. دوران بچگی زیاد در کوچه تور والیبال می‌بستم و درب خانهٔ تک تک بچه‌های محل را می‌زدم که برویم والیبال بازی کنیم. همسایه‌های ما بندگان خدا از سر و صدای ما اذیت می‌شدند. حالا اگر این مطلب را خواندند من را حلال کنند.

*آیا والیبالی‌ها عشق دوربین هستند؟

بعضی‌ها هستند ولی این موضوع شامل حال همه نمی‌شود! مثلا حمزه زرینی زیاد در مصاحبه‌های تلویزیونی می‌رود! (باخنده) من زیاد عشق دوربین نیستم. دوست دارم دیده شوم ولی اینطور نیست که هر وقت در هربرنامه‌ای دعوت شوم بروم.

*امیر غفور آدم خاصی است؟

خاص است و دوست دارد خاص باشد. همه دوست دارند خاص باشند. مدل ریش‌هایی که با موسوی می‌گذاشتیم خاص بود. اکثر بازیکنان لباس‌های خوب می‌پوشند و ساعت خوب می‌اندازند و می‌خواهند خاص رفتار کنند. البته من از این اخلاق‌ها ندارم که فقط یک مارک خاص بپوشم. همه چیز می‌پوشم ولی خاص می‌پوشم.

*اگر از خانواده و نزدیکانت بپرسند بد‌ترین ویژگی اخلاقی امیر غفور چیست، چه می‌گویند؟

فکر می‌کنم یکی از اخلاق‌های بد من این است که وقتی یک تصمیم اشتباه می‌گیرم و متوجه می‌شوم تصمیم من اشتباه است از آن بر نمی‌گردم، لجباز هستم. از سر حرفم کوتاه نمی‌آیم. حتی وقتی می‌فهمم اشتباه می‌کنم باز هم کوتاه نمی‌آیم.

*تاکنون سعی کردی بعضی از ویژگی‌های اخلاقی‌ات را تغییر دهی؟

قبلا خیلی بیشتر غُد بودم ولی الان بهتر شدم. شاید یکسری اخلاق‌هایی داشتم که خیلی‌ دوست نداشتم و حالا بهتر شده‌ام. معتقدم هر چه درخت پربار‌تر باشد باید سر به زیر‌تر شود. این موضوع را کاملا حس می‌کنم. شاید قبلا کمبودهایی داشتم که حس می‌کردم اگر آن‌ها را انجام دهم بزرگ می‌شوم. الان خدارا شکر چیزهایی دارم که دیگر نیازی ندارم خودم را بزرگ کنم و سعی می‌کنم همیشه افتاده باشم.

*آیا تاکنون شده پول زیادی خرج کرده باشی و پشیمان شده باشی؟

معمولا در سوغاتی گرفتن ضعیف هستم. یکبار برای مادرم لباس خریدم و خودم هم خجالت کشیدم خیلی زشت بود. ترجیح می‌دهم سکه کادو بدهم. ولی تا حالا پول زیاد خرج کردم. یکبار مزدا ۳ خریده بودم و آن را یکدفعه فروختم و ۴۰ میلیون ضرر کردم. آن هم به خاطر اینکه در جاده پنچر شد و تو ذوقم زد! زاپاس مزدا ۳ کوچک‌تر است و ۸۰ کیلومتر سرعت بیشتر نمی‌توانی با آن بروی.

*بهترین دوستانت چه کسانی هستند و چگونه آن‌ها را پیدا کردی؟

دوست که زیاد دارم. ولی آن‌هایی که خیلی صمیمی هستیم یکی مربی پایه‌ام آقای اکبرزاده است و با ناصر رحیمی لیبروی تیم باریج اسانس هم دوست صمیمی هستیم. من و ناصر والیبال را با هم شروع کردیم. با آقای اعتماد حسینی سرپرست باریج اسانس هم دوست هستیم.

*وقتی عصبانی می‌شوی چه کار می‌کنی؟

عصبانی که می‌شوم اخم‌هایم در هم می‌رود. کسی هم نباید با من حرف بزند!

*تا حالا شده تمرین‌ها را از سر خستگی درست انجام ندهی؟

بله! گاهی، اما ولاسکو می‌فهمد. گاهی به رویمان نمی‌آورد اما گاهی هم منطقی حرف می‌زند و ما را شرمنده می‌کند. فرقی که ولاسکو با «ست کوویچ» دارد همین است. «ست کوویچ» کتک می‌زد! شاید در رده سنی جوانان درک کاملی نداشتیم و کتک هم لازم بود. شانسی که نسل والیبالیست‌های ما داشت این بود که در زمان خوبی، مربیان خوبی داشتیم. درست است که ولاسکو برای تیم ملی زحمت زیادی می‌کشد اما این بازیکنان از زیر دست «ست کوویچ» گذشته‌اند. اگر آن زمان نوجوانان و جوانان قدرتمندی نداشتیم حالا هم تیم ملی خوبی نمی‌توانستیم داشته باشیم. ولاسکو هم حتی اگر بهترین مربی دنیا باشد باید ابزار خوبی در اختیار داشته باشد.

*چرا ملی پوشان والیبال که اینقدر در اردو‌ها با هم دوست و صمیمی هستند در رقابت‌های باشگاهی دعوا می‌کنند؟

دعوا در والبیال زیاد نبود. بالاخره فشار لیگ است و استرس وجود دارد گاهی تحت فشار آدم‌ها کارهایی انجام می‌دهند که درست نیست. مثلا قبلا سعید معروف و موسوی با هم بحث کردند. اما این موضوع ادامه پیدا نکرد و در تیم ملی ادامه نداشت. الان سعید و محمد موسوی بهترین دوست‌ها هستند. متاسفانه برخی باشگاه‌ها فشار زیادی روی بازیکنان می‌آورند. بازیکن هم تحت فشار باشگاه گاهی رفتاری می‌کند که ممکن است زیاد پسندیده نباشد.

* آخرین بار چه زمانی دعوا کردی و چه اتفاقی افتاده بود؟

- کلا آدم دعوایی نیستم. تمام کسانی که مرا می‌شناسند، می‌دانند از بچگی به دنبال دعوا نبودم. اگر هم مشکلی پیش می‌آمد و مجبور می‌شدم با کسی یکی به دو کنم بیشتر سعی می‌کردم خودم را کنار بکشم و بروم. اصلا یادم نمی‌آید دعوا کرده باشم.

*معمولا قطر پاسور امتیازآور‌ترین بازیکن میدان می‌شود، اینکه در بیشتر بازی‌ها به عنوان امتیازآور‌ترین بازیکن میدان معرفی می‌شوی موجب ناراحتی سایر بازیکنان نمی‌شود؟

در والیبال همه پست‌ها مشخص است. پاسور وظیفه پاس دادن دارد و اصلا نمی‌تواند امتیاز بگیرد. سرعتی باید دفاع کند. مگر چند امتیار می‌تواند بگیرد. لیبرو هم باید دریافت اولش برسد و قدرتی‌ها هم به همین ترتیب. اما اکثر حمله‌های تیم با پشت خط زن است. کارهای هجومی دارد. این موضع موجب می‌شود من معمولا به عنوان امتیاز آور‌ترین بازیکن معرفی شوم. البته اینقدر بازیکنان تیم ملی بزرگ هستند که از موفقیت یکدیگر خوشحال هم می‌شوند. الان من و شهرام محمودی هم پستی هستیم و هر دو از بهترین دوست‌ها هستیم. هیچ‌گاه سابقه نداشته دو هم پستی اینقدر رفیق باشند. یکی از عوامل موفقیت ما همین همدلی است. کسی که از کاپ گرفتن من در آسیا خوشحال شد همین شهرام محمودی بود که هم پستی من هم هست. همین جریان اگر برعکس باشد من هم خوشحال می‌شوم.

*آیا والیبالیست‌ها خوب پول می‌گیرند؟

بستگی دارد که چگونه قراردادشان را تنظیم می‌کنند. خود من زیاد دنبال این مسائل نیستم. همیشه قرارداد‌هایم را کامل می‌بندم. می‌گویم بابت یک فصل فلان تومان می‌گیرم. اگر راضی نبودید می‌توانید ۲۰ درصد حُسن انجام کار را نپردازید. اما اینطور که اگر سوم شوید ۱۰ درصد و دوم شوید ۱۵ درصد روی قرارداد شما می‌رود اصلا درست نیست. این موضوع ناخودآگاه روی ذهن بازیکن تاثر منفی می‌گذارد. نمی‌توان قرارداد‌های فوتبالی را با والیبال مقایسه کرد. همه جای دنیا فوتبال بیشتر از همه پول می‌گیرد. بیشترین طرفدار را دارد. ما نسبت به رشته‌ای که داریم و فضایی که داریم از درآمد خود راضی هستیم.

جام جم


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: