پرورش، فروش و نگهداری از حیوانات خانگی این روزها به صنعت بینالمللی عظیمی تبدیل شده است. علاقه ما به نگه داشتن «سگهای پاکوتاه پشمالو» یا «گربههای کوچولوی چشمدرشت» در ظاهر ایرادی ندارد، اما در عمل، چرخه بزرگی از رنج و آسیب را به راه میاندازد.
شفاآنلاین>اجتماعی>مطالعهای در سال ۲۰۱۷، اثر زیستمحیطی حیوانات همدم انسان را در امریکا سنجید. یافتهها از این قرار بود که سگها و گربهها مسئول ۲۵ تا ۳۰ درصد اثر زیستمحیطی کل مصرف گوشت بودند و سالانه موجب ۶۴ میلیون تن کربن دیاکسید و متان میشدند و ۵/ ۱ میلیون تن مدفوع تولید میکردند که برابر با میزان مدفوع ۹۰ میلیون انسان بود. این مطالعه حاکی از این بود که در پرتوی این ارقام، نگهداری فزاینده حیوانات خانگی در سرتاسر جهان سهم عظیم و چشمگیری در بحران اکولوژیک کنونیمان دارد.
نگهداری از حیوانات خانگی اخلاقی است یا غیراخلاقی؟ ناشی از عطوفت و مهربانی است یا نشانه ظلم و ستمگری؟ پاسخ دادن به این سؤالات آسان نیست. پرورش، فروش و نگهداری از حیوانات خانگی این روزها به صنعت بینالمللی عظیمی تبدیل شده است. علاقه ما به نگه داشتن «سگهای پاکوتاه پشمالو» یا «گربههای کوچولوی چشمدرشت» در ظاهر ایرادی ندارد، اما در عمل، چرخه بزرگی از رنج و آسیب را به راه میاندازد. از بیماریهای ژنتیکی دردناک در گونههای اصلاحشده تا بیتوجهی به حیواناتی که فکر میکنیم زشت یا بیفایدهاند.
مطلبی که در ادامه میخوانید برشی از یک کتاب به قلم استر ولفسون، جستارنویس، داستاننویس و روزنامهنگار است که درباره این موضوع نوشته شده و وبسایت ترجمان آن را با ترجمه میترا دانشور از گاردین منتشر کرده است. خلاصهای از مطلب را میخوانید.
تبعیض فاحش میان گونههای جانوری
حدود چهار سالم بود که با ماشین رفتیم سگ بخریم. از آن روز، حالا فقط تصویر محوی برایم مانده است. باران و چمنِ یکشنبه بعدازظهر، مسیری گِلآلود در حومه شهر استیرلینگشایر، یک اتاق، آتش هیزمی و دو سگ کوچولوی برگزیده که قرار بود محرم اسرار سالهای بزرگشدنم شوند. سگ سیاهم در اوایل نوجوانی من مُرد و سگ قهوهای، آخرین سگی که خیلی خوب میشناختمش، کمی قبل از اینکه مدرسهام تمام بشود. اینکه ما این سگها را خریدیم، احتمالاً بخشی از تمایل فزاینده به نگهداری از حیوانات خانگی بعد از جنگ جهانی بود که از دوران ویکتوریایی رو به افزایش بود و امروز به تجارت گسترده حیوانات خانگی بسط پیدا کرده است. چه چیز باعث میشود موجودی را در مقایسه با موجود دیگری انتخاب کنیم؟ تحقیقات زیادی اهمیت ظاهر یک گونه را در تعیین محبوبیت، ظرفیت تجاری یا وضعیت حفاظت از آن مطالعه کردهاند. نتایج وحشتآور است؛ مطالعهای میگوید: «اگر حیوانی جذاب باشد، اساساً حمایت برای حفاظت از گونهاش افزایش مییابد.» در حالی که مطالعه دیگری نتیجه میگیرد: «عموماً تعداد انگشتشماری اکثر بودجههای حفاظتی و توجه سیاستی را دریافت میکنند.» موجودات رتبهبندی میشوند: ۲۰ گونه نمادهای قدرتمند تجاری یا «بامزهترین حیوانات جهان» هستند. حتی پرندههایی که در باغچههایمان زندگی میکنند هم در معرض بوالهوسی ما قرار دارند. نتیجه مطالعهای بر روی «میزان خوشایندی» پرندههای باغچه نشان میدهد که ما پرندههای آوازخوان (حتی با اینکه شاید بهدرستی نتوانیم پرنده آوازخوان را تعریف کنیم) را دوست داریم و سینهسرخها و توکاهای سیاه را به خانواده کلاغها، کاکاییها، کبوترها و سارها ترجیح میدهیم. دسته اول به نظرمان جذابند، اما دسته دوم جنجالی، رقابتجو و پرسروصدا هستند؛ ویژگیهایی که همگی رفتارهایی لازم و طبیعی برای پرندههای وحشی هستند. «نمادین»، «بانمک»؟ آیا این صفتها در دوران انقراض شدید و برگشتناپذیر گونهها، واقعاً میتوانند معیارهای محبتورزی ما باشند؟
بیمهرگان چطور؟ وقتی حرف از خواص بومشناختی، توالی غذایی و مزایای نادیده و ناشناختهای باشد که بدون آنکه متوجه شویم از سایر گونهها به دست میآوریم، ذرهای عشق و محبت نمیورزیم. اینکه اکثریت گستردهای از گونههای جهان که ۹۵درصدشان بیمهرگان هستند، در تمام آزمونها و قضاوتهای رایج ما ناکام میمانند، باعث میشود اهمیت و ارزش اجتنابناپذیرشان غلط جلوه داده شود. سازمان باگلایف میگوید برای اینکه زندگی در سیارهای سالم ادامه پیدا کند، بیمهرگان نقشی مهمتر از ما انسانها برعهده دارند. در جستاری هوشمندانه و تکاندهنده با عنوان «سرود افتخار برای حیوانات نامحبوب»، نویسنده امریکایی مارگارت رنکی، از نقش بعضی موجودات منفور زمین از جمله صاریغ، کرکس، عنکبوت، زنبورهای بیعسل، خفاش و مار در نظامهای پیچیده حیات و تجدیدحیات و نیز جایگاهشان در چرخههای بنیادی مصرف و تسلسل قدردانی میکند. اینکه کرکس اجساد موجودات مرده را میخورد، مرحلهای مهم در فرایند بازگشت ارگانیسمها به چرخه حیات است. رنکی به ما یادآوری میکند که شاید اگر جور دیگری عشق میورزیدیم، جهان هم جای دیگری میشد.
ظلم و ستمی که به سگها و گربهها روا میداریم
اگر تأکید بر ظاهر، اثراتی چنان آسیبزا بر کل گونهها داشته، تأثیر ظالمانه زیانباری نیز بر گونههایی گذاشته که حیوانات خانگیمان هستند. پرورش «گزینشی» سگهایی که زمانی به دلیل ویژگیهایشان به عنوان حیوانات کارگر یا شکارچی یا به دلیل سرعت و قدرتشان انجام میشد، در طول قرنها، نژادهای متنوعی از سگ به وجود آورده، اما در سالهای اخیر ملاکهای انتخاب در واکنش به تقاضا برای حیواناتِ «اصیل» هماهنگ با معیارهای خاصِ رفتاری و ظاهری، تغییر کرده است. اینکه ظواهر یک موجود عامل تعیینکننده اصلی سرنوشتش باشد، فقط مربوط به سگها نیست. پرورش گزینشی که با ترکیبهای ژنی محدود شروع شد، وقوع بیماری در حیوانات خانگی را به قدری افزایش داده است که خیلیهایشان در نتیجه تصمیماتی که ما گرفتهایم، به بیماریهای مزمن و دردناکی مبتلا هستند که عمرشان را کوتاه میکند.
جلوی چراغ عابر پیاده منتظر میمانم تا از خیابان رد شوم. مرد جوانی در کنارم بندی را در دستش گرفته است که در انتهای آن، تولهسگی صبورانه بین ما ایستاده است. در آن چند لحظه که منتظر بودیم چراغ سبز شود، به نفس سگ گوش میدهم. صدایش خسته و برونشیتی است، صدای ناموزونی که از مجرای تنفس این عزیز کوچولوی تمیز خارج میشود، خسخس سنگین سینه سگی جوان است. مرد شیکپوش است و سگ به احتمال زیاد محبوب. مطمئن نیستم که نژادش بولداگ فرانسوی است یا پاگ، اما یکی از آنهایی است که حالا گروهی گسترده از سگها را تشکیل میدهند با دماغهای گرفته و ریههای کمتوانی که به مشکلات تنفسی دچارند. چراغ سبز میشود و مرد و سگ راه میافتند و سگ سرنوشت ژنتیکی احتمالاً بدش را با خودش میبرد، پیودرمای پوستی آیندهاش، زخم قرنیهای که ممکن است بر چشمهای بیرونزدهاش اثر بگذارد، انسداد مجرای تنفسی فوقانی که شاید همین حالا باعث خسخسهایش شده است. اولین باری نیست که با خودم فکر کردهام، چه شد که این مرد و بقیه آدمها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگیهای کوتاهتر و پررنجتری دارند؟
انتخاب گزینشی برای دستوپاهای کوتاهتر و کمرهای بلندتر باعث شده نژاد داکسهوند، شیتزو، باست هوند و سایر نژادها از بیماری استخوانی دردناکی به نام کندرودیستروفی رنج ببرند. سگهای بزرگتر مثل روتوایلر، سنت برنارد و رتریور دیسپلازی ران، التهاب مفاصل، استئوسارکوما و دژنراتیو مفاصل را تجربه میکنند. مشکلات چشمی و نیز ناشنوایی در بسیاری از نژادها شایع است. سگهای کاوالیر کینگ چارلز اسپانیل به بیماریهای دریچه میترال هم مبتلا هستند، در حالی که بیماریهای قلبی دیگر، نژاد باکسر، روتوایلر و دوربرمن را آزار میدهد. سگهای بسیار کوچک «فنجانی» از شکنندگی فزاینده استخوانهایشان رنج میکشند و سگهایی با «صورت تخت» یا سگهای براکیوسفالیک، مثل نژادهای پاگ، بولداگ و پیکینیز به کرات به سندرم انسداد مجرای تنفسی براکیوسفالیک (Boas) مبتلا میشوند که موجب سختی در تنفس و کاهش طول عمرشان میشود.
گربهها هم از نتایج پرورش برای ویژگیهای «مطلوبی» رنج میکشند که اغلب در ارتباط با رنگ و ظاهرشان است. گربههای اصیل به شکل نامتناسبی دچار سختزایی میشوند و دشواری در زایمان، به میزان بالاتر مرگ بچه گربههای اصیل منجر میشود. گربههای مانکس ممکن است به بیماریهای مختلفی مبتلا شوند که مرتبط با ترجیح انسانها به دمهای کوتاه یا بیدم بودنشان است، از جمله بدقوارگی نخاعی، فتق نخاع و مشکلات هاضمه.
گربههای اسکاتیش فولد در معرض مشکلات غضروفی قرار دارند که منجر به بیماریهای التهاب مفاصل میشود و گربههای برمهای مستعد دیابت، بدقوارگی جمجمه، آب سیاه و سنگکلیه هستند. هر دو نژاد گربه برمهای و سیامی ممکن است به سندرم براکیوسفالیک، دیابت، آسم، لنفوم، انحراف چشم، دیسپلازی ران و آدنوکارسینوم روده کوچک مبتلا شوند. خرگوشهایی مثل «لوپ» انگلیسی، مشکلات سلامتی درخور توجهی دارند که به دلیل گوشهای زیادی بلندشان است. موشهایی که به شکل گزینشی پرورش مییابند، در معرض مشکلات متعدد سلامتی از جمله ریسک بسیار بیشتر تومور هستند. سگ کوچکی که کنار چراغ عابر پیاده دیدم، فقط یکی از این تعداد بیشمار است. محبوبیت این سگها تا جایی افزایش یافت که به رغم اطلاعرسانی گسترده درباره مشکلات سلامتیشان، تقاضا برای آنها به شدت از میزان عرضه فراتر میرود و نهتنها باعث پرورش غیرمسئولانه شده که حیواناتی ناسالم تولید میکند، بلکه منجر به افزایش عظیم «پرورش» پرخطر و بیرحمانه سگها و تجارت غیرقانونی و صادراتشان در بین مرزها شده است. حداقل یکی از خطرات چنین تجارتی، امکان شیوع دوباره هاری در نتیجه جوازهای تقلبی و صادرات موجودات مبتلا به این بیماری است. تصاویر مراکز پرورش سگ به شکل اسفباری شبیه مراکز تولید خز است که حیوانات کثیف، آزاردیده و مصیبتزدهای را نشان میدهد که در قفسها محبوس شدهاند و ما همچنان به خریدشان ادامه میدهیم.
رنج حیوانات و آسیبهای بیشمار به محیط زیست و اقتصاد
چه چیز باعث میشود دست به چنین کاری بزنیم؟ چرا مشوق تجارتی هستیم که بر پایه رنج حیوانات بنا شده است؟ یک نظر این است که ظاهر «بچگانه» سگهایی مثل پاگها و بولداگها جذبمان میکند. طبق نظریهای در روانشناسی تکاملی، الگوی کودکانه که به نئوتنی – به معنی واکنش مثبت به جذابیت بچگانه یا بانمکی- نیز معروف است، شیوهای تکاملی برای تضمین بقا و پرورش فرزند است. شاید این نظریه صحیح باشد (اگر واقعاً فکر میکنید که بولداگها شبیه بچهها هستند)، اما مانع نمیشود که تصمیمی اخلاقی در این باره بگیریم که چه حیوانات و چیزهایی میخریم. جلوی چراغ سبز تماشا میکنم که صاحب آن سگ، قربانی مادامالعمر میل ما به «بانمکی» را با خودش میکشد. داشتن حیوانی خانگی را دیگر به سادگی نمیتوان موضوعی درباره تصمیمهای کوچک و شخصی دانست، چراکه دلالتهایی بسیار گستردهتر از حریم خصوصی خانههایمان دارد. این قضیه بیشازپیش در معرض چالشهای اخلاقی، مالی و سیاسی است که دانشمان از شناخت حیوانات و ملاحظات فوری درباره مصرف و منابع به وجود میآورد. تغذیه حیوانات خانگیمان با سؤالاتی همراه است که درباره تغذیه خودمان هم میپرسیم: چه چیزی سالم، ارزان، لازم، اخلاقی و از نظر زیستمحیطی پایدار است؟
مطالعهای در سال ۲۰۱۷، اثر زیستمحیطی حیوانات همدم انسان را در امریکا سنجید. یافتهها از این قرار بود که سگها و گربهها مسئول ۲۵ تا ۳۰ درصد اثر زیستمحیطی کل مصرف گوشت بودند و سالانه موجب ۶۴ میلیون تن کربن دیاکسید و متان میشدند و ۵/ ۱ میلیون تن مدفوع تولید میکردند که برابر با میزان مدفوع ۹۰ میلیون انسان بود. این مطالعه حاکی از این بود که در پرتوی این ارقام، نگهداری فزاینده حیوانات خانگی در سرتاسر جهان سهم عظیم و چشمگیری در بحران اکولوژیک کنونیمان دارد. (همین مطالعه این حرف را رد میکند که غذایی که به حیوانات داده میشود محصول ثانویه تولید غذای انسان است و اشاره میکند که به طور فزاینده به
حیوانات خانگی گوشت باکیفیتتر داده میشود و بخش زیادی از آنچه برای مصرف انسان نامناسب تلقی میشود، بیشتر براساس فرضیات زیباییشناختی است تا عوامل دیگر.) با افزایش تعداد حیوانات خانگی، خریدهای ما هم بیشتر میشود. جستوجو در وبسایتهای محصولات حیوانات خانگی، مثل ورود به کابوسی انسانانگارانه از مصرفگرایی افراطی است. سایتی ۶۹۸ مدل «تشویقی» سگ میفروشد. سایت دیگری داروهای تقویتی گیاهی برای اضطراب حیوانات دارد. رختخوابهای مجلل، اسباببازیهای الکترونیکی و لباسهای تفننی؛ جوراب و کفش، کلاه، پاپیون و پیراهن. شامپو، نرمکننده، واکس دم سگ، رنگ پشم و وانِ جکوزی. طیفهای گستردهای از داروهای روانی دامپزشکی برای درمان اضطراب و مشکلات رفتاری، شمعهای عطردرمانی، ادکلن و اسپریهای عطری برای پوشاندن بوی طبیعی بدن این موجودات. لباسهای مجلل سفارشی به شکل کوسه، عنکبوت، کشتیگیر سومو، کدوهای نورانی هالوین و صدها مدل دیگر.
همه چیز را با خودمان میسنجیم، حتی حیوانات را
واقعاً چه چیزی درباره حیواناتی که میخریم میدانیم؟ ادراکمان از رفتارشان به ما میگوید که آنها اغلب چیزها را شبیه خودمان تجربه میکنند. ممکن است رفتارشان را با تعابیری مثل عشق، خشم، حسادت، خوشحالی، شرمندگی، شادی یا غم توصیف کنیم، چون راه دیگری برای توضیحش نداریم. همگی میدانیم خوشحالی یا رنج دیگر موجودات چه شکلی است، چون خیلی شبیه به خودمان هستند. هنگامی که توضیحاتی درباره رفتارشان به آنها تحمیل میکنیم: - «خوشش میاد!»، وقتی در واقع خوشش نمیآید یا «برایش مهم نیست»، زمانی که معلوم است برایش مهم است- با بهرهبرداری از حیوان به شکل چیزی که میخواهیم باشد، پیوندمان با آن را مخدوش میکنیم. گونههای دیگر «هوش» دارند، اما خیلی اوقات میخواهیم این هوش آینه هوش خودمان باشد. ارزیابی هوش در همنوعان خودمان به اندازه کافی سخت است و تلاش برای درک توانایی شناختی در گونههای دیگر، جستوجویی ناتمام و بیپایان. ارزیابی خطرات بالقوهای که این موجودات را تهدید میکند، دشوار است. همگی توجیه آدمهای بهتزدهای را شنیدهایم که میگویند «فکر میکردم پرواز بهش آسیبی نمیزند»، حرفهای صاحب سگی که سگش را میکُشد یا معلول میکند را شنیدهایم و آدمهایی را دیدهایم که به شکل فاجعهباری نمیدانند از سگها نباید انتظار داشت که از پرواز یا هر کار دیگری آسیب نبینند. سگ و قربانی هم باید از آسیبزدن منع شوند، هم از آزار دیدن.
با توجه به وابستگی کامل حیوانات اهلیشده و خانگی به انسانها، استاد حقوق و فیلسوف اخلاق، گری فرانسیون از یک «جهان مردگان آسیبپذیر» صحبت میکند که حیوانات خانگی شهروند آنجا هستند. از هر جنبهای که با آنها برخورد میکنیم، نوعی نمایش آسیبپذیری در حال اجراست. بیرحمیهای هر روزه ما، چه کوچک و چه بزرگ، باعث میشود هر ادعایی درباره عشق داریم در برابرِ واقعیتِ سردِ آمارها، دروغ به نظر برسد: سالانه ۷۴هزار حیوان در بریتانیا رها میشوند؛ فهرست شرمآوری اعمال شنیع را روزانه علیه گونههای دیگر انجام میدهیم؛ بهطور تخمینی ۵/۱ میلیون حیوان «پناهگاهی» سالانه در امریکا و ۳ هزار و ۵۰۰ سگ ولگرد سالانه در بریتانیا کشته میشوند!روزنامه جوان