کد خبر: ۲۶۶۰۲۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۰ - ۲۳ مهر ۱۳۹۹ - 2020October 14
چندي پيش معاون امور زنان و خانواده رئيس‌جمهور از آمار ازدواج دختران زير 14 سال حدود 30 هزار در سال ابراز نگراني کرد و اين آمار در حالي مطرح مي‌شود که يک قانون جامع و بازدارنده بعد از 40 سال که از انقلاب مي‌گذرد، نداريم.

شفاآنلاین>اجتماعی>در سال‌هاي بعد از انقلاب ميانگين سني افراد در ازدواج نزديک به چهار سال افزايش داشته و اين مساله حتي باعث شده که سن جواني تمديد شود به نحوي که در سال 71 با تاسيس شوراي عالي جوانان، تعريف ملي از سن جواني بين 12 تا 25 سال بود، اما در سال 84 اين تعريف بازنگري شد و به 15 تا 29 سال رسيد و بخش بزرگي از تمديد سن جواني به دليل افزايش سن ازدواج بوده است. برابر آنچه که چندي پيش معاون امور زنان و خانواده رئيس‌جمهور از آمار ازدواج دختران زير 14 سال حدود 30 هزار در سال ابراز نگراني کرد و اين آمار در حالي مطرح مي‌شود که يک قانون جامع و بازدارنده بعد از 40 سال که از انقلاب مي‌گذرد، نداريم. کاهش سن ازدواج ناشي از مسائل اجتماعي سنتي است، کما اينکه افزايش سن ازدواج به مسائل اجتماعي نوظهور بازمي‌گردد. ما در جامعه شاهد افزايش سن ازدواج هستيم. از سوي ديگر همچنان قانون حداقل سن ازدواج بدون تغيير مانده است. بر اساس جديدترين آمارها، رشد تعداد خانوارها در ايران 7/2 درصد است. اين در حالي است که رشد جمعيت رقمي در حدود 24/1 درصد را نشان مي‌دهد. با اين تفاسير رشد خانوارها از رشد خانواده‌ها بيشتر بوده و اين به معناي يک تغيير اجتماعي و نشانه افزايش تجرد است. بايد دلايل ازدواج‌هاي زودرس را ريشه‌يابي کرد. به نظر مي‌رسد ريشه چنين ازدواج‌هايي علاوه بر مساله فرهنگي، مساله اقتصادي نيز است. اگر در روستاها مسائل فرهنگي منجر به چنين ازدواج‌هايي مي‌شود، طبيعتا در شهرها مسائل اقتصادي بستر پيدايش اين گونه ازدواج‌ها است. والدين فقير اغلب بر اين باورند که ازدواج عامل محافظت و حمايت از دخترشان است. در ضمن با اين اقدام هم از بار هزينه خانوار کاسته شده و هم ازدواج دختر با يک مرد مسن مي‌تواند وضعيت اقتصادي او و حتي خانواده را بهبود بخشد. در برخي موارد نيز بستر پيدايش اين ازدواج‌ها، آسيب‌هاي اجتماعي است، چنانکه برخي اين ازدواج‌ها نيز متوجه دختران حاشيه ‌نشين است. ازدواج براي اين دختران به‌ نوعي فرار از مشکلات محسوب مي‌شود. اغلب اين دختران تا سنين 10 تا 13 سالگي جزو کودکان‌ کار هستند و پس از آن محدوديت‌هايي براي کار دارند. از طرف ديگر، آنها براي خروج از چرخه درآمدزايي براي خانواده، ناگزير بايد ازدواج کنند، چون سن آنها مقتضاي کار خياباني را ندارد، چون در صورت کار خياباني آسيب‌هاي اجتماعي ديگر به سراغ آنها مي‌آيد. در اين شرايط حضور آنها در خانه براي خانواده هزينه به‌ دنبال دارد. بنابراين بسياري از دختران حاشيه‌‌نشين پس از پايان عمرشان به‌ عنوان کودک کار و خيابان، درست زماني که عمر اين نهاد شغلي يعني «کودک کار» براي آنها به ‌سر مي‌آيد، بايد جذب نهاد خانواده شده و تن به ازدواج دهند، چراکه از چرخه توليد در خانواده خود خارج و وارد چرخه مصرف شده‌اند. در حالي که بسياري از ازدوج‌هاي زودرس در اين مورد به طلاق‌هاي زودرس نيز منجر مي‌شود، چون مهارت‌هاي زندگي در ازدواج‌هاي زودرس به شکل مناسب هنوز شکل نگرفته و خلأ اين مهارت‌ها منجر به طلاق‌هاي زودرس مي‌شود.آرمان ملی

عالیه شکربیگی جامعه شناس


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: