سالانه 1700 کودک بیسرپرست وارد کانون خانواده میشوند. این خبری است که بتازگی مدیران ارشد بهزیستی کشور آن را مطرح کردهاند. آماری خوشحالکننده که نسبت به گذشته رشد 50 درصدی را نشان میدهد.
شفاآنلاین>اجتماعی>سالانه 1700 کودک بیسرپرست وارد کانون خانواده میشوند. این خبری است که بتازگی مدیران ارشد بهزیستی کشور آن را مطرح کردهاند. آماری خوشحالکننده که نسبت به گذشته رشد 50 درصدی را نشان میدهد. اما واقعیت این است که در سوی مقابل آمار فرزندان بیسرپرست آنقدر جدی و زیاد است که هنوز هم این تعداد پذیرش فرزندخواندگی کم به نظر میرسد. به گزارش
شفاآنلاین:این درحالی است که بخش زیادی از آمار
کودکان بیسرپرست کودکان کم سرپرست هستند. آنچنان که براساس آمارهای مدیر کل دفتر امور کودکان و نوجوانان بسیاری از کودکان تحت پوشش بهزیستی همین کودکان بدسرپرستی هستند که در اغلب موارد کسی حاضر به پذیرش آنها نیست و همین مسأله سبب میشود که کودکان بدسرپرست به بدترین شکل ممکن و بدون سرپرست رشد کنند و درآینده اتفاقات خوبی منتظر آنها نباشد.
اما دراین بین این سؤال مطرح میشود که چرا علیرغم اینکه زوجهای زیادی وجود دارند که فرزنددار نمیشوند همچنان حاضر به پذیرش یک کودک بیسرپرست یا بدسرپرست به فرزندخواندگی نمیشوند؟ آنچنان که برخی از آنها تا روزهای پایانی عمر حتی بیفرزند زندگی مشترک را سپری میکنند اما باز هم به سمت قبول کردن فرزندی به فرزندخواندگی نمیروند؟ این در حالی است که هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ شرعی براین مسأله تأکیدات بسیاری شده است.
وقتی خانوادههای ایرانی هنوز در قید و بند خون هستند
به باور کارشناسان یکی از موضوعاتی که در چندین سال اخیر علیرغم ایجاد فضای مثبت در مورد فرزندخواندگی در جامعه ایرانی وجود دارد و به نوعی سد راه محکمی برای این مسأله بهشمار میرود موضوع باورهای قدیمی و سنتی جامعه ایرانی است. چرا که هنوز بسیاری از زوجین ایرانی براین مسأله تأکید دارند که فرزند حتماً از خون خود آنها باشد. در این راه هزینههای بسیاری انجام میدهند اما درنهایت بازهم موفق به فرزندآوری نمیشوند. ولی حتی در همین صورت هم باز حاضر به قبول کودکی بیسرپرست یا بدسرپرست به فرزندخواندگی نمیشوند. روانشناسان براین مسأله تأکید دارند که بسیاری از زوجین ناباروری که به این مسأله تأکید دارند در روزهای انتهایی عمر از اینکه چنین باوری داشتهاند و همین مسأله مانع از قبول فرزندخوانده شده است پشیمان میگردند اما دیگر حاصلی ندارد. دراین بین باید به این مسأله هم اشاره داشت که نقش جامعه و خانوادههای زوجین هم در این باره مهم است. وقتی خانواده یکی از دوطرف بر این که شخص باید حتماً فرزند خود را داشته باشد تأکید میکنند دیگر راهی نمیماند جز اینکه شخص از هر راهی بچهدار شود. مگر اینکه در نهایت یا خود فرد مستقل و بیاعتنا به حرفهای خانواده و اطرافیان تصمیم بگیرد و فرزندی را به سرپرستی بگیرد یا اینکه زندگی خانوادگیاش را به همین دلیل پایان دهد و جدا شوند.
دراین بین نکته جالب اینجاست که براساس اعلام رئیس سازمان بهزیستی کشور زنان مجرد این روزها بیشتر به داشتن فرزندخوانده تمایل دارند. اتفاقی که نشان میدهد که نقش خانوادههای هر دو طرف ماجرا در یک ازدواج بسیار مهم است و اگر آنها تفکر درستی در این زمینه داشته باشند قطعاً آمار قبول فرزندخواندهها دراین زمینه بیشتر خواهد بود.
خالی بودن جامعه از نگاه اجتماعی
دراین میان بسیاری از نظریهپردازان توسعه براین باورند که بسیاری از کشورهای خارجی به این دلیل رشد و توسعه قابل توجهی را تجربه میکنند که شهروندان آنها احساس مسئولیت جدی نسبت به جامعه خود دارند. به شکلی که میزان پوشش اجتماعی از یکدیگر در بسیاری از این کشورهای توسعهیافته بسیار بالاست و شهروندان یکدیگر را مورد حمایت قرار میدهند. برهمین اساس هم میبینیم که آنها با مسأله فرزندخواندگی بسیار راحتتر از جامعه ایرانی کنار میآیند. چرا که بسیاری از این شهروندان در این جوامع باور دارند که برای داشتن جامعهای بهتر حتماً نباید فرزندی از جنس خون داشته باشند. بلکه قبول یک کودک بیسرپرست یا بد سرپرست به داشتن جامعهای که در آن امنیت روانی بیشتری وجود داشته باشد کمک بسیاری خواهد کرد. همچنین که بسیاری از آنها در کنار این انگیزهها دارای انگیزههای معنوی و مذهبی هم برای این امر هستند. بسیاری از شهروندان در کشورهای مسیحی براین باورند که قبول یک فرزند بدسرپرست یا یتیم سبب میشود که خداوند به دیده لطف به آنها بنگرد. از سوی دیگر شهروندان دراین جوامع به این مسأله توجه دارند که همین کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست در صورت رسیدگی میتوانند انسانهای موفق و مفیدی برای جامعهای باشند که خود این والدین در آنها زندگی میکنند. در همین باره جامعه شناسان به نقش مهم شهروندان به طور کلی در موضوع فرزندخواندگی اشاره دارند. چرا که به هر صورت نگاه و باورهای اطرافیان فردی که کودکی را به فرزندخواندگی میپذیرد بسیار مهم است. افراد جامعه باید دید خود را نسبت به این مسأله مثبت کنند تا همه آنهایی که فرزند ندارند به این امر تشویق شوند. این مسأله در حالی مطرح میشود که هنوز بسیاری از افراد جامعه با رفتارها و حتی بعضاً گفتارهایشان سبب میشوند که بسیاری از شهروندان جامعه از نیش زبان و کنایه بسیاری برای پذیرش یک کودک بهعنوان یک فرزندخوانده در هراس باشند.
از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان حوزه اجتماعی به این مسأله اشاره دارند که بزهکاری و خشونت یک مقوله زنجیرهوار است که در صورت رشد آن همه افراد جامعه ضرر میبینند وجالب اینجاست که قشر بزهکار بیش از همه به طبقه مرفه جامعه ضربه میزند. حال با در نظر گرفتن همین مسأله باید اشاره داشت که در صورت نبود این نگاه هیچکس به این فکر نمیکند که این کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست پتانسیل بزهکاری را در آینده دارند و باید تحت سرپرستی قرار گیرند. در سوی مقابل وقتی که این نگاه در جامعه ترویج شود آنگاه همه خانوادهها متوجه این مسأله میگردند که در صورت به سرپرستی گرفتن یک کودک نقش مهمی در داشتن جامعهای آرام و با امنیت و بزهکاری کمتری خواهند داشت.
ترس از پیدا شدن والدین در آینده
در کنار این مسائل باید اشاره داشت که ترس و هراس از پیدا شدن والدین برای این کودکان بدسرپرست یا بیسرپرست امروزی در آینده، یکی از موانع جدی زوجهای ایرانی نابارور یا زوجهای کم فرزند برای قبول فرزندخواندگی است. دراین باره نباید پنهان کرد که به هر صورت همیشه همین موضوع پیدا شدن والدین در آینده برای کودکان بیسرپرست یکی از سوژههای ثابت فیلمهای ایرانی هم بوده است. اتفاقی که قطعاً در نگرش زوجین ایرانی برای قبول یک کودک به فرزندخواندگی مؤثر است. حتی به باور این روانشناسان تأکید براین مسأله در قاب تلویزیون در قالب سریالها و فیلمها سبب شده تا همگان نسبت به این مسأله بدبین شوند. یعنی یک زوج ایرانی تا زمانی که مطمئن شوند پدرو مادر کودک فوت نکرده حاضر به اقدام برای قبول او بهعنوان فرزندخوانده نیستند. چرا که دائماً در این هراس خواهند بود که مبادا والدین کودکی که امروز او را با هزار زحمت بزرگ میکنند در آینده پیدا شوند و مدعی این کودک گردند. این هراس آنقدر زیاد است که حتی اطرافیان و خانوادههای زوجینی که اقدام به این کار میکنند هم از همان ابتدای کار بارها نسبت به وقوع این مسأله در آینده به این زوج هشدار میدهند. همین مسأله در کل سبب ایجاد جوی بسیار منفی در این باره شده است. روانشناسان دراین باره تأکید دارند که دراین زمینه نقش رسانهها بسیار مهم است. بهطوری که رسانهها نباید دائماً در قالبهای مختلف این مسأله را به زوجین هشدار دهند که ممکن است پدرو مادر این کودک در آینده پیدا شوند. این هشدارها قطعاً دراینکه والدین ایرانی نسبت به چنین کاری امتناع کنند بسیار تعیینکننده است. همچنین که در همین باره برخی صاحبنظران به جایگاه بهزیستی و سیستم قضایی کشور اشاره دارند و تأکید میکنند که نباید فضا بهگونهای باشد که در آینده یک نفر به آسانی بتواند پیدا شود و مدعی کودکی گردد که سالها پیش یک زوج با هزار امید و آرزو او را به فرزندی قبول کردهاند.
تربیت دشوار کودکی که پرخاشگر شده
از سوی دیگر باید توجه داشت که برخی از کودکان امروز بدسرپرست یا بیسرپرست که در بهزیستی هستند درگذر زمان و بهدلیل تحمل برخی مشکلات پرخاشگر شدهاند و به نوعی تربیت آنها بر مدار غلط شکل گرفته است. حالا وقتی که این کودکان به سرپرستی و فرزندخواندگی گرفته میشوند والدین تازه آنها با مشکل تربیت این کودکان روبه رو هستند. این مسأله در عمل هم تا اندازهای درست است و بهطور کلی یکی از دلنگرانیهای زوجینی که تصمیم به این کار دارند هم محسوب میشود. اما بسیاری از روانشناسان بالینی در سوی مقابل تأکید دارند که والدین در زمانی که بهطور موقت این کودک مدنظر قرار میگیرد و با او در تعاملند باید نسبت به این مسأله توجه کافی و لازم را داشته باشند و سپس آن را به سرپرستی بگیرند. ضمن اینکه این دست از کارشناسان باور دارند که حتی در صورت وجود مشکلات تربیتی میتوان با مشاورههای مداوم این مسأله را حل کرد و کودک تازه به سرپرستی گرفته شده را با خانواده جدیدش تطبیق داد. چرا که به طور معمول سن این کودکان به صورتی است که ایجاد تغییر در تربیت و آداب و رفتار آنها کار دشواری نیست.
پس زوجین ایرانی نباید چندان دراین باره حساسیت داشته باشند و این مسأله مانعی برای آنها باشد. همچنین که روانشناسان خانواده با اشاره به اینکه چنین کودکانی بهدلیل اینکه از کانون گرم خانواده محروم بودهاند به چنین روزهایی رسیدهاند تأکید میکنند که در صورت قرار گرفتن دوباره در کانون خانواده زخمهای روحی آنها التیام مییابد و در یک پروسه چند ماهه در آینده به وضعیت بسیار بهتری از منظر رفتاری میرسند.
همه این مباحث و مسائل پیرامون فرزندآوری در شرایطی مطرح میشود که مسأله اکرام کودکان بیسرپرست در دین اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از ائمه اطهار(ع) با رفتار و گفتار خود بر آن تأکید کردهاند. حالا بهنظر میرسد که مسأله پذیرش فرزندان بیسرپرست یا بدسرپرست توسط زوجین ایرانی و رشد فرهنگ فرزندخواندگی یکی از موضوعاتی است که قطعاً نیازمند عزمی جدی از سوی مسئولان کشور در زمینه فرهنگسازی و تسهیل امور قضایی است. چرا که به هر صورت اول اینکه باید این فرهنگ و اهمیت آن برای بسیاری از شهروندان جامعه تبیین شود تا آنها واکنش مناسبی نسبت به این مسأله داشته باشند و در مرحله دوم قانون و دستگاه قضایی هم نسبت به تسهیل و گسترش و حمایت از این مسأله و ابعاد آن همت جدیتر به کار بندد. مسألهای که قطعاً میتواند در داشتن جامعهای سالمتر و بهتر و با آیندهای روشنتر و افرادی با کارآمدی بالا و بهرهوری بیشتر نقش مهمی داشته باشد.ایران