کد خبر: ۲۴۶۰۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - 2014June 11
شفاآنلاین-این که بدانی سوژه گزارش، بیمارستانی دولتی است برای هجوم افکار منفی به ذهن کافی است، برای مرور خاطرات تلخ از تجربیات دور و نزدیک و برای یادآوری آزاردهنده ته‌مانده‌های اتفاقات گذشته.
به گزارش شفا آنلاین،آدم‌های علیل، مریض‌های بدحال، بچه‌های بی‌تاب، راهروهای فرش‌شده با پیکر رنجور بیماران منتظر، غرغرهای زیر لب و آشکار، چانه زدن‌های بی‌فایده و راه‌پله‌هایی که برای بالا رفتن از آن به زحمت می‌شود از لای جمعیت برای خود راهی باز کرد. بیمارستان دولتی در ذهن خیلی از ما یادآور این صحنه‌هاست؛ ساختمان‌هایی با عمر زیاد و فرسودگی‌های قابل دیدن و تجهیزاتی که می‌شود عمرشان را به چند دهه نسبت داد.

اما بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران از خیلی از این انگ‌ها مستثناست، گرچه سال ساختش به 1347 خورشیدی برمی‌گردد و به عهد آدم‌هایی چون احمد سیادتی که شش سال قبل مرگ او را از جامعه پزشکی جدا کرد، ابوالحسن فرهودی که دو سال زودتر از او مرگ را در آغوش کشید، حسن اهری که فقط 48 سال عمر کرد و سال 49 از دنیا رفت و البته محمد قریب که 40 سال از مرگش می‌گذرد و برای مردم شناخته‌شده‌تر از چهره‌های دیگر است.

ازدحام؛ اولین تصویری که به چشم می‌آید

گوش تا گوش نشسته‌اند؛ هم روی صندلی سالن‌های انتظار، هم زیر سایه درختان حیاط و روی لبه‌های باغچه. مردان و زنان چشم انتظار یا کودکانشان را برای معاینات اولیه به مرکز طبی آورده‌اند یا کودکی بستری در یکی از بخش‌ها دارند و دل نگران وضعشان درکنجی از بیمارستان انتظار می‌کشند.

هر کدام از اینها بخشی از آمارهای ثبت شده در مرکز طبی کودکان را می‌سازند که طبق آخرین برآوردها در سال 92 رقم‌های درشتی را نشان می‌دهد؛ مراجعه سرپایی بیش از 200 هزار بیمار در سال، انجام بیش از یک میلیون آزمایش، انجام حدود 90 هزار رادیوگرافی در هر سال، بستری حدود 17هزار بیمار و انجام سالانه نزدیک به 10 هزار عمل جراحی.

همین شلوغی و ازدحام است که در بدو ورود به بیمارستان به چشم می‌آید و سیل مسافران آمده از شهرستان‌های دور و نزدیک با ساک و چمدان و پیک‌نیک و زیرانداز توی چشم می‌زند. دکتر نیما رضایی، مدیر بیمارستان مرکز طبی کودکان، این ازدحام را به پای لنگ سیستم ارجاع در کشور ربط می‌دهد که باعث می‌شود برای بیمارستانی که فقط 300 تخت بستری دارد تا چند ده برابر متقاضی بیاید.

اگر سیستم ارجاع بدرستی عمل می‌کرد، حالا هر خانواده ایرانی یک پزشک مخصوص داشت که اولین تماس مردم با او برقرار می‌شد و آن وقت او بود که بیماران را به پزشکان متخصص یا مراکز درمانی دور از محل سکونتشان ارجاع می‌داد. اگر پزشک خانواده در کشور پا می‌گرفت و درست جا می‌افتاد، غربالگری و تشخیص و درمان بیماری‌ها هدفمند می‌شد و دیگر مثل حالا که پزشکان معالج، اطلاع دقیقی از تاریخچه سلامت و بیماری‌های جسمی و روانی خانواده‌ها ندارند، سلامت هر فرد صاحب نقشه راه می‌شد و دیگر بیمارستانی 300 تختخوابی چون مرکز طبی کودکان به بزرگترین محل تجمع خانواده‌های دارای فرزند بیمار تبدیل نمی‌شد.

علاوه بر این، محروم بودن نقاط مختلف کشور از مراکز درمانی قابل اعتماد که خانواده‌ها با خیال جمع کودکانشان را به آنها بسپارند (و مجبور نباشند هزینه‌های خارج از عرف بابت درمان بپردازند) نیز مزید بر علت است؛ کمبودی که بخوبی می‌شود از لابه‌لای حرف‌های مراجعان از شهرها و روستاهای دور و نزدیک بیرون کشید.

رنج کودکان دیدنی نیست

جیغ‌های ممتد کودکی هراسان در راهروها می‌پیچد و می‌خورد به گوش کودکانی دیگر که اشک در چشم‌هایشان حلقه زده و چسبیده‌اند به گوشه‌ای از لباس مادرانشان. کودکان رنجور، نوزادان بی‌تاب از تیزی سوزن‌های تزریق، کودکان کلافه از بستری‌های طولانی و آزرده از سرم‌ها، کیسه‌های خون و لوله‌هایی که به دست و پاهایشان می‌پیچد و اجازه تکان خوردن نمی‌دهد در مرکز طبی کودکان تهران تصاویری آشناست.

یک سال و دو ماهه است، کودکی مبتلا به نقص سیستم ایمنی با اسهال خونی بی‌وقفه، تب‌های مکرر، استفراغ‌های پرفشار و چشم‌هایی درشت و بی‌خواب. درمان بیماری‌اش پیوند مغز استخوان است، ولی در ایران کسی که مغز استخوان‌دهنده مناسبی برای پیوند باشد، یافت نشده است. بتازگی‌ در آلمان چنین شخصی را یافته‌اند، اما او 110 میلیون تومان بابت مغز استخوانش خواسته که خانواده دختر کوچک بیمار توان جورکردنش را ندارد؛ بی‌تابی این خانواده از این بابت است.

دکتر نیما رضایی، مدیر مرکز طبی کودکان همه‌ی گلایه‌ها را می‌پذیرد، ولی ترجیح می‌دهد بخشی از مشکلات را به پای لنگ سیستم ارجاع ربط دهد که بیشتر متقاضیان را به یک مرکز درمانی می‌کشاند و به دلیل ازدیاد ارباب رجوع نارضایتی‌ها بالا می‌گیرد

 
 

خیلی‌ها سرهایشان بی‌موست، مژه‌ها ریخته، ابروها خزان زده و درد در بدنشان پیچیده است. در بخش سرطان باید دل داشت و ماند، باید به بغض غلبه کرد و شنید آرزوی بزرگ بچه‌ها رفتن به خانه است. کودکان بستری در بخش خون می‌خواهند بروند، می‌خواهند بازی کنند و بروند به جایی که نه سرم است، نه سوزن و نه روزها درازکش بودن روی تخت.

بچه‌های بستری این بخش درد دارند، گاهی ناله می‌کنند و سنگین نفس می‌کشند، اما والدینشان از خدمات درمانی راضی هستند. این رضایت را می‌شود در بیشتر بخش‌ها دید، مردم از کادر درمانی راضی‌اند؛ از اخلاق کارکنان و از رسیدگی‌های پرستاران. این رضایت روی نمودارهایی که میزان رضایتمندی بیماران در زمستان 92 را ترسیم می‌کند نیز قابل دیدن است. البته تعداد مردمی که در این مدت فرم‌های نظرسنجی را پر کرده و به صندوق انداخته‌اند کم است؛ شاید به علت بی‌حوصله بودن مردم، شاید برای سوالات زیاد فرم‌ها و کلافگی ارباب رجوع و شاید به علت بی‌سوادی، ناآگاهی یا چیزهایی مثل این.

با این حال نارضایتی نیز هست. براساس برخی از این نظرسنجی‌ها بخشی از مردم از برخورد نامناسب و خالی از احترام برخی پزشکان گله دارند و بخشی دیگر از این که نمی‌توانند براحتی به پزشک معالج دسترسی پیدا کنند. گروهی دیگر پرستاران را باتجربه نمی‌دانند و از این که به سوالاتشان دقیق پاسخ نمی‌دهند، گله دارند. برخی گفته‌اند زمان انتظار برای پذیرش زیاد است و برخی از این که در بدو ورود به بیمارستان به علت راهنمایی‌های ناکافی گیج شده‌اند، گله کرده‌اند.

دکتر نیما رضایی، مدیر مرکز طبی کودکان همه این گلایه‌ها را می‌پذیرد، ولی ترجیح می‌دهد بخشی از آنها را به همان پای لنگ سیستم ارجاع ربط دهد که بیشتر متقاضیان را به یک مرکز درمانی می‌کشاند و به دلیل ازدیاد ارباب رجوع، نارضایتی‌ها بالا می‌گیرد.

نارضایتی از جنسی دیگر

ارباب رجوع خودش را می‌بیند و کارمند، خودش را، همین است که هیچ‌کدام دنیای دیگری را درک نمی‌کنند. در مرکز طبی کودکان گرچه صلح برقرار است، ولی مواردی نیز تجربه شده که همراه بیمار با عصا به جان پرستار افتاده یا کسی با لگد به سر و روی مددکار کوبیده است. سختی کار در مراکز درمانی را که در آن بیماران هم به تیمار جسمی نیاز دارند و هم به مراقبت روحی، تا کسی خودش در لباس خدمت نباشد درک نمی‌کند.

سختی کار پرستاران، کمبود نیروهای پرستاری و فشار مضاعف شیفت‌های طولانی و پی‌درپی را همیشه گفته‌اند، اما در کنار پرستاران، بقیه کادر درمانی نیز گلایه‌هایی دارند که کمتر شنیده شده است. در مرکز طبی کودکان نمودارهایی وجود دارد که میزان رضایت کارکنان را می‌سنجد؛ نمودارهایی که در دو ماه آغازین سال 93 وضعیتی مطلوب در برخی پرسش‌ها و شرایطی نامطلوب در برخی دیگر را گزارش می‌کند به طوری که بسیاری نوع کاری را که در بیمارستان انجام می‌دهند، دوست دارند. از مدیریت بیمارستان رضایت خوبی وجود دارد و به عنوان عضوی از این بیمارستان افتخار می‌کنند، ولی تعداد افرادی که معتقدند سیستم نظام‌مندی برای رسیدگی به شکایات پرسنل وجود ندارد یا این که در سیستم‌های بهداشت و درمان با افراد مثل یک ماشین برخورد می‌کنند و اهمیت ویژه به خدمت‌گیرندگان است و نه خدمت‌دهندگان زیاد است، پس طبیعی است تا زمانی که این نارضایتی‌ها وجود دارد، نمی‌شود منتظر ارائه خدمات با بهترین کیفیت و انسانی‌ترین برخورد بود.

نسیم دل‌انگیز طرح تحول سلامت

پرداخت یک‌دهم هزینه‌های بستری برای سیستم درمانی ما که پیش از این حتی از یک ریال هم نمی‌گذشت و در سابقه‌اش هست که حتی بستگان بیمار یا مدارک و کالاهای باارزش آنها را تا رسیدن پول گرو برمی داشت، تحولی معنادار است.

طرح تحول نظام سلامت که از پانزدهم اردیبهشت در بیمارستان‌های دولتی اجرا می‌شود دست بسیاری از خانواده‌ها را گرفته و آنقدر به کارشان آمده که کمتر دو دوتا چهار تا می‌کنند و کمتر غصه هزینه‌ها را با غصه بیماری فرزند می‌آمیزند و به خورد خود می‌دهند. با این حال کم نیستند مردمی که از پس یک دهم هزینه‌ها نیز برنمی‌آیند و به امید درمان رایگان به این در و آن در می‌زنند؛ هر چند پاسخی که می‌شنوند این است که بیمارستان نمی‌تواند با صفر کردن هزینه‌ها خود را به ورطه ورشکستگی بیندازد.

مدیر مرکز طبی کودکان با این حال طرح تحول را از زاویه‌ای دیگر می‌بیند. او می‌گوید برای سال 93 همه چیز خوب پیش می‌رود، اما نگرانی این است که آیا برای سال بعد هم همه چیز مثل امسال پیش می‌رود؟

دکتر نیما رضایی نگران یک مساله مهم دیگر هم هست که به نظر او باید در طرح تحول سلامت به دقت مورد نظر قرار گیرد. در واقع، دلشوره‌های پدری نگران که در محوطه باز بیمارستان چه کنم چه کنم می‌کرد، مدیر بیمارستان را به این موضعگیری واداشت. مرد، نگران دور خوردن طرح تحول بود چون به او گفته بودند امکان آزمایش متابولیک مایع نخاع دخترش تا زمانی که در بیمارستان بستری است، وجود ندارد و او حدس می‌زد که گرانی این آزمایش سبب طفره رفتن بیمارستان شده است. اما دکتر رضایی می‌گوید اگرچه طرح تحول سلامت با برکات بسیاری همراه بوده و اکثریت مراجعه‌کنندگان و مسئولان از آن راضی هستند، نکات کوچک و در عین حال مهمی وجود دارد که باید به دقت پایش شود. برای مثال، برخی آزمایش‌های متابولیکی قبلا از طریق یک آزمایشگاه خصوصی به آلمان ارسال می‌شد، اما چون ارسال نمونه بیمار توسط همراهان به آزمایشگاه‌های خارج از بیمارستان مادامی که آنها بستری‌اند، ممنوع است و تخلف محسوب می‌شود، بیمارستان لازم است با قراردادی اجازه ارسال نمونه به آن آزمایشگاه را داشته باشد و در واقع پرداخت 90 درصد آن را از محل یارانه سلامت تامین کند یا این که امکاناتی فراهم شود که این گونه آزمایش‌ها در کشور قابلیت انجام داشته باشند که زمانبر است.

مرکز طبی کمک می‌خواهد

دیوارهای نقاشی شده بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی مرکز طبی کودکان، اسباب بازی‌هایی که به کودکان بستری هدیه می‌دهند، عروسکی که از پایه‌های سرم آویخته می‌شود تا بطری پلاستیکی و لوله‌هایش را استتار کند، اتاق‌های بازی، پخش موسیقی در اتاق فیزیوتراپی، نصب تلویزیون‌هایی که دائم در درمانگاه‌ها کارتون پخش می‌کند و هنرمندانی که ماهی چند بار برای کودکان بیمار نمایش می‌دهند برای بچه‌های رنجور و دردمند غنیمت است.

مرکز طبی کودکان که به بخش‌های درمانی اورژانس، ایمونولوژی، روماتولوژی، خون، مغز و اعصاب، قلب و ریه، کلیه و غدد، مراقبت ویژه قلب، همودیالیز، مراقبت ویژه اورژانس، آندوسکوپی، آنژیوگرافی و درمانگاه‌های فک و صورت، گوش و حلق و بینی، عفونی، روانپزشکی و اورولوژی و نیز بخش‌های پاراکلینیکی همچون فیزیوتراپی، گفتار درمانی، کار درمانی، پزشکی هسته‌ای، سی‌تی‌اسکن، رادیولوژی و سونوگرافی و... مجهز است حیف است دچار کمبود باشد، اما این کمبودها وجود دارد و به گفته مدیر بیمارستان، نبود دستگاه ام‌آرآی و معطل بودن بخش پیوند که چشم به راه تامین تجهیزات و نیروی انسانی مانده دو مشکل اصلی است.

والدینی که به مرکز طبی کودکان می‌آیند برای زندگی بی‌درد و با کیفیت فرزندانشان دست کمک به سوی کادر درمانی دراز می‌کنند، اما این بیمارستان نیز برای ارائه خدمات بهتر، به کمک مسئولان رده بالاتر چشم دوخته است.

جام جم

برچسب ها: کودکان ، گزارش ، افکار ، ذهن
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: