به گزارش شفا آنلاين،پدر و مادرهای زیادی با چنین مشکلاتی روبهرو هستند، اما این یکی از کوچکترین و سادهترین موضوعاتی است که میتواند برای پدر و مادر پیش بیاید. برای همین میگویند کسانی که بچهدار میشوند، پس از تولد فرزندشان باید فشارهای زیادی را تحمل کنند. البته متاسفانه راهحل قطعی و مشخصی برای این همه مشکل جورواجور وجود ندارد و هر پدر و مادری خودشان باید بهترینها را پیدا کنند، ولی متخصصان میگویند اغلب والدین مرتکب اشتباهات رایجی در تربیت فرزندانشان میشوند که اگر حداقل آنها را بشناسند، بهتر میتوانند فرزندشان را پرورش دهند و او را بزرگ کنند. در این فرصت، به برخی از این اشتباهات رایج اشاره میکنیم و راهحل متخصصان را با شما در میان میگذاریم تا بهتر بتوانید فرزند عزیزتان را بزرگ کرده، او را برای حضور در اجتماع آماده کنید:
دروغ سیاه و سفید نداریم
میگویند نباید دروغ بگویی، دروغ گفتن کار خوبی نیست، دروغگو دشمن خداست، اگر دروغ بگویی، کسی تو را دوست ندارد و... ساعتها درباره بدیهای دروغ و دروغگویی حرف میزنند و از کودک میخواهند هیچ وقت حتی به دروغ فکر هم نکند، اما هنوزحرفها و نصیحتهایشان تمام نشده که تلفن زنگ میزند و فردی که آن طرف خط است میگوید با پدر خانواده کار دارد و بعد، همه کسانی که تا به حال داشتند از دروغگویی بد میگفتند، خودشان دروغ میگویند و یادشان میرود حرف و عملشان یکسان نیست.
خیلی وقتها چنین اتفاقی میافتد و خانوادهها بدون اینکه متوجه باشند، فرزندشان را تشویق میکنند دروغ بگوید، اما نمیدانند همین دروغهای به ظاهر ساده که از او میخواهند، میتواند آیندهاش را تحت تاثیر قرار دهد. برای همین متخصصان و روانشناسان کودک میگویند هرگز از کودک نخواهید دروغ بگوید و در ضمن به والدین توصیه میکنند خودشان هم هیچ وقت دروغی نگویند تا کودک بداند دروغگویی کار نادرستی است.
البته نباید خودتان را فریب بدهید و بگویید این دروغها مصلحتی است؛ چون هیچ دروغی مصلحتی نخواهد بود و دروغ خوب و بد یا سیاه و سفید نداریم. پس اگر چنین بهانههایی برای کودک بیاورید، فقط کار خودتان را خرابتر کردهاید و او میآموزد گاهی به شما هم دروغ مصلحتی بگوید!
حرف ما با هم یکی است
فرزند خردسال خانواده گریه میکرد و جیغ میزد. سر سفره صبحانه نشسته بود و میگفت دلش میخواهد نوشابه بخورد. مادر اول سعی کرد آرامش کند و وقتی دید کارش بیفایده است، به گریهها و فریادهای کودک اهمیتی نشان نداد، اما پدر بدون اینکه لحظهای صبر کند یا حداقل نظر همسرش را بپرسد، یک لیوان پر از نوشابه آورد و آن را به فرزندش داد. وقتی هم مادر اخم کرد و ناراحتیاش را با او در میان گذاشت، جواب منطقی نشنید. پدر میگفت فقط میخواسته سر و صدا تمام شود و کودک دست از گریه بردارد، غافل از اینکه فرزند خردسالش این صحنه را دیده و به خاطر سپرده که پدرش برخلاف میل مادر به خواسته او عمل کرده است.
گاهی چنین شرایطی پیش میآید و والدین اختلافی را که در تربیت کودک دارند، نه تنها بین خودشان حل نمیکنند که حتی جلوی کودک هم آن را نشان میدهند و مطرح میکنند و نمیدانند این کار تا چه حد بر تربیت کودکان اثر منفی میگذارد. چنین برخوردی باعث میشود زمانی که مادر با خواسته کودک یا نوجوان مخالفت میکند، او از پدرش کمک بخواهد یا برعکس و در نتیجه بچهها یاد میگیرند از روابط پدر و مادر به نفع خودشان استفاده کنند. برای همین متخصصان توصیه میکنند اگر همسران با هم توافق ندارند، با مراجعه به روانشناسان و کمک گرفتن از آنها روش درست را پیدا کنند و با هم به توافق برسند و هرگز این ناهماهنگی را مقابل کودک نشان ندهند.
کوچولوهای لوس، بزرگسالان بیمسئولیت
نمیخواهند آب در دلش تکان بخورد. برای همین همه چیز را برایش فراهم میکنند. از روزهایی که خیلی کوچک بود و تنها با داشتن اسباببازیهای رنگارنگ خوشحال میشد تا حالا که گوشیهای تلفن همراهش را هر روز عوض میکند و مدل جدیدتری میخواهد، پدر و مادر همراهش بودهاند و نگذاشتهاند احساس تنهایی یا ناراحتی کند. البته چنین افرادی کم نیستند و اگر کمی به دوروبرمان نگاه کنیم، والدینی را میبینیم که دائم پشت سر فرزندانشان راه میافتند و حواسشان است هیچ اتفاقی برای آنها پیش نیاید. وقتی بچهها تازه راه رفتن را یاد میگیرند، پدر و مادر نمیگذارند آنها زمین خوردن را تجربه کنند و این روند اشتباه همینطور ادامه مییابد تا زمانی که بچهها به دوره بزرگسالی میرسند و آن وقت طبیعی است از پدر و مادرشان توقع داشته باشند، حساب بانکیشان را پر کنند یا اتومبیل در اختیار آنها بگذارند. اینها همان پدر و مادرهایی هستند که از فرزندانشان در برابر اتفاقات ناراحتکننده و دشوار زندگی، بیش از حد حمایت میکنند و نمیدانند چنین برخوردی در آینده به ضرر آنها و فرزندشان خواهد بود.
البته بعضی پدر و مادرهایی که بچهها را لوس میکنند و نمیدانند تربیت صحیح چطور است، خودشان هم از این وضع راضی نیستند و لوس نکردن بچهها برایشان دشوار و حتی غیرممکن است و تعدادی از این افراد نیز خودشان دوره کودکی سختی را پشت سر گذاشتهاند و نمیخواهند فرزندشان کمبودهای آنها را داشته باشد. برای همین هر کاری از دستشان بربیاید انجام میدهند تا زندگی به فرزندشان سخت نگذرد.
لوس نکردن خیلی هم سخت نیست
فکر نکنید کاری از دست شما ساخته نیست، چون اگر بخواهید میتوانید فرزندانتان را درست تربیت کنید. اولین کار این است که با خودتان روراست باشید و دلیل اصلی لوسکردن بچهها را تشخیص دهید. وقتی خودتان بدانید چرا چنین برخوردی با کودکتان دارید، بهتر میتوانید راهحلی برای مشکلتان پیدا کنید.
علاوه براین، باید گاهی به فرزندتان اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد و زندگی کند. البته این کار هم خیلی سخت نیست. نباید فکر کنید بچهها فقط در صورتی به موفقیت میرسند که همراه شما و تحت حمایت شما باشند. مثلا بد نیست فرزند پنجسالهتان، خودش کفشش را بپوشد و حتی اگر کمی دیرتر از همیشه به مهدکودک میرسد، خودش زحمت این کار را قبول کند. در ضمن یادتان باشد اگر گاهی خواستههایشان در عمل اجرا نشود، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. بد نیست بچهها هم طعم شکست را بچشند و بعضی وقتها ناراحت شوند تا بدانند زندگی همیشه مطابق میل و نظر آنها پیش نمیرود.
نابودی زندگی زناشویی پس از تولد بچهها
یادتان میآید آخرین باری که با همسرتان به سفر رفتید، چه زمانی بود؟ اگر تا به حال بدون حضور بچهها سفر نرفتهاید، حداقل فکر کنید و ببینید کی با هم به رستوران رفتهاید و تنهایی یک وعده غذا خوردهاید؟
اشتباه نکنید، اگر بچه داشته باشید، باز هم باید زمانهایی را به خودتان اختصاص دهید. بعضی پدر و مادرها فکر میکنند این کار خودخواهی است و آنها را از فرزندشان دور میکند، در حالی که روانشناسان میگویند زندگی زناشویی نباید با تولد فرزندان فراموش شود. آنها عقیده دارند اگر زن و شوهر رابطه خوبی با یکدیگر داشته باشند و بچهها هم این موضوع را درک کنند، احساس آرامش بیشتری را در خانه و میان اعضای خانواده تجربه خواهند کرد. به همین دلیل روانشناسان به همسران توصیه میکنند در طول روز زمانی را به خودشان اختصاص دهند.
مثلا خوب است چند دقیقه در روز با هم خلوت کنید و حرف بزنید یا گاهی برای صرف شام و ناهار با همسرتان به رستوران بروید و غذایتان را در محیطی متفاوت میل کنید. مطمئن باشید همین کارهای ساده میتواند زندگی زناشوییتان را تغییر دهد و روحیه بهتری به شما و همسرتان ببخشد. البته این موارد نباید باعث بیتوجهی شما نسبت به فرزندانتان شود، بلکه میتوانید طوری برنامههایتان را تنظیم کنید که نه بچهها احساس تنهایی کنند، نه زندگی شما پس از تولد آنها فراموش شود.
توقع از بچهها؛ نه بیش از حد نه کمتر از توان
همیشه انتظار دارند فرزندشان کارهایی بیش از حد توانش انجام دهد. میخواهند همزمان چند ورزش مختلف را یاد بگیرد و علاوه بر این، در کارهای هنری هم نفر اول باشد. همه این کارها را انجام میدهند تا به خیال خودشان برای کودک چیزی کم نگذارند، اما نمیدانند این محبتها برای کودک عذابآور است و او را اذیت میکند. در مقابل این گروه، عده دیگری هم هستند که درست برخلاف آنها عمل میکنند و همیشه کارهایی را که کودک باید انجام دهد، بیشتر از حد توانش میدانند و در نتیجه خودشان دست به کار میشوند. اما نه گروه اول کار درستی انجام میدهد و نه گروه دوم؛ بلکه متخصصان و کارشناسان میگویند از کودک باید به اندازه توان و سنش توقع داشته باشید و به او کارهایی متناسب با تواناییاش بسپارید. کسانی که همیشه بیش از حد توان از کودک توقع دارند، باید بدانند چنین انتظاری باعث میشود کودک در انجام کارهایش شکست بخورد و در نتیجه احساس کند فردی ناتوان است. انتظارات کمتر از توان کودک نیز موجب میشود او مهارتهای مورد نیاز را به دست نیاورد و این مهارتها در وجودش رشد پیدا نکند. در نتیجه بهترین کار این است که کارها و مسئولیتها را متناسب با سن و توانایی کودک انتخاب و به او محول کنید.
توجه بیشتر؛ تقویت رفتار
فکر نکنید داد زدن و دعواکردن نمیتواند رفتار بچهها را تشویق کند، بلکه برعکس همین توجه منفی گاهی میتواند باعث تقویت رفتار شود. این هم یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که گاهی والدین مرتکب میشوند؛ یعنی تا وقتی فرزندشان آرام است و کاری به کار آنها ندارد، هیچ توجهی نشان نمیدهند و همین که سر و صدای کودک بلند میشود یا رفتار نامناسبی نشان میدهد، پدر و مادر با داد و فریاد میخواهند او را آرام کنند.
به گفته حلیساز این کار اشتباه است و به جای آن، توصیه میشود والدین به رفتارهای خوب فرزندشان هم توجه نشان دهند. در مقابل، نسبت به رفتارهای بد و نادرست هم باید بیتوجه بود که البته این موضوع به تمام رفتارهای بد مربوط نمیشود و گاهی لازم است والدین، رفتار نادرست کودک را هم مورد توجه قرار دهند تا مشکل برطرف شود.
این روانشناس با تاکید بر اینکه توجه به رفتارهای خوب کودک باعث افزایش یافتن آنها میشود، میگوید: بیتوجهی به رفتارهای خوب گاهی حتی باعث میشود کودک کمکم آن رفتارها را کنار بگذارد و دیگر چنین رفتاری را از خودش نشان ندهد.
این همه قانون به دردتان نمیخورد
شب باید سر ساعت بخوابد، صبح باید سر ساعت بیدار شود. باید برای درس خواندن به اتاقش برود و چند ساعت مشخص درسهایش را بخواند. غذا خوردن هم برای او آدابی دارد که باید رعایت کند و حتی برای بازیکردن برایش قانون در نظر گرفتهاند. پدر و مادر هم حواسشان هست کاری خلاف این قانونها انجام نشود.
این همه قانون برای کودک در نظر گرفتهاند تا او درست تربیت شود؛ اما مریم حلیساز، روانشناس و مدرس دانشگاه چنین روشی را درست نمیداند و در گفتوگو با جامجم در اینباره میگوید: زمانی که قوانین زیادی برای کودک تعیین میکنید، همه چیز در کنترل شما خواهد بود و در نتیجه احساس خوبی خواهید داشت، اما این شرایط میتواند نتایج منفی در پی داشته باشد. یکی از این مسائل آن است که کودکان گاهی قوانین را زیر پا میگذارند و وقتی تعداد این قانونها زیاد باشد، ممکن است دائم چنین کاری را انجام دهند. در نتیجه بیشتر از دیگر کودکان مورد سرزنش والدین قرار میگیرند و حتی ممکن است با عواقب ناشی از نادیده گرفتن قانونها روبهرو شوند. علاوه بر این، قوانین زیاد، دستوپاگیر خواهد بود و به گفته این روانشناس، آزادی عمل را از کودکان خواهد گرفت در صورتی که بچهها به این آزادی عمل نیاز دارند تا مهارت کسب کنند و تجربه داشته باشند که این تجربه در محیطی آزاد میتواند اتفاق بیفتد.
به گفته وی، قانون باید به صورت محدود و در مواردی که ضرورت دارد، برای کودک در نظر گرفته شود. علاوه بر این، از قبل باید در مورد نقض قانون با کودک صحبت کنید تا او به طور دقیق بداند اگر چنین قوانینی را نادیده بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه جریمهای در انتظارش خواهد بود.
اشتباه دیگری که گاهی والدین مرتکب میشوند، پیگیری نکردن این قوانین است، به این معنی که قانونی برای کودک مشخص میشود اما پدر و مادر، دیگر کاری به اجرای آن ندارند و در صورت بیتوجهی کودک واکنشی نسبت به آن نشان نمیدهند. این روانشناس در اینباره یادآور میشود: قانونی که برای کودک در نظر میگیرید باید به قدری برای شما اهمیت داشته باشد که آن را پیگیری کنید و در صورت بیتوجهی کودک واکنش نشان دهید؛ اما اگر تا این حد برای شما مهم نیست، نباید به شکل قانون یا دستور آن موضوع را مطرح کنید.
جایزههایی که فایده ندارد
اگر سلام کند، جایزه میگیرد، غذایش را که بخورد هم جایزهای در انتظارش است و اگر گریه نکند باید منتظر جایزه باشد. انگار عادت کرده برای جایزه گرفتن کارهایش را انجام دهد و همیشه انتظار دارد برای هر کار خوبی از دیگران جایزه بگیرد. در صورتی که حلیساز میگوید: جایزه دادن به عنوان یکی از آخرین تکنیکهایی مطرح میشود که به کمک آن میتوانیم رفتارهای خوب را به کودک بیاموزیم. به جای این کار نیز باید از روشهای دیگری برای تقویت رفتار مثبت کودکان استفاده کرد که توجهکردن و تحسین رفتار از جمله این روشهاست و میتواند در مراحل ابتدایی مورد استفاده قرار گیرد.
به گفته وی، تنها برای کارهایی که انجام دادنشان برای کودک سخت است یا میخواهیم زودتر آن کار را یاد بگیرد و انجام دهد، میتوانیم از این شیوه کمک بگیریم که البته برای آن هم باید به جزئیات توجه داشت.
همه مثل هم نیستند
میخواهند به فرزندشان کمک کنند و برای همین دائم از او میخواهند مانند خواهرش باشد؛ مثل او درس بخواند، مثل او حرف بزند، مثل او راه برود و دقیقا بشود دختری مانند او. آنها فکر میکنند این درخواستشان منطقی است در صورتی که بچهها انسانهایی متفاوت هستند و نباید انتظار داشته باشیم مانند یکدیگر عمل کنند. از طرفی، بعضیها از مقایسهکردن کمک میگیرند تا به بچهها انگیزه بیشتری بدهند اما نباید فراموش کنیم مقایسهکردن بچهها با همسن و سالانشان نهتنها انگیزهای در آنها ایجاد نمیکند که حتی احساس بدی به آنها خواهد بخشید و باعث میشود از ادامه کار و تلاش دست بردارند. حلیساز با بیان این مطلب، توضیح میدهد: اگر میخواهید کودک در کارهایش پیشرفت کند و به جایگاه بهتری برسد، دست از مقایسه بردارید و کودک را فقط با خودش مقایسه کنید. میتوانید او را با روزها و سالهای قبل مقایسه کنید و ببینید چقدر پیشرفت کرده، اما یادتان باشد مقایسهکردن با دیگر بچههای همسن و سال فقط باعث میشود کودک احساس ناتوانی کند و در نتیجه دست از تلاش بردارد. علاوه بر این، مقایسهکردن اعتماد به نفس کودک را مخدوش میکند و رابطه او را با فردی که با او مقایسه میشود، خراب خواهد کرد.
بگذارید هیجانش فروکش کند
بعضی وقتها بچهها کار بدی انجام میدهند، اما والدین هم اجازه نمیدهند زمان بگذرد و هیجان کودک کمی فروکش کند تا رفتار صحیح را به او بیاموزند. آنها میخواهند در همان لحظه، شیوه رفتار درست را به کودک یاد بدهند و نمیدانند بهتر است کمی صبر کنند تا کودک آرامتر شود.
حلیساز با اشاره به این موضوع یادآور میشود: وقتی کودک کار بدی انجام میدهد و هیجان منفی دارد، والدین به زور میخواهند روش برخورد صحیح را به کودک بیاموزند در حالی که بهترین زمان برای آموزش این نکات مثبت وقتی است که بچهها آرام هستند و در شرایط خنثی به سر میبرند. مثلا هنگامی که کودک نشسته و در حال تماشای تلویزیون است، میتوانید از نزدیک بودن موضوع برنامه تلویزیونی و اشتباه کودک استفاده کنید و رفتار صحیح را به او یاد دهید.
این کار باعث میشود رفتار صحیح بهتر در وجود کودک نهادینه شود و او بهتر این موضوع را بیاموزد. بنابراین صبر کنید و زمانی که کودکان دچار هیجانات منفی نیستند، نکات مثبت اخلاقی را به آنها آموزش دهید.