کد خبر: ۲۳۹۶۴۷
تاریخ انتشار: ۲۱:۴۳ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۸ - 2019August 15
درد عاطفه اجباری یا تحمیلی از تمام حوادث دردناک زندگی روزمره به شرطی که باعث ترس یا تخریب حقیقی نشوند، ناشی می‌شود
شفاآنلاین>سلامت>گیرنده‌های درد، انتها‌های عریان رشته‌های عصبی است که در برابر تحریک‌های مختلف از خود واکنش نشان می‌دهند.

به گزارش شفاآنلاین ، درد یک تجربه ناخوشایند محسوب می شود که بر اثر عوامل مختلف ممکن است در فرد رخ دهد و اشکال مختلفی برای دردهای فیزیولوژیکی قید شده است که جوان قصد داریم به آنها بپردازد.

درد؛ حسی تلخ

طبق تعریف رسمی انجمن بین المللی مطالعات علمی، درد در واقع یک درک و تجربه ناخوشایند است، که بر اثر یک صدمه دیدگی به وجود آمده  یا به بروز آسیبی منجر خواهد شد یا اینکه به این صورت احساس می‌شود؛ بنابراین درد، آن چیزی است که بیماران احساس می‌کنند.

گیرنده‌های درد، انتها‌های عریان رشته‌های عصبی است که در برابر تحریک‌های مختلف به طور مثال در برابر سرما و گرما، قطع شدن یا فشار زیاد و مواد شیمیائی از خود واکنش نشان می‌دهند.

در مقایسه با گیرنده‌های دیگر، گیرنده‌های درد، احتیاج به تحریک قویتری دارند تا واکنش نشان دهند و برخلاف دیگر گیرنده‌ها، به محرک‌ها عادت نمی‌کنند یعنی میزان تاثیر پذیری آن‌ها کاهش نمی‌یابد.

فعالیت گیرنده‌های درد توسط برخی مواد شیمیائی همانند Prostaglandin ها، Bradykinin‌ها و Serotonin‌ها قابل تغییر و اغلب قابل افزایش است.

علاوه بر این، کمبود میزان اکسیژن در بافت‌ها بر اثر سکته، افزایش محیط اسیدی بدن به خاطر افزایش دی اکسید کربن یا تغییر میزان غلظت خون نیز می‌توانند حساسیت در برابر محرک‌های درد را افزونتر سازند.

شکل‌های مختلف درد عبارت اند از:

درد هیجان اجباری
درد هیجان ضربه‌ای
درد تنش هیجانی
درد هیجانی که به‌طور روانی فراهم می‌شوند

درد عاطفه اجباری یا تحمیلی

این درد، دردی است که از یک سوزن ناگهانی یا از ضربه چکش روی انگشت یا از نیش سوزن یا از ضربه خفیف الکتریکی حاصل می‌شود.

درد عاطفه اجباری یا تحمیلی از تمام حوادث دردناک زندگی روزمره به شرطی که باعث ترس یا تخریب حقیقی نشوند، ناشی می‌شود.

از این رو چنین دردی کوتاه مدت است و به محض آنکه محرک دردناک قطع شود از بین می‌رود.

این درد یک حالت آماده باش کوتاه مدت ایجاد می‌کند و با یک بازتاب دفاعی همراه است.

در معنای دفاعی جریان درد تردیدی وجود ندارد، حتی می‌توان گفت درد یک نظام دفاعی مستقل است.

این نظام دفاعی در لحظه‌ای که خشم دفاعی یا خشونت و در نتیجه با عمل محرکه خود، ممکن است برای ایجاد بازتاب فرار کافی باشد و به کار می‌افتد و این نظام به‌طور بلند مدت نیز مؤثر واقع می‌شود.

فرد درسایه چنین تجارب دردناکی قادر است که در آینده از هرچه ممکن است برای او زیانبار باشد دوری گزیند و در برابر برخی محرکات مضر و دردآور، پاسخ مناسب وسازش یافته‌ای ازخود نشان دهد.

درد هیجان ضربه‌ای

هیجان ضربه‌ای را می‌توان یک حادثه هیجانی که دارای یک معنای حیاتی و کاملاً غیرمنتظره‌ است، تعریف کرد.

زمانی که یک تجربه دردناک خیلی شدید می‌شود به‌طوری‌که فرد انتظار آن را ندارد، حالتی را در فرد فراهم می‌آورد که آن حالت را می‌توان حالت هیجان، ضربه‌ای نام نهاد.

این نوع هیجان مدتی طول می‌کشد و از حیث مدت متغیر است و بعد ضایعاتی که موجد آن شده بودند عمدتاً در فرد باقی می‌مانند.

در این درد، یا فرد بی هوش می‌شود که می‌توان آن را انهدام نجات بخش نامید، زیرا در حکم یک نظام دفاعی فوری است که به فرد فرصت می‌دهد تا هنگام اختلال مغزی، از حیات خود دفاع کند و از کار افتادن مکانیزم‌های سازشی را با اوضاع و احوال جدید جبران کند.

این شرایط غالباً وقتی که در درد غیرقابل تحمل است بروز می‌کند یا برعکس، اختلال عصبی حاد به صورت تلاطم درهم‌ و برهم ظاهر می‌شود.

به قول عوام فرد دست و پایش را گم می‌کند و درست مانند جانوری رفتار می‌کند که در چنین مواردی نالان از هر طرفی پا به فرار می‌گذارد و با هرچه در مسیرش باشد تصادم می‌کند یا به سرعت به دور خود می‌پیچد.

بی هوشی را می‌توان به عنوان یک نظام دفاعی فوری تلقی کرد که غالباً اقدام دفاعی را سبب می‌شود و موضوع در حافظه ثبت شده و منبع ترش شدید از در آینده می‌شود به‌طوری‌که فرد برای بار دیگر از قرار گرفتن در چنین شرایط دردناکی دوری می‌گزیند.

بدیهی است که شدت ودوام دردی که موجب چنین رفتار آشفته‌ای می‌شود در افراد مختلف، متفاوت است.

درد تنش هیجانی

این نوع درد طولانی است و به اندازه‌ای شدید است که فرصت آرامش به فرد نمی‌دهد مگر آنکه فرد داروی مسکن مصرف کند.

در درد تنش هیجانی، ترس باعث تشدید آن نمی‌شود.

شرایط خوب جسمانی – عصبی خودکار موجب می‌شوند که فرد بتواند در برابر هرنوع تجاوزی به کمک واکنش‌های حفظ تعادل بهتر از خود دفاع کند.

محققان به این نکته اشاره می‌کنند که پاره‌ای از اشخاص ضعیف‌البنیه و عصبی در برابر درد طاقت کمتری نشان می‌دهند.

درد عاطفه‌ای که در روان تدارک می‌یابد

دردی که فقط از یک تغییر روانی ناشی می‌شود همان است که در اصطلاح به رنج روانی معروف است.

در واقع رنج روانی یکی از مظاهر روانی است که به صورت عاطفه یا یک احساس عمیق تجلی می‌کند.

درد جسمانی یک پدیده روانی – جسمانی است، درحالی که درد روانی یک واقعیت اساساً روانی است.


درمورد درد روان باید گفت که این نیز همانند هر واقعیت عاطفی- هیجانی دیگراست منتهی نسبت دخالت عناصر جسمی وروانی در این درد به طرف کفه عناصر روانی می‌چربد.

به علاوه این نسبت تابع درجه شدت رنج روانی است؛ وقتی رنج روانی وخیم یا هیجان‌پذیری زیاد است نه تنها تجلیات مختلف درد جسمانی نظیر آه و ناله، اشک و حرکات بدن وارد میدان می‌شوند بلکه همچنین خلق و خوی، نظام عصبی خودکار و در نتیجه همه جسم به نحوی کم و بیش مهم در آن دخالت می‌کنند.

تفاوت مهم دیگر بین درد‌های جسمانی – روانی و روانی این است که درد روانی به جای آنکه فرد از درد در یک قسمت مخصوص بدن خود بنالد از دردی پراکنده رنج می‌برد.

اگر حالت رنج روانی به اندازه کافی به اندازه کافی شدید و طولانی باشد یک حالت افسردگی خفیفی شخص پیدا می‌کند.

به این ترتیب شخص پس از یک غم و غصه شدید پدیده‌ای از خود نشان می‌دهد که به درد روانی معروف است و می‌توان آن را یک نوع درد- بیماری نامید.

یعنی در واقع یک نوع بیماری سازگاری است که از رنج‌های روانی ناشی می‌شود و حتی می‌توان گفت که یک نوع درد عاطفه‌است که ریشه‌های روانی دارد وعلت آن را نباید در شرایط خارجی جست.yjc
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: