کد خبر: ۲۳۳۶۹۰
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۰ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - 2019June 02
من سه بار رفتم، سه بار با پای خودم رفتم و سه بار با پای خودم برگشتم، بعد از همین رفتن‌ها و آمدن‌های‌ مرگ و زندگی بود که تصمیمم را گرفتم. تصمیمی که حتی یکبار درباره‌ا‌ش تردید نکردم
شفاآنلاین>سلامت> تصمیم گرفتم، بدون خاکسپاری و قبر برگزار شود. بدون مراسم‌های معمولی که برای مرگ می‌گیریم. تصمیم گرفتم و تردید نکردم!

به گزارش شفاآنلاین، سوگل دانائی- «من سه بار رفتم، سه بار با پای خودم رفتم و سه بار با پای خودم برگشتم، بعد از همین رفتن‌ها و آمدن‌های‌ مرگ و زندگی بود که تصمیمم را گرفتم. تصمیمی که حتی یکبار درباره‌ا‌ش تردید نکردم.»

انگار میان کلماتش میان ادای واژه‌های تردید و تصمیم او موجی می‌آید و آرام و زیرپای مفهومی را خالی می‌کند که پیشتر آن‌ را به اندوهناکیش می‌شناختیم. حالا اما در ذهن او و بسیاری دیگر انگار اندوه دیر زمانیست که رنگ باخته. او می‌گوید تصمیمش، مفهوم مرگ را به بازی می‌گیرد، مفهوم نیستی را. تصمیم خودش، حالا تصمیم هزاران نفر است.

«وصیت کردم، بعد از مرگم جسدم را تکه تکه کنند.»

تصمیم «اهدای جسد» حالا پررنگ‌تر از تردید و مفهوم مرگ، قرار است از زبان او توصیف شود. توصیفی که شاید برای بسیاری از ما غریب به نظر برسد.

پذیرفتم که بدنم را تکه تکه کنند

نامش محسن است، نیم قرن زندگی کرده و مرگ را از این رو چندباری تجربه کرده است که ناراحتی قلبی داشته و اکنون هم قلبش با باتری می‌تپد. مرگ اما انگار برای او شمایل متفاوتی پیدا کرده است.

او یکی از نخستین افرادیست که پذیرفته بدنش را بعد از مرگ تکه تکه کنند؛ پذیرفته زیرا معتقد است بدنش بعد از مرگ از آن خودش نیست.

او می‌گوید: «همه چیز از یک فراخوان ساده شروع شد، گفته بودند دانشجویان پزشکی جسد کم دارند، هرکس مایل است با شماره ۵۵۴۴٢٨۴۴ و ۵۵۴۴٢۶۴۴ تماس بگیرد و بگوید که بدنش را بعد از مرگ به سازمان پزشکی و دانشجویان پزشکی می‌دهد و آنها از آن برای امر تشریح استفاده می‌کنند.

اهدای عضو

محسن که تحصیلات پزشکی ندارد و ادبیات خوانده درباره اینکه چگونه توانسته خودش را راضی به این تصمیم کند می‌گوید: « من دوبار مرگ را تجربه کردم، قلبم باتری است برای همین مدت‌هاست که خودم را برای مرگ آماده کردم، می‌دانید وقتی مردم فهمیدم که آدم دیگر هیچ حسی به بدنش ندارد. وقتی مرده باشی نه دردی را روی بدنت حس می‌کنی و نه ترسی داری.»

او ادامه می‌دهد: « می‌دانید به نظرم بعد از مرگ دیگر جسم آدمی برای خودش نیست، مثل همه چیزهایی که برای خود آدم نمی‌ماند، بعد از مرگ(Death) هم جسد ادمی برای خودش نیست، همین شد که من بعد از فراخوان پزشکی قانونی راضی شدم که جسدم را اهدا کنم، وقتی دیدم که بعد از مرگم، جسدی که برای من نیست، لااقل برای دیگران می‌تواند نفعی داشته باشد، بدون تعلل پذیرفتم.»

کمبود جسد، کاهش رشد علمی

دکتر امین رادمنش، مدیر بانک بافت و نسوج پزشکی قانونی اما از زاویه دیگری به ضرورت بحث اهدای جسد ورود کرده است. او می‌گوید: « دانشجویان پزشکی، پیراپزشکی، در بحث‌شناخت آناتومی، دروسی مانند شناخت اندام‌ها می‌خوانند.

ما در این بخش سالانه به حدود ۶۰ تا ۷۰ جسد برای دانشگاه‌ها و بیمارستان‌های سراسر دنیا نیاز داریم که سالیانه تنها حدود ۳ تا ۴ جسد دریافت می‌کنیم.»

رادمنش می‌گوید: «از زمان اعلام فراخوان تاکنون حدود ۱۲۰۰ نفر در این فراخوان ثبت نام کردند، سال گذشته از اجساد تنها ۲ نفر از این تعدادی که ثبت نام کرده بودند توانستیم استفاده کنیم و این خود گواهیست بر ادعای کمبود جسد.»

هرکسی می‌تواند جسدش را اهدا کند؟

مرگ اما با هر شمایلی قرار نیست به اهدای جسد منجر شود. رادمنش در این باره می‌گوید: « ظاهر سالم در مرگ‌از مهم‌ترین ضرورت‌های اهدای جسد است، اینکه فرد بر اثر تصادفات شدید فوت نکرده باشد، زیرا جسد بالافاصله بعد از مرگ مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و مراحلی حدود ۶ ماه طی می‌کند تا زیر دست پزشکان قرار گیرد و قرار نیست نابود شود.»

جسد غیر ایرانی یا ایرانی، مساله این است!

این روزها اما خبرهای ضدونقیضی درباره وجود جسد ملیت‌های جز ایرانی در کشور گوش به گوش می‌چرخد. بسیاری از مراجع بحث «حرمت میت» را مطرح کرده بودند و اعلام کردند که برای مقوله تشریح جسد بهتر است و صرفا بهتر است سراغ مردگان غیر مسلمان رفت. مدیر بانک بافت و نسوج اما در این باره می‌گوید: « اولویت میت غیر مسلمان است اما واقعیت اینجاست که دسترسی به مردگان غیر مسلمان در کشور مسلمان سخت است. این شایعاتی که درباره ورود جسد مردگان غیر مسلمان به ایران هم وجود دارد به طور کلی تکذیب می‌شود. آوردن جسد به کشور فرآیندی سخت است که به این راحتی‌ها امکان پذیر نیست.»

خانواده‌ام وارثم هستند

رضایت خانواده اما شاید سخت‌ترین فرآیند در مرحله اهدای جسد است. محسن در این باره می‌گوید: « هنوز هم خانواده من راضی نیستند، احتمالا اگر بمیرم هم خانواده رضایت به این کار ندهند.»

وی می‌گوید: « شخصا رفتن به مراسم خاکسپاری یا مراسم عزاداری برای فرد متوفی برایم از اهمیت خاصی برخوردار نیست، شاید هم همین علتی باشد برای اینکه به راحتی پذیرفتم بدنم را در اختیار پزشکی قانونی قرار دهم.»

رادمنش نیز در این باره ادامه معتقد است: « اگر فردی حتی خودش هم رضایت داده باشد و پذیرفته باشد که جسدش در اختیار پزشکان قرار گیرد، در صورتی که خانواده‌اش نخواهند که این اتفاق برای او بیفتد، ما هیچ اصرار و اجباری نداریم.»

تجربه متفاوت

مریم زنی ۳۷ ساله است او اما تجربه متفاوتی درباره اهدای جسد دارد. او جنین چهار ماهه خود را که بدلیل مسائل ژنتیکی سقط کرده بود به دست پزشکی قانونی سپرده است. او می‌گوید: « گاهی فکر می‌کنم که ای کاش نام و نشانی از فرزندم داشتم، اما بعدتر که فکر می‌کنم می‌بینم واقعا منطق می‌گوید وقتی آدمی جانش را از دست داد دیگر جسمش اهمیتی ندارد.»

او همچنین می‌گوید: « من هیچگاه پشیمان نشدم و به نظرم اینکه فرزندم در راهی قرار گرفت که می‌توانست به پیشرفت علم کمک کند، اتفاق مثبتی است که من را راضی نگه می‌دارد، راستش من خودم هم قصد انجام این کار را دارم، البته اگر بتوانم خانواده را راضی کنم، راستش من فکر می‌کنم بعد از مرگ آن‌ها هم باید دراین باره نظر دهند؛ خواسته آنها هم اهمیتی دارد.»

تصمیممان را جدی بگیرید!

«جسد بعد از اینکه تشریح می‌شود، ۵ تا ۶ سال در دانشگاه‌های علوم پزشکی ما می‌ماند، دقیقا عرفش این است که ۲ تا ۳ ترم دانشگاهی از هر جسد استفاده شود اما بدلیل کمبود جسدها ما مجبوریم چند سالی از هرکدام استفاده کنیم.» این‌ها جملات پایانی دکتر امین رادمنش است. جملاتی که بار دیگر ادعای کمبود(Shortage) بدن برای تغییرات محرز در علم پزشکی را قوت می‌بخشد. تصمیم افرادی که تنشان را به تصمیم قاطع اهدای جسد می‌سپارند، شاید در نگاه اول غریب به نظر بیاید، شاید تصور اینکه بعد از مرگ عده‌ای به جان گوشت وپوستتان بیفتند و آن را تکه تکه کنند، دردناک به نظر برسد. اما اگر به روی دیگر سکه مانند ارزشمندی آن نیم نگاهی داشته باشید، سیر داستانی متفاوت خواهد شد. تکه تکه‌های بدن می‌تواند به افزایش مفاهیم علمی منجر شود که روش‌های زیادی منجر به ازدیاد آن نشده بود.

توصیه، تصمیم، تردید

محسن اما وقتی صحبت از توصیه می‌شود می‌گوید، این مساله توصیه بردار نیست. می‌گوید هر فردی خودش باید به این باور برسد. می‌گوید تردید خودش باید از بین برود. می‌گوید وقتی موج قرار است بیاید و همه چیز را در خود ببلعد، تصمیم باید آنقدر جدی باشد که حتی مفاهیم را تغییر دهد. به سخره بگیرد.

او می‌گوید آنکس که تصمیم گرفته اما تردید دارد خودش باید ضرورت را احساس کند. خودش باید به این باور برسد که وصیت کند بدنش را تکه تکه کنند.شهرخوان
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: