چندیست زنگ خطر افزایش جمعیت سالمندان در ایران به صدا درآمده و طبق پیشبینیهای صورت گرفته اگر از هماکنون برنامهریزیهای لازم را در این زمینه انجام ندهیم و زیرساختها را آماده نکنیم در سالهای آتی با رشد بیرویه جمعیت سالمندی مشکلات عدیدهای نمود پیدا میکنند که کشور را به سمت بحران سوق خواهد داد
شفاآنلاین>سلامت> سالمندی مرحلهای از زندگی است که دیر یا زود هر فردی با آن مواجه میشود، فردی که روزگاری در اوج قدرت و جوانی بسر میبرده با ورود به این مرحله از زندگی با ضعفها، ناتوانیها، بیماریها و... مواجه میشود که سختیهای زندگی برایش دوچندان میشود، اما اگر مسئولان برنامهریزیهای درست، مدون و مناسبی داشته باشند میتوانند دوران شیرین و جذابی را برای سالمندانی که نیازهای اجتماعی، رفاهی و مراقبتیشان افزایش پیدا کرده، خلق کنند.
به گزارش شفاآنلاین، چندیست زنگ خطر افزایش جمعیت سالمندان در ایران به صدا درآمده و طبق پیشبینیهای صورت گرفته اگر از هماکنون برنامهریزیهای لازم را در این زمینه انجام ندهیم و زیرساختها را آماده نکنیم در سالهای آتی با رشد بیرویه جمعیت سالمندی مشکلات عدیدهای نمود پیدا میکنند که کشور را به سمت بحران سوق خواهد داد. در این زمینه گفتوگویی با حسین نحوینژاد، معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی انجام دادهایم که در زیر میخوانید:
آقای دکتر وضعیت جمعیت سالمندی ایران در حال حاضر چگونه است و بفرمایید در چند سال آینده روند رشد جمعیت سالمندی کشور چگونه خواهد بود؟
در حال حاضر حدود 10 درصد جامعه ما سالمند هستند و 60 سال به بالا سن دارند، طبق پیشبینیهای صورت گرفته تا سال 1430 حدود 25درصد از جمعیت را سالمندان تشکیل خواهند داد. شیب افزایش جمعیت سالمندی در ایران از سایر کشورهای منطقه بیشتر است و ایران جزو کشورهایی است که جمعیت سالمندیاش به سرعت افزایش پیدا میکند. این پدیده به دو علت رخ میدهد که دلیل نخست آن افزایش سن امید به زندگی بدون در نظر گرفتن کیفیت آن است، یعنی سنوات عمر انسانها نسبت به قبل افزایش پیدا کرده است در واقع آدمها بیشتر زنده میمانند، نکته دوم هم کاهش موالید است که باعث میشود نه قدر مطلق سالمندی بلکه درصد جمعیت سالمندی افزایش پیدا کند. هنگامی که کودک، نوجوان و جوان کمتر میشود، قاعدتاً درصد سالمندی بیشتر خودش را نشان میدهد.
نکته اساسی این است که بالا رفتن سن فقط کافی نیست. ما بیماریهای واگیردار را تا حد زیادی کنترل کردیم، وضعیت تغذیه نسبت به 60، 50 سال پیش رشد داشته است، داروها توسعه پیدا کردهاند و تعداد پزشکان افزایش پیدا کرده است که این عوامل باعث میشوند قدرمطلق عمر انسانها افزایش پیدا کند، اما قضیه مهمتر از این مورد کیفیت زندگی انسان هاست، یعنی افرادی که به سن بالاتر میرسند باید افراد توانمندی باشند، کمترین وابستگیها و ناراحتی را داشته باشند، درنتیجه این معضل اساسی جامعه ماست.
به کیفیت زندگی سالمندان اشاره کردید هر فرد با افزایش سن و متناسب با بیماریهایی که در سنین بالا برایش رخ میدهد نیازهای متفاوتی از جمله آب درمانی، فیزیوتراپی، کاردرمانی و... پیدا میکند و هزینههای این خدمات سرسامآور است. به نظر شما بیمهها چه نقشی میتوانند در کاهش این هزینهها ایفا کنند و چقدر توانستهاند مشکلات سالمندان را حل کنند؟
دو چیزی که از رهگذر عمر باید در قضیه سلامت خیال جامعه بابت آن راحت باشد، بحث بیمه است. ورزش درمانی، آب درمانی، فیزیوتراپی، تجهیز وسایل مختص سالمندی همه و همه میبایست در بیمه گنجانده شود که متأسفانه در کشور ما این رویه وجود ندارد. در کشورهای دیگر دو تا بیمه وجود دارد یکی بیمه عمومی سلامت است که اگر فردی بیمار یا دچار مشکلاتی شد و وضعیت سلامتش به خطر افتاد از آن بیمه استفاده میکند، دومی بیمه مراقبت است، در واقع انسانهایی که وابسته به نگهداری میشوند، حالا حتماً هم نباید سالمند باشند بلکه میتوانند افرادی که دچار ضایعه نخاعی شده باشند یا افرادی که از نظر عقلی و ذهنی دچار مشکلاتی هستند که شخصاً نمیتوانند امور خود را مدیریت کنند تحت پوشش این نوع بیمه قرار میگیرند. بیمههای سلامت ما، بیمههای پیشگیری محور نیستند. خیلی از اختلالاتی که سالمندان را دچار آسیب میکنند بیماریهای مزمن هستند. بیماری مزمن غیرواگیردار (مانند فشار خون بالا، دیابت، آرتروز که استخوانها و مفاصل را درگیر میکند، بدخیمی و سرطان ها) به این معنا هستند که از زمان شروع تا بروز عوارض مدت زمانی طول میکشد مثلاً ممکن است فرد در 30 یا 40 سالگی سیگار بکشد، اما وقتی که دچار سرطان ریه میشود در مرحله سالمندی قرار داشته باشد، در واقع عوارضی که از سالیان گذشته تجمیع شده و به دوره سالمندی فرد رسیده است. خب ما موازین پیشگیری را در بیمار نداریم. اگر پزشکی بخواهد کار غربالگری را برای تشخیص زودهنگام یا بهنگام بیماریها انجام دهد، معمولاً بیمهها این موضوع را پوشش نمیدهند. در حالی که ما عادت کردیم یک اتفاقی مانند سرطان یا بیماریهای قلبی و عروقی پیش بیاید بعد به فکر درمان آن بیفتیم و رقم بسیار بالایی را صرف جراحیها، شیمی درمانی، پرتودرمانی و... کنیم. بحث دوم بحث بیمه مراقبت است اگر فرد سالمند، تختگرا و وابسته باشد برای مراقبتش چند راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه باید خود خانواده ایثار کنند و از وقت و انرژی خود بدون گذراندن هیچ دوره آموزشی مایه بگذارند که این خود تبعات اجتماعی و اقتصادی بالایی دارد که حتی در برخی موارد موجب ایجاد اختلافات خانوادگی میشود یا اینکه بایستی نهادهای حمایتی مانند بهزیستی و کمیته امداد این مسئولیت را برعهده بگیرند تا فرد سالمند در یک مرکزی مورد خدمت قرار بگیرد یا اینکه فرد رها میشود که در نهایت هم با حکم قضایی به نهادهای حمایتی واگذار میشود.
این اتفاق چه تبعات منفیای بر سلامت روان سالمندان بهدنبال دارد و آیا اقدامهای سازمانهای حمایتی به تنهایی میتواند همه مشکلات آنها را حل کند؟
به نظر من هیچ کدام از روشهایی که گفته شد، روش علمی و صحیحی نیست و باعث حفظ عزت و کرامت سالمند نمیشود. بایستی یک بیمهای در کشور وجود داشته باشد که شما در زمانی که جوان و سالم هستید حق بیمه را پرداخت کنید و در زمان ناتوانی از مزایای آن بدون اینکه به خانواده خود وابسته باشید بهرهمند شوید. البته اگر خانواده هم در این زمینه محبت کنند جای شکر دارد، اما این وابستگی برای خود فرد افسردگی به همراه دارد.
تجهیزات مختص سالمندی از قبیل پوشک، سوند و لوازم مورد نیاز افراد سالمند و همچنین برنامههای نرم افزاری که در دنیا ضمن مراقبت از سالمندان وضعیت آنها را رصد میکنند هم منوط به بحث پوشش واقعی و بیمهای است، وگرنه بهزیستی، کمیته امداد، خیریهها و نهادهای حمایتی موردی میتوانند به داد سالمندان برسند و همه نیازهای افراد را نمیتوانند تحت پوشش قرار دهند و حتی ممکن است گاهی کرامت فرد با ورود به نهادهای حمایتی زیر سؤال برود یا اینکه از سوی خانواده بهدلیل خستگی و مشکلات رها شود، کلاً در هر یک از شرایط عنوان شده با شکسته شدن حرمت فرد، سالمند دچار ناراحتی میشود که همین امر میتواند موجب کاهش طول عمر فرد یا تشدید عوارض بیماری شود.
با توجه به نیاز سالمندان به خدمات مراقبتی، درمانی و... هزینه نگهداری و درمان هر سالمند چقدر برآورد میشود و آیا هزینههای یک سالمند در خانه با سالمندی که در مراکز نگهداری میشود یکسان است؟
هزینه نگهداری و درمان سالمندان بستگی به وابستگی فرد و میزان ناتوانیاش دارد، اما حداقل هزینه برای نگهداری یک سالمند تختگرا که در منزل نگهداری میشود بین یک و نیم تا سه میلیون تومان به طور ماهیانه برای هزینههای فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، تهیه لوازم بهداشتی مثل پوشینه، سوند، لوازم پانسمان، بتادین و... است و هزینه نگهداری سالمندانی که در مراکز نگهداری از سالمند بسر میبرند حدود یک میلیون و سیصد تا یک میلیون و پانصد تومان است که بهزیستی مبلغ هفتصد هزار تومان یارانه برای این گروه از افراد پرداخت میکند که قاعدتاً مابقی مبلغ را باید خانوادهها پرداخت کنند که نود درصد آنها قادر به پرداخت این هزینه نیستند. البته این موضوع به تعداد 15 هزار سالمند حاضر در مراکز برمی گردد. شما در نظر بگیرید تعداد بسیاری سالمند هم روی دست مردم در خانهها هستند و شرایط آنها را هم باید در نظر گرفت. در مجموع حدود 500 هزار سالمند تحت پوشش خدمات سازمان بهزیستی در بخشهای مختلف قرار دارند، عدهای خدمات توانبخشی دریافت میکنند، عدهای بستری میشوند، عدهای خدمات مراقبت در منزل دریافت میکنند، عدهای هم در مراکز روزانه هستند. حدود یک و نیم میلیون نفر هم تحت پوشش کمیته امداد هستند یعنی حدود دو میلیون سالمند از خدمات رفاهی سازمانهای حمایتی استفاده میکنند. این موضوع خودش بالقوه یک نگرانی به شمار میآید واقعاً چرا باید حدود 25 درصد جمعیت سالمندان تحت پوشش نهادهای حمایتی باشند، بلکه باید شرایط اقتصادی و پوشش بیمهای سالمندان به گونهای باشد که نیازمند خدمات رفاهی خیریهها و نهادهای حمایتی نباشند.
اعلام کردید 25 درصد از سالمندان تحت پوشش نهادهای حمایتی هستند. خب همانطور که میدانید هزینههای کاردرمانی، گفتاردرمانی، خدمات روانشناختی و... اغلب بالاست همچنین گرانیهای اخیر هم باعث شده تا سالمندان دیگری که تحت پوشش نیستند هم برای تأمین هزینهها دچار مشکل شوند. به نظر شما سالمندان باید چگونه از عهده این هزینهها بربیایند؟
سالمندانی در مراکز نگهداری میشوند که فیزیوتراپ و کاردرمان دارند، اما افرادی که در خانه هستند جز 10 جلسه فیزیوتراپی بیمهها پوشش کاردرمانی، گفتاردرمانی، خدمات روانشناختی و... را نمیدهند. البته یک بحثی تحت عنوان خرید خدمت داریم که مقدارش بسیار ناچیز است یعنی یک صدم نیاز کشور را جوابگو هست که واقعاً کفاف نمیدهد، قانونگذار در قانون حمایت از حقوق معلولین در ماده ششم دیده که وزارت بهداشت باید تمام این خدمات توانبخشی را پوشش دهد ولی متأسفانه هنوز ما حرکت خیلی جدی در این زمینه ندیدیم که این موضوع باید ضمن تأمین اعتبار وضعیتش روشن شود، تا زمانی که تکلیف بیمه مشخص نشود با این پول اندکی که سازمانهای حمایتی دارند مشکل این قشر حل نخواهد شد و ضایعات بسیار بزرگی روی دست کشور گذاشته میشود و اینگونه نیست که اگر ما هزینهای برای سالمند پرداخت نکنیم به نفع کشور خواهد شد بلکه بلای بدتری سر آن انسان میآید و هزینه درمان و توانبخشیاش هم به اقتصاد کشور بیشتر فشار وارد میکند، باید به طور جد در این راستا برنامهریزی شود تا فشار وارده به سالمندان به حداقل برسد.
سالمندانی که در خانه بسر میبرند و تحت پوشش نهادهای حمایتی نیستند هم مشکلات عدیدهای دارند. به نظر شما مشکلات این قشر از جامعه چگونه باید حل شود و چه اقدامهایی باید از سوی مسئولان صورت بگیرد؟
باید وضعیت اقتصادی این قشر از سالمندان بهبود پیدا کند، فردی که بازنشسته میشود درآمدش از فرد شاغل کمتر میشود و این اولین آسیب به حساب میآید چون هزینههای یک فرد در پیری بیشتر است و وقتی هزینهها با درآمدها همخوانی نداشته باشد از لحاظ تغذیه، رفت و آمد، درمان، داروهای مصرفی، امکانات برای گذران اوقات فراغت و... دچار مشکل میشود اگر فرد درآمد مناسب نداشته باشد تمام این گزینهها باعث میشود هزینه فرد در خانواده بالا برود، اینها حلقههای به هم پیوستهای هستند یعنی میبایست اقتصاد بازنشستهها را بهبود بدهیم و بیمهها خدمات درمانی و سلامت این قشر از جامعه را پوشش دهد باید وسایل مورد نیاز سالمندان به وفور وارد کشور یا اینکه ساخته شوند، همه اینها حلقههایی هستند که به هم وصلاند.
خب سازمان بهزیستی در حل مشکل این گروه از سالمندان چه نقشی میتواند داشته باشد؟
سازمان بهزیستی بهعنوان یک نهاد حمایتی بودجه مشخصی در اختیارش هست و باید الاهم فی الاهم کند بهعنوان نمونه اگر 100 نفر نیازمند وجود دارند بهزیستی باید از بین آنها به 10 نفری که نیازمندتر هستند خدمات ارائه دهد، قاعدتاً این روش جوابگوی نیاز جامعه نیست و این مشکلی است که تمام متخصصین سالمندی روی این موضوع اذعان دارند. ما در حال حاضر با سالمندی سالم روبهرو نیستیم و فرد سالمند هزار و یک دغدغه دارد، فرد به جای اینکه استراحت کند وقتی بازنشسته میشود باید یک پراید بخرد و روی ماشین یا تاکسیهای اینترنتی کار کند که این موضوع اصلاً با کرامت سالمند تطبیق ندارد چراکه زمانی که باید فرد از زندگی لذت ببرد و با نوهها و اعضای خانواده خود خوش بگذراند، سفر و گردش برود، اما تازه مصیبتهایش آغاز میشود، وقتی فرد سالمندی که بیماری مزمن هم دارد روی ماشین در این خیابانها و هوای آلوده کار میکند دچار ناراحتیهای تنفسی، مشکل کلیه و... میشود، بنابراین در سیکل معیوب میافتد و وارد فاز درمانی میشود که با عدم کفایت بیمهای که در دست دارد روز به روز به فاز فلاکت بیشتر نزدیک میشود، بنابراین باید این مشکلات (Difficulties)و موانع را برطرف کنیم که مرتفع کردن آن هم مستلزم یک تلاش همگانی است چراکه حل تمام مشکلات سالمندان به تنهایی از عهده نهادهای حمایتی برنمی آید؛ در کل باید ساختارها به سمت ساختارهای رفاهی حرکت کنند که من فکر میکنم در طرح تحول سلامت یکی از نظرات وزارت بهداشت همین بود که متأسفانه در اجرای آن توفیق نداشت.
همان طور که میدانید افراد با ورود به مرحله سالمندی اغلب بهدلیل نداشتن شغل و سرگرمی احساس پوچی و یأس میکنند که این مورد میتواند در شرایط جسمی و روحی فرد تأثیر منفی بگذارد و حتی طول عمر سالمند را کاهش دهد، سازمان بهزیستی یا سایر نهادها در زمینه پر کردن اوقات فراغت سالمندان چه اقدامهایی را انجام دادهاند؟
تعدادی از سالمندان در دیلی سنترها (مراکز روزانه) هستند که در این مراکز علاوه بر آموزش، پایش سلامت میشوند و هم اوقات فراغتشان سپری میشود، قطعاً تعداد این مراکز با تعداد سالمندان همخوانی ندارد بنابراین نمیتوان تمام نیازهای سالمندان را در این مراکز مرتفع کرد، البته ناگفته نماند شهرداری در برخی مناطق ورود پیدا کرده و بهعنوان نمونه در تهران کانونهای سالمندی مناطق شهرداری تهران حداقل 100 هزار سالمند را تحت پوشش قرار داده است. سازمان (Organization)بازنشستگی هم در این زمینه در خانههای امید فعالیت میکنند، در مجموع مراکزی برای اوقات فراغت سالمندان در کشور وجود دارد و در این راستا فرهنگسازی انجام شده، اما تعداد آنها کفایت نیاز جامعه را نمیکند بنابراین باید شرایطی را فراهم کنیم تا همه جا محیط دوستدار سالمند ایجاد شود.
با توجه به اینکه گفتید باید شرایطی فراهم شود تا همه جا محیط دوستدار سالمند ایجاد شود، انجام کارهای داوطلبانه از سوی خود مردم چقدر میتواند مفید واقع شود؟
کارهای داوطلبانه خوب است، اما باید با مدیریت صحیح در این زمینه انجام شود که کارها به هدف خود برسند، اگر کارهای داوطلبانه را به صورت هیأتی و بدون ضابطه انجام دهیم، قاعدتاً نمیتوان به هدف نزدیک شد، راهاندازی بنیادهای فرزانگان موضوعی است که طی 4 تا 5 سال اخیر آغاز شده و در استانهای کشور هم رو به گسترش است؛ هدف این بنیاد این است که به نهاد خاصی وابستگی نداشته باشد و از خود سالمندان برای خدمات داوطلبانه استفاده کند، به نظرم این نهادهای غیردولتی بیشتر میتوانند در این زمینه مؤثر باشند که هم پایش و هم نظارت کنند و هم داوطلبان را به کانالهای صحیح هدایت کنند که کار درست را انجام دهند و هم سوءتفاهمات و دغدغهها را دور کنند چراکه برخی مواقع کار داوطلبانه اگر بیضابطه انجام شود میتواند منجر به آسیب و ایجاد مسائل اجتماعی بشود.
و اما حرف آخر؟
مردم جامعه که باید نگاه احترامآمیز به سالمندان داشته باشند به ما مسئولان نگاه میکنند اگر ما بتوانیم برنامههایی داشته باشیم که نشان دهد ما علاوه بر حفظ احترام سالمندان نگرانی و دغدغه این قشر را داریم قطعاً نسل جدید هم بیشتر هوای سالمندان را خواهند داشت. البته باید گفت سالمندان هم نباید تصور کنند چون این مشکلات وجود دارد نباید مراقب سلامتی خود باشند بلکه آنها هم باید مراقب سلامتی خودشان باشند و از انجام کارهای ریسکی دوری کنند، وقتی سالمندان میدانند استعمال دخانیات، مصرف مشروبات الکلی و غذاهای چرب و شور به سلامتشان آسیب وارد میکند باید از این موارد اجتناب بورزند و به سلامت خود فکر کنند، باید انجام ورزش را به صورت روزانه در برنامه خود بگنجانند، از سرما و گرما خودشان را محفوظ بدارند، ارتباط عاطفی با نسلهای دیگر ایجاد کنند حتی اگر توجه لازم را از دیگران دریافت نکردند این نباید باعث سرخوردگی آنها شود.ایران