کد خبر: ۲۱۹۳۷۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ - ۱۷ دی ۱۳۹۷ - 2019January 07
حصارها خراب شد و دانشگاه تا جاده‌های پیچ‌درپیچ و مرگ‌بار امتداد یافت، هر ناصواب و هر گزافه‌ای نام دانش بر خود نهاد و دانشگاه شد، نرخ رساله تا نرخ باقالی پخته و گردوی تازه پایین آمد، اما روبه‌روی دانشگاه، همان‌جا كه چشم وچرا غ و امید ملت بود به فروش رفت، نه به نرخ خود كه به نرخ پسته تازه، بازهم گرانتر
شفاآنلاین>سلامت> حصارها خراب شد و دانشگاه تا جاده‌های پیچ‌درپیچ و مرگ‌بار امتداد یافت، هر ناصواب و هر گزافه‌ای نام دانش بر خود نهاد و دانشگاه شد، نرخ رساله تا نرخ باقالی پخته و گردوی تازه پایین آمد، اما روبه‌روی دانشگاه، همان‌جا كه چشم وچرا غ و امید ملت بود به فروش رفت، نه به نرخ خود كه به نرخ پسته تازه، بازهم گرانتر! اما ؛

- «شفیعی كدكنی»، طبق مقررات ورود به دانشگاه، نتوانست در کلاس درس حاضر شود، تا آن كلاسی كه قرن‌ها حسرت آیندگان خواهد بود و اتفاقاً حالا هم جوانان قدر آن را به خوبی می‌دانند بی معلم بماند.

- امسال با استعفای «ایرج فاضل» از دانشگاهی كه ساخته‌ی او و شاگردان‌اش است، موافقت كردند.طبق مقررات 

- استادِ دیگری (در سطحی بسیار پایین‌تر به گمان خود) پس از سال‌ها  که هم‌چنان شبانه‌روز در تلاش، درس و آموزش بود، ناگاه معلوم شد نام‌اش در لیست "ركود علمی " درج شده است. طبق مقررات،! گویا گزارش فعالیت‌های ماهانه‌اش كه چند ده برابر حداقل مورد نیاز بود را ارسال نكرده بود، چون طبیعتاً خودكرده را لایق اظهار نمی‌دانست ( چرا که مشك آن است .....).

این‌ها همه نشانه‌هایی است از پدیده‌ای فراگیر كه آهسته‌آهسته می‌رود تا در جامعه مانفوذ كند؛ آن هم تا مغز استخوان. تا جایی كه آرزو می‌كنی ای كاش شفیعی كدكنی دشمنی می‌داشت و دستور می‌داد از حضور او در دانشگاه (University)جلوگیری كنند. این می‌توانست یك تبهكاری باشد یا جهالت، می‌توانست ناشی از حسادت و قدرت طلبی یا تركیبی از این خصوصیات باشد؛ اما وقتی هیچ‌كدام از این‌ها نیست تنها می‌توان نام آن را ابتذال گذاشت. زمانی شاعر بزرگ ما سرود: "هرگز از مرگ نهراسیدم اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود." شاید با نظاره بر این درجه از ابتذال شاعر بزرگ ما اگر بود می‌سرود "هرگز از مرگ نهراسیدم، هر چه بود ابتذال نبود!"

- راستی وقتی زندگی‌های ما با تمام افتخارات و ارزش‌هایش به ساده‌ترین مقررات اداری تقلیل یافته است، وقتی كه عقل، تمام مرزهای اخلاق را در محتوی و در منفعت درمی‌نوردد و زیر پا می‌گذارد، اما در ظاهر و در جایی كه هیچ فایده ای بر آن مترتب نیست پایبند ساده‌ترین قوانین می‌ماند و وسواس به خرج می‌دهد چه نامی جز فرمالیسم و در شكل افراطی آن ابتذال می‌توانیم بر آن بگذاریم؟ وقتی در مدیریت‌های ما عقل تعطیل و آیین‌نامه و مقررات ساده در حد تقدس اهمیت یافته‌اند، وقتی مدیران خطر عقل و خطا را نمی‌پذیرند و پشت چارچوب‌ها و مقررات پیش پا افتاده سنگر می‌گیرند، جز ابتذال چه معنایی دارد؟ یعنی یا آنقدر ناامیدند كه امیدی به بهبودی اوضاع ندارند وتنها هدفشان عبور بی‌حادثه از این دوران مدیریت اجتناب‌ناپذیر است یا آنقدر ساده‌لوحند كه این حجم عظیم انحراف از معیارها و ضوابط را نمی‌بینند، چشم‌ها را بسته و چون «بازرس ژاور»، (بازرس وظیفه شناس بینوایان) تنها به دنبال اجرای قوانین و آیین‌نامه‌ها هستند. هیچ‎كدام از این‌ها تعریفی جز ابتذال ندارند، همان ابتذالی كه گفتم بیش‌وكم حوالی مرگ سیر می‌كند.

- وقتی كه بیماری با جواب ازمایش كلسترول 180/2  به طبیب مراجعه می‌كند، در حالی که چند شبانه روز تا صبح نخوابیده است چون كامپیوتر آزمایش‌گاه این جواب را به رنگ قرمز، به علامت خطر، پرینت كرده است، بی‌تردید او چند دقیقه بعد با راحتی و رضایت فراوان از اتاق طبیب بیرون خواهد آمد. 0/2 در عدد 180 در كار پزشكی هیچ اهمیتی ندارد. تفاوت بزرگ مغز بشر با پیشرفته‌ترین كامپیوتر هم در همین توان" توجه نكردن " است. تنها به‌همین دلیل است كه هنوز موسسات بزرگ موفق نشده‌اند كامپیوتر را جانشین انسان یا همان مغز بشر كنند.

- «یوال نوح حراری» سلبریتی جدید دنیای كتاب، در اخرین كتاب خود (بیست‌ویك درس برای قرن بیست ویكم) می‌گوید ارباب جدید دنیا چیزی نیست جز الگو ریتم! یا همان قواعد و تنظیماتی كه در جهان مدرن برای چالش  با مسائل و مشكلات(problems) دنیای جدید می‌پردازیم. آیا ما یك‌ بار دیگر به‌واسطه عدم توسعه موزون خود، محل تظاهر زودرس تناقضات دنیای مدرن نشده‌ایم. دکتر بابک زمانی/متخصص بیماری های مغز و اعصاب (نورولوژی)
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: