دنیای بیشتر ما پُر از مشغله است و انگار هر روز، توقعات بیشتر و بیشتری هم از ما دارد! خیلی وقتها با مسئولیتهای کاری و خانوادگی درگیریم و سعی میکنیم وقتی هر چند کوچک برای دل خودمان پیدا کنیم، حتی اگر یک تماس تلفی با یک دوست قدیمی و صمیمی باشد
شفا آنلاین>اجتماعی>دنیای بیشتر ما پُر از مشغله است و انگار هر روز، توقعات بیشتر و بیشتری هم از ما دارد! خیلی وقتها با مسئولیتهای کاری و خانوادگی درگیریم و سعی میکنیم وقتی هر چند کوچک برای دل خودمان پیدا کنیم، حتی اگر یک تماس تلفی با یک دوست قدیمی و صمیمی باشد.
چند بار پیش آمده که روزتان را با نگاه کردن به لیست بلند و بالایی از کارهایی که باید انجام دهید شروع کردهاید؟ چک کردن تعداد زیادی ایمیل، تنظیم چند قرار ملاقات مهم، ارسال فکس به چند سازمان و ...، چطور قرار است همهی این کارها را تا قبل از پایان ساعت اداری انجام دهید؟
دنیای بیشتر ما پُر از مشغله است و انگار هر روز، توقعات بیشتر و بیشتری هم از ما دارد! خیلی وقتها با مسئولیتهای کاری و خانوادگی درگیریم و سعی میکنیم وقتی هر چند کوچک برای دل خودمان پیدا کنیم، حتی اگر یک تماس تلفی با یک دوست قدیمی و صمیمی باشد. همهی ما از دردسرها و مسئولیتها و مشغلههایمان گله مندیم اما انگار خودمان هم قرار نیست هیچ جوره کوتاه بیاییم. واقعا اینهمه مشغله داشتن چه جذابیتی دارد و چگونه شیوهی زندگیمان را تحت تاثیر قرار داده است؟خیلی وقتها تمایل داریم مشغله داشتن را نشانی از افتخار یا راهی برای تثبت موقعیت و نوعی ارزش بدانیم. این شیوه طرزفکر در جامعهی امروزی منطقی به نظر میرسد چون انگار هیچکس دوست ندارد احساس کند از بقیه عقب افتاد است. ما انسانها ذاتا موجودات اجتماعی هستیم و دوست داریم احساس مهم بودن بکنیم، چون فکر میکنیم مهم بودن به ما احساس امنیت و مرتبط بودن با دیگران میدهد.
درمورد خودمان چه فکر میکنیم
زندگی اجتماعی یعنی اینکه با دیگران در تعاملیم. ما از سنین کودکی یاد میگیریم چگونه خود را با دنیا جور کنیم و شروع میکنیم به دیدن و بررسی کارهای دیگران به عنوان یک مرجع. امروزه علم روانشناسی، تئوری مقایسه اجتماعی را توضیح میدهد: تعیین ارزشهای اجتماعی و ارزشهای فردیمان بر اساس اینکه در مقایسه و مقابله با دیگران خود را چگونه میبینیم و آیا خود را بهتر از دیگران احساس میکنیم یا بدتر.
با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف زندگی به دوروبرمان نگاه میکنیم و نه تنها کارهای دیگران را میبینیم بلکه بر هر چه که میبینیم، ارزش و معنی نیز میگذاریم. سپس از این ارزشها و معناها برای بررسی موقعیت خودمان استفاده میکنیم. در مشاهداتی که از دنیای اطرافمان داریم شاید متوجه الگوهایی شویم که به نظر میرسد به آدمها کمک میکند به چیزهایی دست پیدا کنند، مانند:
. موقعیت اجتماعی
. ارتباط
. عشق
. ارزش
. پذیرش
. تحسین
. قدرت
. نفوذ
. موفقیت
. و پول
وقتی این الگوها را میبینیم طبیعتا آنها را با شرایط زندگی خودمان تلفیق میکنیم؛ اینکه چه کسی هستیم، چه کسی میخواهیم باشیم، یا باورمان از کسی که میخواهیم باشیم چیست. ارزشهای جامعه با ارزشهایی که در خودمان رشد میدهیم ادغام میشوند و روی تصمیم گیریهایمان اثر میگذارند.
اگر تمایل و هدف ما، ارتباط داشتن، موفق بودن و مورد قبول عموم واقع شدن و با نفوذ بودن باشد، پس به دنبال این میگردیم که چه چیزی در رسیدن ما به این هدف کمک میکند. در جامعهی ما، یکی از آن الگوهای رفتاری که زیاد مورد توجه است میتواند شامل کسی باشد که همیشه سرش شلوغ است و آدمهای زیادی دور و اطرافش هستند و در جهتهای گوناگونی حرکت میکند. طبیعتا مشاهدات ما به ما میگویند اگر میخواهیم موفق باشیم چه باید بکنیم.
دیگران درمورد ما چه فکر میکنند
ما به عنوان موجودی اجتماعی که با دیگران ارتباط و تعامل داریم، طبیعتا تمایل داریم به طرز فکر دیگران در مورد خودمان اهمیت بدهیم. ضمنا به دور و برمان نگاه میکنیم و دیگران را میبینیم و بر رفتارهایشان، ارزش و معنا گزاری میکنیم و تصورمان این است که دیگران هم درمورد ما همین کار را میکنند؛ یعنی رفتارهای ما را میبینند و میسنجند چه میکنیم و چه نمیکنیم و رفتارهایمان چه ارزشی دارد.
ما یاد گرفتهایم، جوری که خودمان را به دنیا نشان میدهیم مهم است. اگر طی تجربیات اجتماعی خودمان یاد گرفته باشیم که یک سری از الگوهای رفتاری مانند بینهایت مشغله داشتن و مدام زیر بار مسئولیت بودن موجب موفقیت و پیشرفت میشود و دیگران ما را قبول دارند، پس اینچنین بودن برای ما جذاب شده و مسیرمان در همین جهت قرار خواهد گرفت.
محققان هاروارد، ارتباطات انسانی را از جنبهی علم اعصاب مورد مطالعه قرار دادهاند و میگویند نیاز ما به ارتباط داشتن، درست مانند نیازمان به آب و غذا، ریشهدار است. ما به طور درون یافتی باور داریم که درد فیزیکی با درد اجتماعی، تفاوت دارد و تجربیاتی از دو نوع مختلف است، اما نحوهی برخورد مغز ما نشان میدهد که این دو درد، خیلی بیشتر از انچه تصورش را میکنیم مشابهاند.
به عبارتی دیگر، وقتی درد اجتماعی مانند احساس مورد قضاوت واقع شدن یا طرد شدن را تجربه میکنیم، برای ذهن و قلب و بدن ما مشکل ساز میشود. بنابراین تمایل داریم از این نوع درد پرهیز کنیم، پس هر کاری که بتوانیم میکنیم تا از این تجربیات اجتناب کنیم.
مشغله داشتن میتواند به ما احساس نوعی امنیت بدهد و خیالمان را راحت کند که در اجتماعی که هستیم، جایگاه امنی داریم. انگار خودمان را متصل با دیگران میبینیم و احساس باارزش بودن میکنیم و تصور میکنیم دیگران نیز ما را همینطور میبینند؛ یعنی بر اساس مشغله و مسئولیتهای جورواجورمان، برای ما ارزش زیادی قائلند.
ما درد ناشی از طرد شدن یا ارتباط چندانی با دیگران نداشتن که سعی میکنیم از آن دور بمانیم، ممکن است ارزش دردی را که بواسطهی اینهمه مشغله و مسئولیت مداوم به جسم و روانمان وارد میکنیم نداشته باشد.
مشغله داشتن دربرابر کارآمد بودن
خیلی از ما در شرایطی قرار گرفتهایم که روزمان را پُر از برنامههای گوناگون میکنیم و مدام درگیر الزامات و تعهداتیم اما اگر به روزی که پشت سر گذاشتهایم نگاهی بکنیم میبینیم احساس مفید و کارآمد بودن نمیکنیم. بیشتر اوقات، مشغله داشتن با کارآمد بودن اشتباه گرفته میشود. کارآمد بودن به معنی همیشه دویدن و نرسیدن نیست. کارآمد بودن یعنی به نتیجه، سود یا منفعتی دست پیدا کردن. مشغله داشتن معمولا به طول مدت زمان مربوط میشود، اما کارآمد بودن به طرز استفاده از زمان مرتبط است.
اثر مشغلههای زیاد بر سلامت هیجانی
وقتی مشغله داشتن برایمان افتخار میشود خودمان را درگیر تعهدات و مسئولیتهای جورواجور میکنیم.
پیامدهای منفی
چنین سبک زندگی میتواند سلامت روانی ما را تحت تاثیر منفی قرار دهد:
. اضطراب
. استرس
. آشفتگی
. احساس ناکافی بودن
. اندون
. فرسودگی
. خشم
. تنهایی
. ناامیدی
. احساس نالایق بودن
. احساس گناه
در تلاشی که برای رسیدن به احساس امنیت و محبوب و مورد تائید واقع شدن میکنیم، در نهایت دچار زیاده روی شده و به راحتی غرق در احساسات منفی خواهیم شد و حتی ممکن است به انزوا پناه ببریم. وقتی نتوانیم کارهایمان را کامل کنیم یا از پس مسئولیتها بربیاییم، احساس گناه و شرمندگی در برابر خود و دیگران خواهیم داشت. واقعیت این است که انتظارات ما، غیرواقعی بودهاند و امکان با موفقیت دنبال کردنشان از اول هم وجود نداشته است.
به مرور زمان، تجربهی این احساسات منفی باعث میشود فکر کنیم هرگز کافی و لایق نبودهایم. آدمهایی که مشغلههایشان را نوعی افتخار میدانند، از طریق کارهایی که انجام میدهند و نتیجهای که از عملکردهای خود میگیرند احساس ارزشمند بودن میکنند، نه از راههای دیگر. پس به راحتی میتواند فهمید قادر به تکمیل کارها نبودن چگونه میتواند بر اعتماد بنفس و خودباوری اثر بگذارد. اگر از این بترسیم که مبادا دیگران ما را ناتوان و نالایق ببینند، خودباوریمان تهدید شده و درد ناشی از طرد شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن که از آن فرار میکردیم، حالا آرام آرام در وجودمان رخنه میکند.
اثر مشغلههای زیاد بر سلامت جسمی
مدام از این سو به آن سو دویدن و با کمبود وقت مواجه شدن باعث میشود فرصتی برای اهمیت دادن به تغذیه و ورزش و استراحت پیدا نکنیم. به عبارتی دیگر، به جایی میرسیم که با انتخابهای ناسالم به این نیازها جواب فوری میدهیم، چون اصلا زمانی برای انتخابهای عاقلانه و درست نداریم و ضمنا ذخایر روانیمان نیز به دلیل خستگی و اضطراب، تحیلیل رفته است. هنگام رانندگی غذا خوردن و سراغ فست فودها رفتن، اجتناب از ورزش و تحرک و کمبود خواب، از شایعترین الگوها و عادتهای نادرستی هستند که این روزها در واکنش به مشغلههای مورد افتخارمان نشان میدهیم. احساس ارتباط نداشتن و موفق نبودن آنقدر ریسک بزرگی است که نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم و در نتیجه سلامت جسمیمان را نیز فدا میکنیم.
پیامدهای منفی
. تنش و درد عضلانی
. بیقراری
. بیخوابی
. سر درد
. التهاب
. تضعیف سیستم ایمنی
. خستگی
. کاهش میل جنسی
. مشکلات گوارشی
. بیماریهای قلبی
اثر مشغلههای زیاد بر روابط
وقتی مدام کمبود وقت داریم و باوجود دویدنهایمان باز هم نمیتوانیم کارها را به موقع و درست انجام دهیم، طبیعی است که روابطمان نیز در نتیجهی این همه مشغله، آسیب ببیند. رابطههای ما نیز مانند هر چیز دیگری نیاز به وقت و حوصله و انرژی دارند تا رشد و تداوم داشته باشند. اگر مدام آشفته و مضطرب باشید، چطور میتوانید برای تغذیهی روابط خود، وقت و انرژی و عشق صرف کنید؟
البته به طور کلی ما آدمها در روابطمان انعطاف پذیریم؛ یعنی درک میکنیم تقریبا بیشتر افراد سرشان شلوغ است و وقت هر روز تماس تلفنی داشتن یا هر هفته مهمانی گرفتن را ندارند، مخصوصا به عنوان یک بزرگسال این موضوع را خوب درک میکنیم. اما وقتی کسی همیشه سرش شلوغ است و انگار دست نیافتنی است، ممکن است بیعلاقه نسبت به اطرافیان به نظر برسد. اگر در برنامههایمان جایی برای ارتباط با اعضای خانواده و دوستان باز نکنیم و بیشتر اوقات در دسترسشان نباشیم، یعنی رابطهی سالمی با آنها نداریم. عادت به ارتباط های سرسری و بدون عمق باعث میشود احساس کنیم از همدیگر فاصله گرفتهایم و علاقهای به حفظ ارتباط نداریم.
مشغلهها با سلامت جسم و روحمان چه میکنند؟
تغییر چه کمکی میکند
ایجاد تغییراتی در کار میتواند به نفع سلامتیتان باشد، آرامش بیشتری به شما بدهد و وقت بیشتری برای ارتباط با اطرافیان پیدا کنید. اگر برای خود و دیگران وقت داشته باشید میتوانید به حس امنیت، ارزش و ارتباطی که در کار و مسئولیتهای گوناگون به دنبالش بودهاید برسید.
اثرات مثبت تغییر
. خواب بهتر
. کاهش اضطراب و استرس
. روابط سالم
. بهبود وضعیت سلامت
. آشفتگی کمتر
. تقویت خوشبینی
. فرصت بیشتر برای خود مراقبتی
. ارتباط عمیقتر با آنهایی که دوستشان دارید
پیدا کنید چه چیزی به شما احساس ارزشمند بودن میدهد
وقتی سرتان را با برنامههای زیاد شلوغ میکنید و این را نوعی افتخار میدانید، یعنی فقط با کار و تائید دیگران و جایگاه اجتماعیتان احساس ارزشمند بودن خواهید کرد. بیشتر این موارد در کوتاه مدت حس خوبی دارند اما به طور کلی نمیتوانند حس ارزشمند بودن را به طریقی معنادار و تداوم پذیر ارضا کنند. احساس خوب ناشی از مشغله داشتن دوامی ندارد چون خیلی زود دوباره احساس میکنیم کافی نیستیم و باید فشار بیشتری به خود وارد کنیم تا جلوتر برویم و کارهای بزرگتری انجام دهیم.
اگر واقعا هدف را روی تغییر در برنامههای کاری بگذارید میتوانید بررسی کنید از چه منبع دیگری به احساس ارزشمند بودن دست پیدا خواهید کرد. برای ارزیابی باورهایتان وقت صرف کنید و با خودتان روراست باشید.
در کند و کاو ارزشهای درونیتان ممکن است به این نتیجه برسید که وقت صرف کردن با دوستان و خانواده، معنای عمیقتری از ارتباط و ارزش به شما میدهد و تصمیم بگیرید در طول هفته یا آخر هفته، حتما یک دورهمی ساده داشته باشید.
گفتگو با خودتان را به چالش بکشید
وقتی با خود گفتگو میکنید در مورد ارزشها، تواناییها، ضعفها، آرزوها و هدفها و ... حرف میزنید. زمانی که تغییراتی در برنامههایتان ایجاد میکنید، باید گفتگوی درونیتان را نیز تغییر دهید. تاکنون به خود میگفتید کافی نیستید و باید بیشتر تلاش کنید، یا هنوز دیگران کاملا باورتان نکردهاند و باید بیشتر موفق باشید. پس حالا به خودتان این فرصت را بدهید که مکالمات درونیتان را به روز رسانی کنید و گفتگوی سالمتری و اصلاح شدهتری را طبق هدف جدیدی که دارید جایگزین کنید.
حد و حدودها را مشخص کنید
افرادی که مشغله داشتن و مدام درگیر بودن برایشان باشکوه است به سختی میتوانند در ارتباط با دیگران برای خود حد و حدود مشخص کنند. حالا که تصمیم گرفتهاید پروژههای زیاد قبول نکنید و از مسئولیتهایتان کم کنید، پس از واکنش دیگران نترسید، آنها عادت نکردهاند از شما «نه» بشنوند اما از این به بعد باید عادت کنند.
فراموش نکنید که هدف از کنترل بیشتر امور زندگیتان چیست و تصویر بزرگی که در ذهن دارید را از یاد نبرید. مدیریت زمان و رها شدن از مشغلههای اضافی که نتیجهای ندارند، باید شما را به ارتباط بیشتر با اطرافیان و مراقبت بیشتر از سلامتیتان برسانند و با هدفتر زندگی کنید و لذت ببرید. آدمهایی را که بیشتر از هر چیز و هرکسی برایتان ارزش دارند فراموش نکنید، اینها همان کسانی هستند که باید در دسترسشان باشید و به خواستههای معقولشان پاسخ مثبت بدهید.برترین ها