کد خبر: ۲۱۲۸۶۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۰۸ آبان ۱۳۹۷ - 2018October 30
حال و هوای این روزها باعث می شود ساعتها بدون خستگی و از سر ذوق و شوق، قلم را روی کاغذ بغلتانی و از آدمهایی که روزها و هفته ها با پای پیاده، قدم در مسیر عشق و جاودانگی می گذارند، بی اختیار و با افتخار بنویسی ولی تا در این مسیر، همگامشان نشوی، این حس و حال را لمس نخواهی کرد
شفاآنلاین>سلامت>حضور در مراسم اربعین حسینی و خدمت به زائران، حال و هوای عجیبی دارد. کسی به خودش فکر نمی کند، فقط می خواهد دل زائران را خشنود کند. درست مثل نیروهای هلال احمر که آمده اند تا خدمت کنند.

به گزارش شفاآنلاین، مراسم پیاده روی<walking> اربعین، فرصت مغتنم و شاید تکرار نشدنی برای تک تک ما باشد که بیشترین بهره معنوی را از آن برای خود توشه کنیم. هر کس به نوعی دوست دارد در ثواب این مراسم سهیم باشد و شاید نوشتن از این مراسم و ثبت کارها و خدماتی که توسط نهادها و ارگان های دولتی و غیر دولتی به زائران اربعین حسینی ارائه می دهند، بتواند این ثواب را برای ما ثبت کند.

آرامِ جان زائران اربعین

حال و هوای این روزها باعث می شود ساعتها بدون خستگی و از سر ذوق و شوق، قلم را روی کاغذ بغلتانی و از آدمهایی که روزها و هفته ها با پای پیاده، قدم در مسیر عشق و جاودانگی می گذارند، بی اختیار و با افتخار بنویسی ولی تا در این مسیر، همگامشان نشوی، این حس و حال را لمس نخواهی کرد.

راست گفته اند که کربلا رفته ها، عطش بیشتری برای رفتن به کربلا دارند چون قدم به قدم خاکش را با جان و دل لمس کرده اند و دیگر میدانند پا به کجا می گذراند و از این سفر چه میخواهند.

آغاز سفر عشق...

برای شروع سفر، با دیدن موکب هایی که به همین منظور در فرودگاه امام آماده شده بودند، در کمال ناباوری حس اینکه بالاخره کربلا قسمت شد، نگرانی کنسل شدن سفر را به کلی برطرف کرد. عشق دیدن جایی که آرزویش را داری، ساعت ها تاخیر پرواز، شلوغی باورنکردنی فرودگاه نجف و شلوغی خیابان ها و حتی باران سیل گونه کربلا و ... را برایت زیبا می کند و هیچکدام به چشم نمی آیند تا به جایی که دلت را جا گذاشته ای برسی.

درمانگاه هلال احمر ایران و قرار بیماران پریشان

سراسیمه و چهارچشمی به خیابان‌های شلوغ نجف خیره هستم که مادری با دیدن لباس هلال احمر بر تن سرپرست گروه، به همراه دختر بچه ای حدودا ٨ ساله، هراسان به سمت ما می آید و درخواست کمک می کند، گویا با دیدن یک هلال احمری، دنیا را به او داده اند، با آرام کردنش سعی در پرسیدن علت پریشانی اش دارم که خودش شروع به صحبت می کند: دخترم سارینا به گزیدگی حشرات حساسیت دارد و بدنش، پس از خوابیدن در خیابان، به علت گزیدگی حشرات، پر از جوش شده و جای جوش ها تورم دارد و از شدت درد و خارش، دیگر نمیتواند راه  برود و با مراجعه به درمانگاه های عراقی ها هم نتیجه ای نگرفته ایم.

سرپرست گروه که مردی با تجربه دراین راه است او را به مراجعه به پزشکان ایرانی در درمانگاهی که ما در آن مستقر بودیم، راهنمایی می‌کند و از او می خواهد دخترش را به همراه ما به آنجا برساند.

سارینا از هموطنان خونگرم جنوب کشورمان به همراه مادر و برادرش، برای شرکت در مراسم پیاده روی اربعین، قدم در این راه گذاشته و از آن دسته افرادی است که نگاه معصومش در ذهن<Mind> ماندگار می شود.

در میان همه ساختمان هایی که به رسم عزاداری شهادت اباعبدالله الحسین و یاران باوفایش، سیاهپوش شده بود، ساختمانی که پر از پرچم هایی با آرم هلال احمر و درمانگاه مرکز پزشکی حج و زیارت هلال احمر، به در و دیوارش دیده می شد، نگاهمان را جلب کرد و با رسیدن به درمانگاه همچون کسی که به خانه اش رسیده، به آرامش رسیدیم اما همچنان رفت و آمد بیماران و مصدومان در آن ساعت از نیمه شب ادامه داشت که نشان از خدمات بی وقفه و شبانه روزی امدادگران و دریادلان خستگی ناپذیر هلال احمر بود.

عمود ۱۰۸۰ مقصد نهایی خدمت

بعد از رسیدن به موکب و دیدن دوستان و رفع خستگی به سمت درمانگاه هلال احمر رفته تا با مراجعین درمانگاه های این موکب، هم کلام شوم و طی ساعاتی در درمانگاه و کنار مردم از جای جای جهان، با کسانی که به نظر می رسید، می توان با آنها دقایقی به گپ و گفت پرداخت، نشسته و اولین سوژه هم، بزرگ مردی بود که خودش از امدادگران دفاع مقدس بود.

عمران علی کرمی زائری از استان زنجان خداقوت به همه کسانی که تسکین دردهای زائرین هستند می گوید و ادامه می دهد: پرسنل درمانگاه با صبر و مهربانی پذیرای زائران هستند و من بار دوم است که به کربلا می آیم ولی اولین بار است از درمانگاه خدمات می گیرم که از آن بسیار راضی هستم، آنها با همه زائران با مهربانی برخورد و تاول ها را درمان می کنند.

وی در رابطه با مسیری که پیاده آمده و حسی که دارد، می گوید: این راه همه خاطره است برادران عراقی هر چه توان دارند تقدیم می کنند، بنده در جنگ حضور داشتم و اگر روزی می گفتند درب منزل عراقی ها پذیرایی می شویم برایمان باورکردنی نبود ولی به برکت خون شهیدان این روزها را می بینیم.

این زائر اربعین اضافه می کند: من در عملیات خیبر امدادگر بودم و زخمی ها و مجروحان را به کمک دیگر امدادگران درمان می کردیم، در جزیره مجنون و عملیات خیبر و در گردان های مختلف به امدادرسانی پرداخته و در حد توان زخم ها را می بستیم.

وقتی جویای هدفش از قدم گذاشتن در این راه می شوم، می گوید: پیاده روی در این مسیر، با عشق است، شیعیان جهان عاشق هستند و واقعاً نژاد و زبان و ملیت نمی شناسند.

علی اصغر بابایی بیمار دیگری است که به درمانگاه هلال احمر مراجعه کرده است. هر دو پایش تاول زده اما با لبخندی رضایت بخش، کنار پزشکان این درمانگاه، منتظر پانسمان پاهایش نشسته است: عشق به سفر اربعین قابل وصف نیست و در پیاده وری مسیر نجف و کربلا کف پای زائران زیادی تاول می زند و از خدمات هلال احمر استفاده می کنند. خدماتی که قطعا رضایت زائران را در پی دارد.

روبروی درمانگاه برادران، پشت شمشادهای زیبای حیاط موکب، درمانگاه خواهران دیده می شود. در میان ازدحام زائران پشت در درمانگاه و خواهران امدادگری که سعی در به صف کردن آنها داشتند، با اشاره به کاور مرکز پزشکی حج و زیارت که به تن داشتم، وارد درمانگاه می شوم و مشغول گپ و گفت با زائران مراجعه کننده. فرشته برونی از استان اصفهان در مورد این سفر می گوید: من برای سال سوم هست که به این سفر آمدم و از مرز چزابه پیاده روی را با پدر و مادر و همسرم آغاز کردم و طی مسیر هر جا درمانگاه های هلال احمری را دیدیم، توقف کرده و واقعا از خدمات هلال حمر راضی هستیم.

فرشته ادامه می دهد: اینجا واقعا حال و هوای خوبی دارد و این حس و حال، غیر قابل وصف است، ما با عشق حرکت می کنیم و با این همه ازدحام و دشواری احساس خستگی نداریم و سختی های سفر اربعین را به دل و جان می خریم.

مترجمی در قامت یک فرشته

کریم موسایی از استان خوزستان با عنوان مترجم زبان عربی و پذیرش درمانگاه مشغول صحبت با زائران بیمار مراجعه کننده است. بهترین خاطراتش از اربعین را، خدمت به زائران می داند و می گوید: خدمت به زائران امام حسین (ع) اجر و پاداش زیادی دارد، ما از خدمات هلال احمر نیز به زائران رضایت داریم البته برخی از داروهای تخصصی اینجا نیست ولی با این حال همه تلاش می کنند و بی وقفه در حال خدمت رسانی هستند.

حالا با دنیایی از افکار و تصورات گوناگون مشغول چیدن پازلی هستم که سال‌ها درانتظار درست چیدنش، ناقص مانده بود و حالا می داتوانم هضم کنم که چطور میشود اسم مشقت های این راه را عشق گذاشت. کافی است که پا در این راه بگذاری ....مهر
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: