کد خبر: ۲۰۶۶۶۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۰ - ۰۴ شهريور ۱۳۹۷ - 2018August 26
لازم است دید خود را به رسانه از یک وسیله سرگرمی به یک امکانِ ارتباطی و حرفه‌ای تغییر دهیم. اصلاح سبک زندگی و استفاده از رسانه‌ها به تناسب نیاز‌های حقیقیِ شخصی و حرفه‌ای به منظور به حداقل رساندن آثار مخربی که ذکر آن پیش از این رفت، راه‌گشا به نظر می‌رسد
شفا آنلاین>اجتماعی>چگونه مواجهه با فراواقعیت در شبکه‌های اجتماعی منجر به افسردگی می‌شود؟

به گزارش شفا آنلاین: زندگی در یک فضای ایزوله‌ٔ رسانه‌ای در دنیای امروز ، نه ممکن است و نه عقلانی، درست همان‌ طور که غرق شدن در چنین فضای اضطراب‌زایی نادرست به نظر می‌رسد .

از حدود نیم قرن گذشته که رسانه‌های دیجیتال پا به عرصه ظهور گذاشتند تا به امروز که اسکرول کردن تایم‌لاین شبکه‌های اجتماعی<Social Networks> و دنبال کردن صفحات مجازی جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره‌ ما شده، زمان زیادی نگذشته است، اما این سیر صعودی چنان پر شتاب و با سرعت طی شد که تا به خود آمدیم در محاصرهٔ انفجار رسانه‌ها قرار گرفته بودیم، بی‌کلاه‌خود و بی‌سپر.

اگرچه بخش قابل توجه دستاوردهای این رسانه‌ها بی‌بدیل و غیرقابل انکار است، نمی‌توان از آثار مخرب آن‌ها بر سلامت روان چشم‌پوشی کرد. قرار گرفتن مداوم در معرض رسانه‌های دیجیتال، علاوه بر آن‌که باعث بروز مشکلات روان‌شناختی جدی در حوزهٔ توجه و شناخت می‌شود، زمینهٔ بروز افسردگی در نوجوانان و افراد بزرگسال را فراهم می‌کند.

مواجهه روزانه با محتوای ارائه شده در این دست رسانه‌ها، محتوایی که به نظر می‌رسد واقعی‌تر از واقعیت باشد، موتور محرک افسردگی را که اضطراب<Anxiety>است به کار انداخته و در نهایت، باعث بروز علائم افسردگی در فرد می‌شود. چنین محتواهایی هر قدر کامل و با جزییات ارائه شوند، باز هم بخشی برش خورده و تقطیع شده از واقعیت‌اند. زمانی‌که محتوا از بافت خود جدا شده و مستقلاً ارائه می‌شود بیشتر از زمانی که ما آن را در بافت حقیقی زندگی خود تجربه ‌می‌کنیم اضطراب‌زاست. در این رابطه مثالی از یک تجمع سراسری را در نظر بگیرید.

شما به عنوان یک فعال اجتماعی برای ایجاد فشار در جهت تصویب یک قانون حمایتی در یک تجمع چند صدهزار نفری برنامه‌ریزی شده شرکت می‌کنید و دست به اعتراض و راهپیمایی می‌زنید. در بخش‌هایی از این تجمع بزرگ، درگیری‌هایی رخ می‌دهد و منجر به خشونت و در نهایت دخالت پلیس می‌شود.

میزان اضطراب چنین حضوری را مقایسه کنید با زمانی که به عنوان یک کاربر عادی در حال اسکرول کردن فید یک شبکه اجتماعی هستید و یک فیلم کوتاه چندثانیه‌ای از صحنهٔ آن درگیری‌ها می‌بینید یا زمانی که در حال چک کردن سایتی خبری هستید و خبری کوتاه دربارهٔ به درگیری انجامیدن آن تجمع اعتراضی می‌خوانید.

این اخبار و محتواها می‌بایست آن‌چه را در آن تجمع رخ داده منتقل کند، اما آن‌چه شما به عنوان «حاضر» در تجمع تجربه کرده‌اید با آن‌چه یک کاربرِ «ناظر» تجربه کرده یکسان و برابر است؟ اخبار و محتواها، همگی چیزی دربارهٔ واقعیت‌اند نه خود واقعیت. چنان‌چه تجمع و درگیری واقعیت بودند اما در این اخبار صرفاً به گزارشی دربارهٔ واقعیت تقلیل داده شده‌اند. گزارشی که در آن خبری از بافت، جو روانی، پیش‌آیندها و غیره نیست.

واقعیت آن‌چیزی است که ما در بافتار زندگی خود، هر آن در حال تجربه کردن هستیم، که اگرچه اضطراب زاست، اما تحت کنترل قوه شناخت و دفاع‌های روانی ما برای مقابله با اضطراب است. درست برخلاف اخبار تقطیع شده و ظاهراً فراواقعی که همگی از حوزهٔ کنترلی ما خارج است و بنابراین میزان اضطرابی که ممکن است برانگیزاند به مراتب چیزی بیش از مورد قبلی است.

دنیای مدرن، دنیایی اضطراب‌زاست و ما هجمهٔ آن را هر روز و هر روز در زندگی خود به وضوح حس می‌کنیم و با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم. رسانه‌ها و محتواهای فراواقعی نیز مختصات این دنیا هستند.

به مدد رسانه‌ها، ما از وقایعی مطلع می‌شویم که در آن حضور نداشته‌ایم، به تماشای فیلم‌هایی می‌نشینیم که اگرچه صحنه‌هایی آشنا دارند، اما در زندگی ما با چنان کیفیتی رخ نداده‌اند، عکس‌ها و ویدیوهایی را لایک می‌کنیم که شادتر، صمیمی‌تر، موفق‌تر، دلپذیرتر و هیجان‌انگیزتر از زندگی ما هستند و در این فرآیندِ ناخودآگاهِ مقایسه‌ٔ واقعیت خود با فراواقعیت آن‌سوی رسانه‌ها، آن‌چه عاید ما می‌شود اضطراب و در نهایت نشانه‌های افسردگی است که می‌تواند در یک طیف ضعیف تا شدید ظاهر شود.

روشن است که زندگی در یک فضای ایزوله‌ٔ رسانه‌ای در دنیای امروز، نه ممکن است و نه عقلانی، درست همان‌طور که غرق شدن در چنین فضای اضطراب‌زایی نادرست به نظر می‌رسد.

در سطح کلان، آموزش و پرورش به عنوان متولی امر آموزش می‌بایست با فاصله گرفتن از آموزش سنتی و ناکارآمد و محتواهای غیرکاربردی، توجه ویژه‌ای به آموزش‌هایی در این زمینه که به طور عجیب و خطرناکی در کشور ما مغفول مانده است، داشته باشد.

مدیریت استفاده از رسانه و تنظیم هیجانات ناشی از آن، برخلاف آن‌چه احتمالا متولیان آموزش معتقدند و بر خلاف آن‌چه در مراحل رشدی کودک مانند مکیدن، غلت‌زدن، راه رفتن، حرف زدن و غیره رخ می‌دهد و در ذخیره ژنتیکی هر فرد سالمی موجود است، یک مهارت است و نیاز به آموزش در سنین مدرسه دارد.

در سطح فردی نیز لازم است دید خود را به رسانه از یک وسیله سرگرمی به یک امکانِ ارتباطی و حرفه‌ای تغییر دهیم. اصلاح سبک زندگی و استفاده از رسانه‌ها به تناسب نیاز‌های حقیقیِ شخصی و حرفه‌ای به منظور به حداقل رساندن آثار مخربی که ذکر آن پیش از این رفت، راه‌گشا به نظر می‌رسد.خبرآنلاین
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: