در اکثر گزارشهای منتشر شده، حقوق ناظم بهعنوان «حقوق متهم»، از کمترین مواردی بود که به آن پرداخته شد و بیشترین تقصیرها گردن او افتاد و بهعنوان یک غول ترسناک شناخته شد؛ اما ناظم این مدرسه از کجا آمده بود؟
شفا آنلاین>اجتماعی>در اکثر گزارشهای منتشر شده، حقوق ناظم بهعنوان «حقوق متهم»، از کمترین مواردی بود که به آن پرداخته شد و بیشترین تقصیرها گردن او افتاد و بهعنوان یک غول ترسناک شناخته شد؛ اما ناظم این مدرسه از کجا آمده بود؟
به گزارش شفا آنلاین:فاطیما فردوس| بررسی و نقد کنند؛ دانشآموزان بهعنوان قربانیهای اصلی، نقد به آموزشوپرورش بهدلیل کوتاهی در فرآیند جذب و استخدام و جای خالی آموزشهای خودمراقبتی در مدارس، نقد به خانوادهها بهدلیل آموزشندادن شیوههای خودمراقبتی به کودکان و تابو دانستن این مسائل و بهطور کلی نقد ساختار آموزشی و اجتماعی. اما دربین فضای هیجانی و پرتنشی که بهدنبال این اتفاق تلخ راه افتاد، حقوق ناظم بهعنوان «حقوق متهم»، از کمترین مواردی بود که به آن پرداخته شد و بیشترین تقصیرها گردن او افتاد و بهعنوان یک غول ترسناک شناخته شد؛ اما ناظم این مدرسه از کجا آمده بود؟ از یک سیاره دیگر؟ در کجا کودکی کرده بود؟ در مریخ؟ کجا درس خوانده بود؟ با آدمفضاییها؟ دوران نوجوانی و جوانیاش را چطور گذرانده بود؟ با آدمخوارها؟
قطعا نه! آن ناظم هم در همین ساختار آموزشی، با همین شیوههای تربیتی و خانواده و در همین فضاها بزرگ شده است. کسی که قطعا خودش هم قربانی است و نمیتوان او را مقصر تمام این اتفاقات تلخ دانست. حتی نمیتوانیم او را بهطور قطع بیمار بدانیم و در بدترین حالت او هم قربانی یک تجاوز یا تعرض جنسی بوده که بهخاطر نبودن آموزش، نداشتن امنیت در محیط خانواده و ترس از آبرو، آن را بازگو نکرده و حالا تصمیم به انتقام گرفته است. قطعا توجه به حقوق آن ناظم سرپوشی بر این اتفاق تلخ نیست، اما مجازاتهایی که بازدارنده هم نیستند، کمکی به توقف این روند نمیکند و تنها ریشهیابی، بررسی ابعاد آن و آموزش است که میتواند این اتفاقهای تلخ را تاحدی متوقف کند.
مردم مسئول حکم صادر کردن برای متهم نیستند!
رعایتنکردن حقوق متهم علاوه بر اینکه قانونی نیست، آسیبهای زیادی را هم بههمراه دارد. افکار عمومی اغلب بدون تصمیم قانون، در فضای هیجانی برای او حکم صادر میکنند و اجازه هر واکنش و رفتاری را به خودشان میدهند. واکنشهایی که باعث میشود خانواده متهم هم در عذاب زندگی کنند. مصداق آن ماجرای قتل آتنا در پارسآباد مغان و قتل ستایش قریشی در خیرآباد ورامین است.
در هر دوی این اتفاقات، صرفنظر از ماجرای تلخی که رخ داده و قطعا با هیچ سرپوشی، فراموش نمیشود، اما خانواده هر دو متهم، شرایط بسیار بدی را تجربه کردند. همانطور که در رسانهها دیدیم خانواده قاتل آتنا مجبور به رفتن از آن شهر شدند و در ماجرای قتل ستایش هم تمام اهالی خیرآباد با خانواده امیرحسین قطع ارتباط کردند. در واقع فضای پرتنشی که پس از هر اتفاق تلخ اینچنینی رخ میدهد، فضای ترحمبرانگیزی را برای خانواده قربانی و فضای خشمآلودی را برای خانواده متهم رقم میزند. خانواده قربانی به یک فرشته تبدیل میشود و خانواده متهم به یک شیطان. در حالی که در هر کدام از این اتفاقها مقصرهای زیادی پیدا میشود و خود متهم هم بهعنوان یک قربانی شناخته میشود.
در ماجرای آتنا میتوان خانواده را مقصر دانست که اجازه میدهند دختر کوچکشان به تنهایی هرجایی برود و اینکه به او آموزشهای خودمراقبتی را نداده بودند. علاوه بر این تاثیر محیط را در آن منطقه نباید نادیده گرفت و اینکه قاتل را هم باید بهعنوان یک مورد بررسی قرار داد که چرا و با چه گذشتهای، دست به این کار زده است؟
در ماجرای ستایش هم به همین شکل است؛ همانطور که آسیبشناسیها در مورد قاتل نشان داد که عوامل مختلفی، چون محیط، نظام آموزشی، تربیت خانوادگی، ساختار اجتماعی و ... در این حادثه مقصر بودهاند. قطعا هم بدون ریشهیابی و با مجازات هایی، چون اعدام، این قبیل اتفاقات ریشهکن نمیشود. اعدام یک شیوه حذفی است و حذفکردن این آدمها تجاوز و قتل را از بین نمیبرد. تجاوز و اتفاقهایی از این قبیل زمانی از بین میرود که ریشه هرکدام از این اتفاقها بررسی شود، ساختار آموزشی تغییر کند، آموزش اولویت اصلی خانواده و آموزشوپرورش شود و ....
در همین میان انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز به این اتفاق واکنش نشان داده و مهمترین راه پیشگیری را آموزش دانسته است؛ هادی شریعتی، الهه خوشنویس و فرشید یزدانی به ترتیب نایبرئیس و از اعضای هیئتمدیره هستند که هرکدام با زاویهای جدید به این اتفاق پرداختهاند.
نگاه مجازاتنگر، اهرمی برای فراموشی درمان مجرمان
هادی شریعتی، نایبرئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان| این اولین بار نیست که خبری اینچنین تکاندهنده جامعه را در بهت و ناباوری فرومیبرد. آزارهای جنسی در محیطی که قرار بوده خانه دوم کودکان باشد، هر بار هراسانگیزتر از بار قبل رخ میدهد. پیشتر نیز کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان وکالت در پرونده آزار جنسی در یکی از مدارس غیر انتفاعی مقطع راهنمایی را به عهده گرفته بود و این به آن معناست که آسیب به سرعت رو به افزایش است و به همان اندازه آموزشوپرورش منفعل و مغموم در برابر این هجوم قرار گرفته است. حادثه اخیر در آن مجتمع آموزشی نیز همچون سایر حوادث مشابه حاصل فراموشی، غفلت، عدم آگاهی و نبود آموزشهای استاندارد است.
بدون شک ختم شدن علت این حادثه سیاه و تلخ به یک فرد یعنی نادیده گرفتن یک کل آسیبزا و یک ساختار معیوب در بین این نگاههای شتابزده و حاشیهای، پرداخت علمی و آسیبشناختی به مسئله را دچار چالشی جدی کرده است. بیتفاوتی و مقاومت در برابر آموزش صحیح و علمی خود مراقبتی به کودکان، درهای همیشه بسته مدارس به روی فعالین حقوق کودک، سیستم معیوب و منسوخ استخدامی در آموزش و پرورش، ارتباطهای مخدوش و قطعشده خانوادهها با فرزندان، رها کردن و غفلت از نوجوانان در آستانه بلوغ، اختلالات جنسی حلنشده در بزرگسالان و در عین حال تابو بودن همین اختلالات، همگی در قربانیشدن کودکان آزاردیده جنسی نقش غیر قابل انکاری دارند. همچنین نگاه مجازاتنگر جامعه که البته با به توجه هراس جمعی و عدم اعتماد به سیستمهای حمایتی قابل درک است باعث شده که نگاه درماننگر به مجرمان جنسی فراموش شده و فرصت علتیابی نیز از متخصصین گرفته شود.
تابوی آموزش خودمراقبتی زیر سایه عدم احساس امنیت
الهه خوشنویس، روانشناس و عضو هیئتمدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان| نکته مهمی که در این حادثه کودکآزاری نیاز به توجه جدی دارد و زنگ خطری برای خانوادههاست، این است که هیچیک از این نوجوانان تعرض ناظم را با خانوادههایشان مطرح نکردهاند. این موضوع مهم از احساس عدم امنیت نوجوان و فقدان روابط صمیمانه با والدین و خانواده ریشه میگیرد.
کودک و نوجوان آسیبدیده ما خانوادهاش را اولین و مطمئنترین پناهگاه و تکیهگاه خود که وقتی با مسئلهای مواجه میشوند به آن رجوع کند و در محیط امن و پذیرای آن (بدون ترس از قضاوت و سرزنش) به مسئلهاش رسیدگی شود، نمیداند.
در واقع ترس و احساس ناامنی یکی از دلایلی است که ممکن است باعث شود کودکآزاری جنسی سالها ناگفته باقی بماند. آموزش خانواده در خصوص تربیت جنسی کودک و شیوههای برقراری ارتباط با فرزند از ضروریات جامعه ماست. در جامعهای که خانواده پرداختن به تربیت جنسی (به عنوان یکی از ابعاد مهم فرزندپروری) را حرمتشکنی و تابو میداند، وقتی با تعرض جنسی به فرزندش مواجه میشود، سردرگم و بلاتکلیف میشود و نمیداند به کجا پناه ببرد؟ کجا حرفش بدون قضاوت شنیده میشود و به او فرصت میدهند که مسئلهاش را مطرح کند و نقطه امنی برای او تعریف میشود؟
این خانواده به دلیل، اما و اگرهای متعدد در اثبات حقانیت خود اغلب سکوت میکنند؛ چرا که نه میتواند از نظر حقوقی مسئله را پیگیری کند، نه میتواند صدایش را به گوش جامعه برساند و پس از آن زندگی راحتی داشته باشد. همانگونه که در همین مورد شاهد هستیم پس از رسانهای شدن موضوع یکی از اعتراضهای خانوادههای درگیر و آسیبدیده، همه آنها را با انگشت نشان میدهند و ترجیح میدهند فرزندانشان را از نوجوانان آزاردیده جدا کنند (چون آن کودک تجربه متفاوتی داشته و دیگر خانوادهها از ترس آسیبدیدن کودکشان، او را طرد میکنند).
این خانوادهها حتی نگران پذیرش و ثبت نام فرزندانشان در مدرسههای دیگر هستند و همه این اتفاقها بهدنبال ناامنی ایجاد میشود؛ خانواده ناامن است، جامعه احساس امنیت نمیکند و همه اینها برمیگردد به اینکه ما آموزش را از پایه نداشتهایم.
در حال حاضر ما در انجمن حمایت از حقوق کودکان پروژهای به نام پیشگیری از کودکآزاری جنسی داریم که هدف آن آموزش خودمراقبتی به کودکان و همزمان آموزش تربیت جنسی به پدر و مادرها به منظور پیشگیری از کودک آزاری جنسی است. یادمان باشد که اغلب کسانی که اقدام به آزار و سوء استفاده جنسی از کودکان میکنند لزوما بچه باز نیستند. سوءاستفادهکنندگان جنسی با استفاده از موقعیت برتر و قدرتشان برای ارضای نیازهای جنسی خود، کودکان و نوجوانان را مورد سوءاستفاده و آزار (روحی، جسمی، جنسی و عاطفی) قرار میدهد.
جای خالی آموزشهای خودمراقبتی میان کودکان، خانوادهها و معلمها
فرشید یزدانی، پژوهشگر اجتماعی و عضو هیئتمدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان| بهنظر من تقصیر فردی سر جای خودش هست، ولی بخش زیادی از آن مربوط به ساختار است و اینکه ما سه گروه اصلی را برای پیشگیری از این اتفاقات دخیل نکردهایم؛ مهمترین و اولین گروه کودکان هستند که هیچ آموزش خودمراقبتیای به آنها داده نشده است و آنها بلد نیستند که چطور از بدن خودشان محافظت کنند. بههمین منظور آموزش خودمراقبتی باید در سه سطح صورت گیرد؛ کودکان، خانوادهها و معلمها؛ زیرا خانوادهها هم در همین سیستم رشد کردهاند و باید این آموزشها را ببینند و محیط امنی برای کودکانشان فراهم کنند تا تابوهای اینچنینی با مصادیق ترس از آبرو و .. از بین برود.
متاسفانه با توجه به ساختاری که ما داریم این اتفاقهای تلخ بیشتر رخ میدهد و باید با آموزش از آن پیشگیری کرد. این آموزشها را آموزشوپرورش نیز باید در سطح معلمان اجرایی کند. در واقع مدارس نیاز به مشاور دارند تا این آموزشها را به صورت دورهای برگزار کنند. نکته دیگر اینکه انجمن حمایت از حقوق کودکان با توجه به سابقه و تجاربی که دارد آماده ارائه این خدمات هست و میتواند پکیجهای آموزشی را برای کودکان، خانوادهها و کادر آموزشی فراهم کند. خبرآنلاین